ايران ديدبان، یازدهم دسامبر 2007
خانم آنجليكابر عضو پارلمان اروپا، كه سمت رياست كميسيون ارتباط با ايران را برعهده دارد،سياست پارلمان اروپا در باره گروه تروريستي مجاهدين را بر اجتناب از ارتباط و نفي آنان دانست و برغيرقانوني بودن اين گروه تأكيد كرد.
(رئیس گروه پارلمان اروپا: سازمان مجاهدین در اتحادیه اروپا، انگلستان و آمریکا همچنان غیر قانونی و سیاست ما نفی آن است)
اين نظر، نه يك ديدگاه شخصي بلكه بيان كننده سياست كشورهاي اروپايي در برابر گروه تروريستي مجاهدين است و عكس العمل رهبري مجاهدين در برابر اين سياست كه همواره به صورت شكايت و درخواست هاي پي در پي براي تجديد نظر خود را نشان مي دهد حاكي از آن است كه چنين سياستي عميقاً برتشكيلات اين گروه تروريستي اثرگذار بوده است و قصد آن دارد كه به هر نحو ممكن از آن خلاصي يابد.
تأثير اين سياست كه درحال حاضر خود را به شكل يك بحران و بن بست راهبردي براي مجاهدين نشان مي دهد و رهبري مجاهدين نيز هيچ ابايي از اذعان به اين بحران ندارند، از آنجا ناشي مي شود كه مجاهدين با داعيه ي آلترناتيوي و از آنجا كه مقبوليت را در نزد كشورهاي غربي جستجو مي كنند، نياز مبرم و حياتي به رسميت شناخته شدن از سوي آنان دارند.
به نظر مي رسد كه قرار دادن نام مجاهدين در ليست گروههاي تروريستي از سوي كشورهاي غربي( آمريكا و اروپا) بيشتر از آن كه مربوط به سوابق تروريستي و اعمال جنايت كارانه اين گروه در ايران باشد، واكنشي است به تلاشهايي كه مجاهدين براي تحميل خود به غرب انجام دادند!
واقعيت اين است كه پروسه مذاكره با اپوزيسيون يك دولت، پروسه اي بسيار پيچيده است كه فراتر از هرچيز بستگي به ميزان اثرگذاري و نقش آفريني آن در معادلات سياسي كشور مطبوعش دارد و توانايي براي رقم زدن سرنوشت متفاوت آن هم در يك مبارزه سياسي در داخل كشور شرط اساسي براي انجام چنين مذاكره اي است.
از آنجا كه تاكتيكها و اعمال بقاياي رجوي ماهيتاً فرماليستي و دلخوش كننده است،درچندين نوبت با سناريو سازي ناشيانه ي دعوت سعي كردند با استفاده از موقعيت تعدادي از نمايندگان پارلمانهاي اروپا در برخي كشورهاي اروپايي نقش اپوزيسيون و آلترناتيو را بازي كنند و از چنين فرصتي براي انتقال نظرات خاص خود در باره ايران به غرب، بهره برداري كنند.
بخصوص طراحي اين سناريوها به گونه اي بود كه مجاهدين در اوج بحران مربوط به مسئله فعاليتهاي هسته اي ايران و مناقشات اروپا با آن، قصد ورود در شكاف بوجود آمده و تحميل خود به غرب را داشتند.
اما نه تنها اين گونه نمايشات راه به جايي نبرد، بلكه استخدام وكيل براي اقامه دعاوي حقوقي عليه شوراي اروپا نيز سياست مذكور را تغيير نداد، بلكه برعكس هدف مجاهدين كه از مسير اقدامات قضايي ،وجاهت آفريني نزد غرب را دنبال مي كنند، به تصوير منفي خود در نگاه غرب كمك كرده و نشان داده اند كه قصد اصلاح روشهاي خود را نداشته و روشهاي شيادانه براي اخاذي از غرب به كار مي برند.
درپاسخ به اين سئوال كه چرا غرب و بويژه اروپا، چنين سياستي را در قبال مجاهدين اتخاذ نموده اند، دو پارامتر بسيار مهم را بايد مدنظر قرار داد:
1- نگاه كارشناسانه و واقع بينانه به پديده اي به نام مجاهدين خلق كه كشورهاي غربي و بويژه فرانسه، كارنامه آن را در دست دارند و به خوبي مي دانند كه هيچ اعتبار سياسي ندارد و با لاف و گزاف هاي آن آشنا هستند. همچنين نبايد از نظر دور داشت كه تمام واقعيتها و حقايق مربوط به روابط دروني اين گروه كه بعضاً تلاش مي شود، براي انسانهاي ناآشنايي مانند برخي پارلمانترها توضيح داده شود، براي كارشناسان اروپايي روشن تر از روز است و درك جامعي از مناسبات غيردمكراتيك اين گروه دارند.
2- غرب از منظر ديپلماسي و مواضعش در قبال ايران، شديداً از لكه دار شدن حيثيتش با حمايت آشكار و رسمي از اين گروه اجتناب دارد، چرا كه دولتمردان غربي هم از ميزان منفوريت مجاهدين در نزد مردم ايران با اطلاع هستند و هم براساس پرنسيب ها و تعاريفي كه خود از يك گروه دمكراتيك و مقبول دارند، از اين فرقه به شدت دوري مي كنند و آنچه آنان را در اين زمينه راسخ تر مي كند، همان علت اوليه است كه اعتبار سياسي و اجتماعي براي آن قائل نمي باشند.
آنچه اكنون و با تحولات مهم اخير مي توان گفت اين است كه غرب براي رسيدن به مقاصد خود،عليرغم عربده كشي هاي مجاهدين براي نابودي كليت حكومت و جناحها و جريانهايي كه در داخل كشور هستند، به جرياناتي در درون كشور چشم اميد دوخته است و از آنها حمايت مي كند، بنا براين گزينه اي به نام اپوزيسيون سرنگوني طلب ِ خارج از چارچوب سيستم موجود را به كلي كنار گذاشته است( اگر چه در مقاطعي از آن بهره برده و يا هم اكنون مماشات گرانه با آن رفتار مي كند) و از اين حيث بايد پرونده ي گروه تروريستي مجاهدين را براي هميشه بسته تلقي كرد.