نامه ای به پروانه ربیعی
به نام خدا
خدمت دختر عزیزم دعا و سلام می رسانم. پروانه جان از خداوند می خواهم که در پناه خدا باشی عزیزم. سال نو را به تو تبریک می گویم و از خداوند می خواهم که سال نو سالی باشد که تو به ایران بیایی و به این غم ها پایان دهی. به دوستانت سلام و دعا می رسانم. پروانه عزیزم نمی دانی که از وقتی که از پیش تو برگشتم دیگر نمی توانم تحمل کنم. همیشه مریض هستم و با خودم می گویم که چرا از تو دوباره جدا شدم. همیشه منتظرم که از تو خبری داشته باشم. تقریبا یک سال است که من از پیش تو برگشتم و هنوز از تو خبری ندارم. پروانه جان من یک نامه برایت فرستادم. امیدوارم که به دستت رسیده باشد.
پروانه جان پوریا سلام و دعا می رساند و آرزویی به جز برگشتن تو ندارد و پریا از خدا می خواهد که تو برگردی که اگر من نبودم تو او را بزرگ کنی. مسعود سلام میرساند.
پروانه تو را به خدا می سپارم و تنها امیدی که دارم فقط خداست که اگر لطفش شامل حالم شود تو را نجات دهد. به امید آن روز.
مادر