خفت بارترين فرار ِ تاريخي

خفت بارترين فرار ِ تاريخي
در تاریخ 7/5/1360 رجوي به همراه بني صدر با همكاري عده اي از مجاهدین در لباس مبدل با هواپیماي بوئینگ 707 با هدایت سرهنگ خلبان معزي،خلبان شاه به سوي فرانسه فرار كرد.
بني صدر به محض ورود به فرانسه از فرود گاه نظامي اوري در حومه پاریس كه هواپیما به آنجا هدایت شده بود به آپارتمان شخصي خود عزیمت نمود. او در كنار پلكان آپارتمانش در يك مصاحبه چنین گفت : رویدادها ومقاومت مردمي نشان داد ملت ایران مصمم است راه انقلاب را ادامه دهد. تنها 15% از مردم ایران در انتخابات اخیر شركت كردند… مسعود رجوي در تمام مدت مصاحبه در كنار بني صدر دیده مي شد…
مي توان گفت كه علل فرار این دو كه ائتلافشان مدت زيادي دوام نياورد متفاوت بود:
– منافقين با شكست عملياتهاي تروريستي كه براي به دست آوردن قدرت سياسي آن را طراحي كرده بودند و دست نيافتن به نتيجه مطلوب، به اعتراف خود براي راهگشايي سياسي ناچار بودند تا يك مركزيت خود را به خارج از كشور منتقل كرده و تحت حمايت غرب قرار دهند.
– منافقين براي بالا بردن راندمان اين راهگشايي، وجاهت و اعتباري كه به گمانشان بني صدر در نزد كشورهاي غربي داشت را وسيله خوبي براي مغازله با كشورهاي غربي مي دانستند.
– اما در ديدگاه بني صدر غرب در تعیین سرنوشت سیاسي در ایران جايگاه ويژه اي داشت.
نكته جالب اینجاست كه بني صدر اصرار داشت در ایران بماند تا نتیجه انتخابات ریاست جمهوري كه به انتخاب شهيد رجائي منتهي شد را بداند و بعد براي رفتن تصميم گيري كند.
وي معتقد بود كه مردم هنوز وي را رئيس جمهور مي دانند و اين انتخابات را يا تحريم مي كنند و يا درصد بسيار پاييني در آن شركت خواهند كرد!
بني صدر وقتي نتيجه انتخابات رياست جمهوري و حضور گسترده مردم را ديد، فرار را بر قرار ترجيح داد و از اين پس تصميم گرفت كه خود را همچنان رئيس جمهور ايران بنامد و در مصاحبه اش هنگام ورود به فرانسه براي مشروعيت بخشيدن به خود 15درصد شركت كننده در انتخابات را جعل كرد و خود و رجوي را يك مقاومت مردمي ناميد.
فرار بني صدر بزرگترين شاهد براي حقيقت حضور مردم بود و وي و رجوي تشخيص دادند كه جايشان در ايران نيست و بايد هر چه سريعتر از ايران بگريزند.
بعد هابني صدر پا فشاري مي كرد كه هنوز رئیس جمهوري قانوني ایران است و از این جایگاه به دنبال كسب حمايت از دول خارجي بود.وي تا سال 63 هم به همكاريش با منافقين ادامه داد و به عنوان رئيس جمهور قانوني ایران بیانیه هاي تبليغاتي شان را امضا مي كرد.
اما بني صدر و رجوي در اين فرار يك وجه مشترك داشتند، هر دوي آنها بر روي خصومت كشورها غربي با ایران به طور جداگانه حساب ویژه اي بازكرده بودند.
رجوي قبل 30 خرداد60 خطاب به بني صدر ضمن تخطئه روحانيت مي گويد: اساسا همان مقدار اندك اعتباري كه غرب براي این حاكمیت قائل مي شود ، مربوط به شما مي شود نه آنها
بني صدر نیز با مطالعه بولتن هاي امنیتي- سیاسي دول غربي حساسيت هاي آنها را در مورد انقلاب بررسي مي كرد به گونه اي كه به این توهم رسیده بود كه غرب در مورد وي حساب جداگانه اي باز كرده است و وي را فرد مقابل ِ شخص امام خمیني (ره) تشخيص داده است.
یاد آوري اين مهم ضروري است كه ایران پس از انقلاب اسلامي به دلایل شناخته شده اي كه مهمترین آن تلاش براي كسب استقلال سیاسي و قطع دست كشورهاي غربي از منافع و سرمایه هاي ملي بوده است، مورد تخاصم كشورهاي غربي واقع شد. اوج این توطئه ها در سالهاي آغازین استقرار جمهوري اسلامي در تحریم اقتصادي، تحمیل جنگ خارجي و مداخلات سیاسي از طریق گروه هاي داخلي بود.
در همین دوران غائله ي بني صدر و مجاهدین توجه دولتمردان غربي را به خود جلب كرد و با فرار آنها به كشور فرانسه و قرار گرفتن در كانون توجه رسانه هاي غرب به زعم خود به یك امتیاز بزرگ علیه جمهوري اسلامي دست پیدا كرد.
به طوري كه دولت فرانسه ضمن چشم پوشي از فعالیت هاي تروریستي و هواپیما ربائي این گروه با استردادشان به ایران مخالفت كرد و حتي كشوري مانند آمريكا كه در قرداد الجزایر متعهد به عدم دخالت در امور داخلي ایران شده بود در سطح معاون وزارت خارجه با نمایندگان منافقين دیدار و گفتگو كرد.
يك نكته ديگر كه حمايت غيرقانوني غرب از اين گروه را موجب گرديد، جبهه واحدي بود كه آنها براي پشتيباني از عراق تشكيل داده بودند و نيروي منافقين را در خدمت ماشين جنگي صدام مي خواستند و از همين رو بود كه درست يك سال پس از فرار رجوي به فرانسه، زمينه ملاقات وي با نخست وزير عراق و بستن قرارداد بين اين دو را فراهم آوردند.
به هر روي ديري نپائيد كه استقبال غرب از بني صدر و منافقين بيهوده گي خود را نشان داد و واهي بودن دعاوي و شعارهاي آنان معلوم گشت.
آمريكا با قرار دادن آنها در ليست گروههاي تروريستي و فرانسه با هل دادن آنان به سمت عراق، از حمايت رسمي از اين گروه سرباز زدند و هيچگاه آنها را به عنوان يك اپوزيسيون مشروع مورد حمايت قرار ندادند.
آنچه باعث شده است كه غرب هيچگاه نتواند رسماً و آشكارا آنان را مورد حمايت قرار دهد، سوابق جنايت بار تروريستي آنها مي باشد.
اطلاع از اين كه منافقين به دليل همين سوابق جنايتكارانه و نيز همكاري با صدام مورد تنفر عمومي مردم ايران قرار دارندنيز مزيد بر علت شده است و صرفاً از آنها در زمينه جاسوسي و آدمكشي استفاده مي كنند.
بدين ترتيب بني صدر كه با توهم داشتن رأي مردم و رجوي كه به دنبال راه گشايي سياسي در برابر بن بست اعمال تروريستي گروهش،به فرار خفت بار از ايران تن دادند، گرفتار خذلان و ننگ ابدي شده و تبديل به ابزاري در دست اين و آن سازمان جاسوسي قرار گرفتند.

خروج از نسخه موبایل