سالگرد باصطلاح فروغ جاويدان يا « دروغ جاويدان »

سالگرد باصطلاح فروغ جاويدان يا « دروغ جاويدان »
« براي اينکه عظمت و شکوه کوه را ببينيد، بايداز آن فاصله بگيريد » به نقل از رجوي

به همين خاطر هر چه زمان مي گذرد ، عمق خيانت رجوي درعمليات فروغ ، خودش را نشان مي دهد ، که شايد هنوز گوشه گوشه آن خيانت ، براي همگان روشن نشده باشد.
رجوي که آن را همانند ساير عملياتهاي جنگي خود دستاورد بزرگ مي دانست ، پس از قبول آتش بس جنگ عراق عليه ايران ، استراتژي جنگي خود را شکست خورده ديده و طي يک هماهنگي ونشست با صدام تلاش داشت تا با خوش خيالي جديد ، طي يک حمله بزرگ به ايران تهران را يک شبه فتح کند.
او که در طول هشت سال جنگ ، خائنانه ترين همکاري اطلاعاتي و نظامي را با صدام کرده بود تا به اين اميد که روزي با حمايت مالي و نظامي اربابش (صدام معدوم) به قدرت برسد، با پذيرش آتش بس از طرف ايران و احتمال پايان جنگ ارتش به اصطلاح آزاديبخش خود را در معرض نابودي قرار داد و همچنين اين آتش بس به منزله پايان استراتژي جنگي و در واقع پايان مبارزه مسلحانه اش بوده است ، با تصميم عجولانه و غيرمنطقي طراحي عمليات سرنگوني را در عرض يک هفته ريخته بود.
صدام نيز که در اين مقطع خود را فاتح جنگ مي دانست ، با سرازير کردن انبوهي از سلاحها و تانکها و… به قرارگاه اشرف سعي در تشويق رجوي به حمله به ايران کرد.
از طرف ديگر رجوي با اعزام هواداران خارج کشوري خود ، سعي داشت با بسط يک هفته اي ارتش خود آنها را باحداقل آموزش و يا حتي بدون آموزش روانه ايران کند ، که غالباً بدليل عدم آشنايي با مسائل نظامي در اولين درگيريها هدف نيروهاي طرف مقابل قرار گرفته و کشته شدند.
در نشست توجيهي فروغ ، که بعداً رجوي آن را براي نشستهاي بعد از فروغ زياد خرج مي کرد، ادعا مي کرد که : « اگر امروز نرويم فردا ديگر دير است و يا بايد عاشورا گونه رفت ، و… » که اينها نيز براي توجيه شکست استراتژي خود بود.
او براي دلگردمي نيروهايش ادعا مي کرد که هواپيماهاي جنگي نيروي هوائي صدام تا تهران ما را پشتيباني خواهند کرد. ولي عملاً در صحنه فروغ ديديم که اين اتفاق نيافتاد و دست سازمان را در پوست گردو گذاشته تا هواپيماهاي ايران نفرات سازمان را تک به تک شکار کنند.
رجوي در نشست توجيهي آنچنان مغز شويي کرده بود که انگار هيچ مشکلي در پيش رو تا تهران نخواهد بود.
او به نيروهايش دستور « تهاجم با حداکثر سرعت » را داده بود.
نيروهاي سازمان تا سرپل ذهاب با پشتيباني مستقيم ارتش عراق پيشروي کرده بود. ما که چهارمين ستون نيروهاي سازمان بوديم ، ساعت 10 شب به اسلام آباد رسيديم. و فرداي آن روز به دشت حسن آباد و تنگه چهار زير رسيديم. که در اولين درگيري ارتش به اصطلاح آزاديبخش در مقابل يک نيروي ناشناخته محلي و تعدادي از نيروهاي ژاندارمري سابق متوقف شد و آخرين شانس رجوي در همين مکان به اتمام رسيد.
و بعد از دو روز جنگ و مقاومت ، رجوي از ترس اينکه فرماندهان با نفرات تحت فرمانش بصورت دسته جمعي خودشان را تسليم نيروهاي ايران نکنند، پيام داد که کسي مسئوليت در قبال سايرين ندارد و هر کس فرداً مسئول حفظ جان خود مي باشد و وظيفه ايدئولوژيکي دارد که به هر طريق ممکن خود را به عراق برساند و دستور عقب نشيني صادر کرد.
رجوي در نشست جمع عمليات گفته بود که ما زائده جنگ نيستيم.و پيروزي نظامي بدست آورديم. او ابتدا استدلال مي کرد که ما در يک جنگ نابرابر توانستيم 55 هزار از نيروهاي ايراني را بکشيم که بعد از مدتي کوتاه در همان نشست گفته بود : شايد پيروزي نظامي نبود و تلفاتي داديم ، ولي به لحاظ ايدئولوژيک پيروزي بدست آورديم و سازمان و ارتش آزاديبخش تثبيت شد.
بعد از عمليات فروغ تعداد زيادي از نفرات زخمي و مجروح در بيمارستانهاي بغداد بستري بودند و تعداد زيادي از نيروها که به پوچي ارتش آزاديبخش و پايان خط جنگ مسلحانه پي برده بودند، مسئله دار شده و از مسئولين درخواست رفتن از عراق را مي کردند. وضعيت بسيار شکننده در اشرف برقرار شد و رجوي بخاطر اينکه بتواند سازمان را جمع کند، تصمیم به گذاشتن نشستهاي جمع بندي و نشستهاي ايدئولوژيکي تحت عنوان « تنگه و توحيد» گرفت.
او در اين بحث بخاطر رد گم کردن و فرار از قبول شکست تک تک نفرات باقي مانده را در نشستهاي ستادي و…. به محاکمه کشيده و با به ميان کشيدن عدم يگانگي نفرات با خودش يعني وابستگي افراد نسبت به خانواده را علت اصلي شکست در صحنه عمليات دانست. او در يک تصفيه حساب ايدئولوژيک – تشکيلاتي به همه قبولانده بود که در عمليات کم گذاشتيد وگرنه ما هرگز در تنگه چهار زير شکست نمي خورديم ومن و مريم به تهران مي رسيديم.
واقعيت اين است که علي رغم همه کمبودها و اشتباهات استراتژيک رجوي و فرماندهان و در زمينه هاي مختلف ، تک تک نفرات سازمان در صحنه عمليات کم نگذاشته اند. چه آنها که در همين صحنه کشته شدند و چه کساني که مجروح و… به قرارگاه برگشتند.
نکته قابل توجه اين است که رجوي حتي به آنهائيکه مردان يازنان و يا فرزندان خود را از دست داده بودند و يا حتي بخشي از اندام و يا اعضاي خود را از دست داده بودند، انتقاد ايدئولوژيک مي کرد و مي گفت بازهم کم گذاشتيد. او که خود قرار بود [ بنا به گفته خودش ] حسين وار عاشوراگونه تا آخر بجنگند و بقولش يا همه ما به تهران مي رويم و يا چون صحراي کربلا در اين راه کشته خواهيم شد. در روز سوم با هلي کوپتر اهدائي ويژه صدام به بغداد نزد مربيش رفت.
بعد از اين عمليات رجوي از همه نفرات برگشتي مدرکي تحت عنوان گزارش تنگه و توحيد مبني بر اينکه مقصر اصلي شکست ، همه نفرات بودند ، از آنها گرفت تا شايد بعد از بريدگي و رفتن آنها عليه آنان مورد استفاده قرار گيرد.
من که در توپخانه بودم از ناحيه شکم مجروح شدم و توسط نيروهاي عراقي به بغداد آورده شدم. از من نيز تحت عنوان شرکت در نشست تنگه و توحيد ، گزارش گرفتند. آن موقع که بنده بدليل جراحات سخت از ناحيه شکم مدتها در بغداد بستري بودم ، از طرف مسئولم به من گفته شد که چند فاکت از کم گذاشتن در عمليات رديف کن و بنويس و بده تا کسي با تو کاري نداشته باشد، که خودم را با نوشتن چند فاکت ، خلاص کردم.
رجوي که روزي ارتش خود را چون حضرت محمد(ص) پيام آور صلح و رهائي براي مردم ايران مي دانست و نام اين عمليات را « فروغ جاويدان» گذاشت و تحليل مي کرد که در هر دو شق پيروزي و شکست عاشوراگونه ، در سينه تاريخ مبارزات مردم ايران ثبت خواهيم شد. براي چندمين بار با فرار به قباي ارباب خودش ، دروغي جاودانه را در تاريخ انقلاب ايران ثبت کرد که امروز با افشاي اسناد انکار ناپذير زمان جنگ عمق خيانت و مردم فروشي او براي ملت ايران و همه مردم دنيا روشن شد.
19 سال از عمليات سرنگوني فروغ مي گذرد و رجوي که ادعا مي کرد ارتش او بعد از فروغ در دل تاريخ ثبت شده ، امروز با نگاهي کوتاه به پروسه گذشته اش ، به بطالت استراتژي مبارزه مسلحانه او پي خواهي برد.
صادقانه بايد گفت ، ارتش او که زائيده جنگ بود، بعد از آتش بس خط بطلان بر نامه اش خورد و علي رغم تلاشهاي رجوي و صدام معدوم ، هرگز نتواست در راستاي اهداف سرنگوني مورد استفاده قرار گيرد و تا پايان حکومت صدام، عملاً بعنوان بخشي از نيروهاي ويژه ارتش بعث بود. پس از آن با تحولات منطقه اي همچون عروسک بادکنكي ، ترکيده و به دستور رجوي بيرق سفيد بالا برده و تسليم نيروهاي آمريکايي شد و امروز سرخوردگي نيروهاي باقي مانده باز هم با عنوان مضحک « آرتش آزاديبخش » يادآور سربازان دون کي شوت آماده براي حمله به آسيابهاي بادي اند.

 

هاد ي شباني

 1/5/1386

خروج از نسخه موبایل