محسن عباسلو، کانون آوا، یازدهم آوریل 2008
نوعي ترس و دوگانگي درنوع رفتار و برخورد مسئولين فرقه با شرايط موجود ديده ميشد. مسئولين فرقه ازترس اينكه در آينده روند اوضاع به چه سمتي پيش خواهد رفت و از سر يك موضع فرصت طلبانهء در اين جنگ اعلام موضع بيطرفي كرده بودند. در نهان قضيه ارتباطات با هر دوطرف درگير جنگ(آمريكا و عراق) وجود داشت هم ارتباطات اطلاعاتي و هم ارتباطات لجستيكي.
به عنوان مثال: يكبار من به همراه فرمانده يگان و چند نفر ديگر از هم واحدي هايم براي آوردن مقداري لوازم و ادوات از نقطه استقرارمان در نزديكي مرز ايران به اردوگاه كار اجباري اشرف برگشتيم،در آنجا من خود شاهد بودم كه آشپزخانه قرارگاه ششم فرقه مجاهدين مقداري از پخت و پز روزانه خود را به يگاني از نيروهاي ارتش بعثي صدام حسين اختصاص ميداد كه در اردوگاه اشرف مستقر بودند. افراد اين يگان عراقي در زيرزمينهاي يكي از ساختمانهاي اردوگاه اشرف واقع در ضلع غربي اردوگاه مستقر بودند كه از آنجا عمليات تدافعي عليه نيروهاي آمريكائي را فرماندهي ميكردند.
اما مسئولين فرقه هميشه با وقاحت كامل روابط و وابستگي نظامي و امنيتي خويش به ارتش و دولت صدام حسين را تكذيب ميكنند. ماها كه در درون فرقه بوديم اين را به خوبي ميدانيم كه فرقه بدون اجازه و دستور صدام حسين حتي حق نفس كشيدن را هم نداشت و سايه اوامر دولت بعثي صدام هميشه بالاي سر فرقه بود.
روزانه براي ما نشست هاي سياسي ميگذاشتند. عليرضا معدنچي معروف به علي صفا از مفسيرين به اصطلاح سياسي فرقه مسئول نشست هاي سياسي بود.تمامي تحليل هاي او دال بر اين بود كه صدام پيروز اين جنگ خواهد بود.
اما در اين اوضاع و گير ودار خبري از حمله ارتش به اصطلاح آزادي بخش به ايران و عمل فرقه به ميثاق رهبر خود كه مژده داده بود كه در اين اوضاع شكرآب عمليات بهمن كبير را انجام خواهد داد نبود.
وقتي نيز كسي از مسئولين سؤال ميكرد پس اين عمليات كه قرار بود انجام شود چه شد ؟!مسئولين پاسخ ميدادند كه هنوز بايد چند روز صبر كرد.اما آنچه كه ما شاهد آن بوديم در آن بوئي از حمله به مشام نميرسيد.
نحوه آرايش و استقرار نيروهاي فرقه دال بر اين مدعا بود.ادوات و تجهيزات نظامي كه فرقه در اختيار داشت نيز در همين جابه جائي هاي كوچك داشتند امتحان خود را پس ميدادند. بيشتر تانكها خراب شده بودند خودروهاي سنگين نيز اكثراٌ معيوب بودند و هر روز يكي از آنان خراب ميشدكه رفع اين نواقص خودروها و تجهيزات انرژي بسيار زيادي را از نيروهاي فرقه ميگرفت. اين در حالي بود كه آقاي مسعود خان سرکرده فرقه تروريستي مجاهدين خلق مدعي بود كه با اين ادوات تا تهران بدون توقف پيش خواهد رفت.(نفر را داخل ده راه نميدادند سراغ خانه كدخدا را ميگرفت.)
شب ها آسمان با شليك هاي مكرر ضدهوائي هاي بعثي ها و بمباران هاي آمريكائي ها و ساير نيروهاي ائتلاف كاملاٌ روشن بود و بوي مرگ، خرابي و نابودي از زمين به آسمان بلند مي شد. موشك هاي كروزي كه از جانب آمريكائي ها به اهداف مورد نظرشان شليك ميشد كاملاٌ ديده ميشدند.
يكروز خبر دار شديم كه نيروهاي ائتلاف قرارگاه جلولا كه يكي از مقرهاي استقرار فرقه بود را بمباران كرده و همه آنرا با خاك يكسان كرده بودند. پس از اين بمبارانء نيروهاي فرقه فرار را بر قرار ترجيح داده بودند و نيروهاي يكه تي به قرارگاه حمله ور شده و آنرا تصرف كرده بودند.
نيروهاي كرد يكه تكي كه در زمان صدام حسين ضربات زيادي ازجانب فرقه مجاهدين به آنان وارد شده بود، حال امروز را روز انتقام ميدانستند. خيلي از افراد شبه نظامي و حتي مردم عادي كرد در دوران حكومت صدام حسين توسط فرقه مجاهدين كشته شده بودند و اكنون هرجا كه اين نيروها به نفرات فرقه مجاهدين برخورد ميكردند به آنان حمله ور ميشدند.
در يكي از اين درگيري ها نيروهاي يكه تي چندين تن از زنان مجاهد كه در بين آنان چندين نفر از اعضاي شوراي رهبري فرقه هم وجود داشت را دستگير كرده بودند. چند نفر از اين زنها با خوردن قرص سيانور خودكشي كرده بودند. نيروهاي يكه تي به ساير نفرات دستگير شده تجاوز كرده بودند و سپس آنان را آزاد كرده بودند. به دليل معذوريت اخلاقيء من از افشاي نام اين افراد خود داري ميكنم. اما واقعاٌ مسئول اين همه جنايت كيست؟! چه كسي فرزندان ايران زمين را به اين روز انداخت؟!…… مسعود خان مستبدالدوله! چشمت روشن!!!!! ؟
بيش از چندين روز بود كه از شروع جنگ ميگذشت. ماها سرگردان و حيران و بدون هيچ برنامه مشخصي در بيابانهاي عراق اينطرف و آنطرف ميرفتيم. معلوم نبود كه برنامه و هدف فرقه چيست. مسئولين فرقه حيران و درمانده ءمانده بودند كه چه كار بايد انجام دهند.
رجوي نيز چندين بار براي نيروها پيام فرستاد.
ادامه دارد……..
محسن عباسلو
كانون آوا 11.04.2008