ناصادق ترين دولت در برخورد با تروريسم

محسن عباسلو، کانون آوا، چهاردهم نوامبر 2007
دولت جنگ طلب آمريكا پس از حوادث تروريستي 11 سپتامبر دوهزاره يك بار در پيش گرفتن استراتژي جنگ پيشگيرانه و در جهت مبارزه با تروريسم به همراه دول متحد خويش اقدام به لشكر كشي به افغانستان و سپس به بهانه جلوگيري از دسترسي تروريستها و دول ياغي به سلاحهاي كشتار جمعي به عراق حمله نمود.
اما با نگاهي به عملكرد دولت آمريكا پس از اين لشكر كشي ها به راحتي ميتوان فهميد كه حاكمان كاخ سفيد از كمترين صداقتي در برخورد با تروريسم برخوردار نيستند.
نبايد فراموش كرد كه كساني كه حادثه11 سپتامبر را به وجود آوردند به خصوص خانواده و اطرافيان اسامه بن لادن در گذشته داراي روابط بسيار نزديكي با حاكمان فعلي كاخ سفيد داشته اند. اساساً نيز پايه هاي شكل گيري دار و دسته اسامه بن لادن كه به دوران اشغال كشور افغانستان توسط اتحاد جماهير شوروي سابق در سالهاي1979 الي1989 برميگردد تحت حمايت و كمكهاي مالي و امنيتي ايالات متحده آمريكا بوده است. و به دليل همين رابطه ديرينه اين تشكيلات با دولتهاي امريكا نيز ميباشد كه در مورد اساس بروز حوادث11 سپتامبر سؤالات و ترديد هاي بسياري وجود دارد.
اندكي قبل از از تصرف افغانستان در سال2001 توسط نيروهاي نظامي آمريكا و متحدانش سرشناس ترين فرد مبارز، آزادي خواه و استقلال طلب اقغان يعني آقاي مهندس احمد شاه مسعود توسط تروريستهاي تحت حمايت خاندان سعودي( متحدان نزديك آمريكا در منطقه ) ترور ميشود. اين همان فردي بود كه در صورت زنده بودن در جريان حمله آمريكا به افغانستان و تحولات پس از آن ميتوانست با توجه به محبوبيت بي مثالش در افغانستان مشكلات زيادي را براي اشغال گران بوجود بياورد.
پس ازتصرف افغانستان و سرنگوني ظاهري طالبان در اين كشور هيچ كدام از رهبران بزرگ طالبان دستگر نشدند. تعداد زيادي از همين نيروهاي طالبان و يا وابسته به طالبان به درون حكومت افغانستان و نيروهاي نظامي افغانستان راه پيدا كردند. دولت بوش نيز مدتي قبل بنا بر اظهارات خود مقامات آمريكائي كميته ويژه مسئول رد يابي و دستگيري اسامه بن لادن را در سازمان سيا منحل كرده است. مقامات پنتاگون نيز بارها زماني كه اسامه بن لادن رهبر تشكيلات القاعده در معرض دستگيري بوده است فرمان به لغو عمليات دستگيري وي داده اند.
فعال بودن باقي مانده طالبان و عملات چريكي آنان عليه نيروهاي خارجي مستقر در افغانستان و بروز درگيري هاي پراكنده ما بين آنان نيز براي اشغالگران بي فايده نيست به اين دليل كه بروز اين حوادث مهر تأئيدي بر ضرورت ادامه حضور آنان در اين كشور ميباشد.
اما تصرف و اشغال كشور عراق و سرنگوني حكومت ديكتاتوري صدام حسين مسائل مربوط به افغانستان را به حاشيه راند ودليل اين امر نيز اهميت بيشتر و وجود حساسيتهاي ويژه اي است كه نسبت به كشور عراق وجود دارد.
پس از اشغال كشور عراق اين كشور تبديل به كانون فعاليتهاي تروريستي شده است. اكثر اين تروريستها از وابستگان به تشكيلات القاعده و يا متعلق به جريانهاي سني مذهب افراطي ميباشند.
اكثر اين تروريستها تحت حمايت مالي و امنيتي كشورهاي عرب منطقه بويژه سعودي ها و اردنيها ميباشند. بدون حمايت اين دو كشور وساير كشورهاي عرب منطقه اين تروريستها حتي يك ماه هم قادر به ادامه حيات تروريستي شان نيستند.
همين كشورها از متحدان نزديك دولت ايالات متحده در منطقه خاور ميانه ميباشند و داراي روابط گسترده تجاري ، نظامي و امنيتي با دولت آمريكا ميباشند. حاكمان كاخ سفيد حتي يك بار بطور جدي و عملي نسبت به اين كشورها و حمايت و عبور تروريستها از اين كشورها به داخل عراق واكنش نشان نداده اند. اين ها همه نمونه هائي از برخورد مشكوك آمريكا در مسير مبارزه با تروريسم بود.
اما آنچه كه بيشتر به ما ايرانيان بر ميگردد نحوه بر خورد دولت آمريكا با تروريستهاي ايراني ميباشدكه در خاك كشور عراق حضور دارند. تروريستهاي ايراني مستقر در عراق سه دسته عمده ميباشند: دسته اول اعراب جدائي طلب ايراني ميباشند كه طي چند سال گذشته اقدام به چندين عمليات تروريستي در استان خوزستان نمودند و تعدادي انسان بيگناه را به خاك و خون كشيدند. مسلم است كه اين افراد بدون حمايت نيروهاي اشغالگر در عراق بويژه نيروهاي انگليسي و آمريكائي به هيچ عنوان قادر به انجام عمليات تروريستي در خاك ايران نميباشند.
دسته دوم نيروهاي سازمان تروريستي پژاك ميباشند كه دركوهستانهاي شمالي عراق در منطقه خودمختار كردستان عراق و در مجاورت مرزهاي ايران مستقر ميباشند. برطبق بسياري از اخبار منتشر شده و به نقل از مسئولين خود اين تشكيلات تروريستي، افراد اين تشكيلات ديدارهاي زيادي با مقامات و نيروهاي آمريكائي مستقر در عراق داشته اند. مقامامات و نيروهاي آمريكائي جهت نا امن كردن مرزهاي غربي ايران و بر آشفتن آتش در گيري هاي قومي در ايران از اين جريانات حمايت كرده و به آنان امدادرساني ميكنند.لازم به ذكر است كه نيروهاي تروريستي گروه جندالله در شرق ايران نيز تحت حمايت و بنا به سفارش جنگ طلبان كاخ سفيد شكل گرفته اندو مرتب با نيروهاي امنيتي آمريكائي در رابطه ميباشند.
دسته سوم تروريستهاي ايراني مستقر در عراق اعضاي فرقه مجاهدين خلق ايران ميباشند.
فرقه مجاهدين خلق شناخته شده ترين و با سابقه ترين جريان تروريستي در عراق و حتي ميتوان گفت در خاور ميانه ميباشد. باسابقه ترين جريان تروريستي از اين حيث به فرقه تروريستي مجاهدين خلق گفته ميشود كه سابقه انجام عملياتهاي تروريستي توسط اين فرقه به مدت زماني بالاي 30سال پيش برميگردد. جالب اينكه در سالهاي قبل از سرنگوني حكومت پليد شاهنشاهي در ايران تعدادي از مستشاران آمريكائي توسط اعضاي همين فرقه تروريستي به قتل رسيدند و افرادي از اين فرقه در جريان تصرف سفارت آمريكا در13آبان 1358 خورشيدي درتهران نيز دست داشتند و از ديدگاه ايدئولوژيكي نيز مبارزه با امپرياليسم آمريكا و نظام سرمايه داري نيز در ظاهر از محوري ترين پايه هاي عقيدتي اين فرقه ميباشد به گونه اي كه قبل از سر نگوني حكومت ديكتاتوري صدام حسين در تشكيلات اين فرقه روزانه خواندن سرود نبرد با آمريكا يك واجب شرعي و تشكيلاتي محسوب ميشد.
بيشترين خسارات جاني و مالي كه به مردم ايران و عراق ازجانب تروريسمها وارد شده است به عملياتهاي تروريستي همين فرقه مجاهدين خلق بر ميگردد.
پس از اشغال عراق توسط نيروهاي ائتلاف به فرماندهي آمريكا و سقوط حكومت صدام حسين در ظاهر امر اين تشكيلات تروريستي كه در ليست سازمانهاي تروريستي آمريكا و اتحاديه اروپا نيز قرار دارد خلع سلاح گرديد. اما نه تنها اين امر موجب توقف عملياتهاي خرابكارانه توسط اين فرقه نشده است بلكه مسئولين و رهبر فرقه وارد فاز جديدي از شكل گيري ، انجام وسازماندهي عملياتهاي تروريستي شده اند.
اكثر جريانات تروريستي كه هم اكنون مردم عراق را به خاك و خون ميكشند داراي روابطي ديرينه با فرقه تروريستي مجاهدين خلق ميباشند و وابسته هاو حاميان اين تروريستها نيز به طور مداوم و مستمر با مسئولين فرقه مجاهدين در ارتباط ميباشند و آزادانه به مقر اصلي فرقه تروريستي مجاهدين خلق در عراق يعني اردوگاه كار اجباري اشرف رفت و آمد دارند.
اما نه تنها نيروهاي آمريكائي در برابر اقدامات مداخله جويانه فرقه تروريستي مجاهدين خلق هيچ اقدامي را انجام نميدهند بلكه بر سر اخراج اعضاي اين فرقه از عراق مانع ايجاد كرده و از اعضاي اين فرقه جهت انجام عملياتهاي جاسوسي نيز استفاده ميكنند.
نيروهاي امنيتي آمريكا و جنگ طلبان پنتاگون به طور مداوم و گسترده با مسئولين فرقه تروريستي مجاهدين خلق در ارتباط ميباشند. و به دليل همين خوش خدمتي هاي مسئولين فرقه به دولت جنگ طلب آمريكا ميباشد كه هم اكنون عملاً اين فرقه تحت حمايت جنگ طلبان كاخ سفيد قرار دارد.
جنگ طلبان افراطي آمريكائي به عنوان برگي در برابر رژيم ايران جهت امتياز گيري از دولت ايران و تحت فشار قراردادن حكومت ملاها از اين فرقه حمايت ميكنند و مانع از اخراج آنان از عراق و محاكمه آنها ميشوند واين فرقه را ملعبه دست خويش كرده اند. اما همين آقايان جنگ طلب بدانند كه اين عمل آنان به مثابه پرورش دادن مار در آستين خودشان ميباشد واگر اين روند همچنان ادامه داشته باشد آنان نيز از نيش اين مار وحشي درآينده در امان نخواهند بود.
با توجه به همه اين موارد ياد شده درمورد نحوه برخورد ايالات متحده با پديده خطرناك تروريسم به راحتي ميتوان نتيجه گرفت كه نه تنها دولت آمريكا ناصادق ترين دولت در برخورد با تروريسم ميباشد بلكه جنگ طلبان كاخ سفيد از بزرگترين حاميان اصلي تروريسمها در جهان به شمار مي آيند.
محسن عباسلو

خروج از نسخه موبایل