انجمن نجات دفتر آذربایجانغربی
خانم مریم عضدانلو،من به این اصل انسانی باور قلبی دارم که هیچ خلاقیتی بدون کسب دانش و معرفت و ذهن جستجوگر و تلاش مداوم و مستمر به بار نمی نشیند.مگر اینکه مبتنی بر دانش ، آگاهی فردی و آکادمیک و عقل و خرد جمعی است که منجر به پراتیک انسانی و اجتماعی می گردد.بنابراین هیچ پدیده و مفهومی از جمله قدرت سیاسی،رهبری بر آدمیان، موروثی و تحمیلی و خیالی نیست.پس انتظار دارم که با جسارت و شهامت اگر در خود سراغ دارید که من شک دارم به این سوال من پاسخ بدهید که شما با کدام پشتوانه مردمی و ملی به عنوان رئیس جمهور ملت ایران انتخاب شده اید؟
آیا واقعا ملت ایران در گزینش شما نقش فعال داشته اند؟ شما با چه میزانی از معرفت و دانش آکادمیک در این دنیای بسیار پیچیده و متحول خود را شایسته رئیس جمهور یک ملت متمدن و با سابقه تاریخی چند هزارساله می دانید؟
آیا شما به این نکته مهم وامید بخش واقفید که بخش وسیعی از ملت ایران به ویژه نسل دوم و سوم تحت تاثیر مولفه های مدرن فکری و سیاسی قرن حاضر و گفتمان رایج حقوق بشری که بر اساس تفکر اومانیستی قرن بیستم به اوج خود رسیده است هر گونه حرکت و عمل خشونت آمیز را مطرود و محکوم می کنند؟و به صراحت هر نوع اندیشه تقدیس کننده ترور و وحشت را با واژه تروریسم معادل می دانند؟
و تروریسم که در ذات خود خشونت را تقدیس،خود سوزی نیروهای خودی را توجیه و کشتار انسانها را تبلیغ می کند هیچ جای پایی در ذهنیت انسان مدرن و به طبع آن نسل جوان ایرانی ندارد.
براستی رئیس جمهوری که تمامی مفاهیم و مظاهر خشونت را در سوابق سیاسی و تشکیلاتی خود به یدک می کشد آیا می تواند رئیس جمهور نسل جوان و آگاه و فرهیخته ما باشد؟
به نظر من ادعا و طرح ریاست جمهوری شما از سوی شوهرتان یک شوخی بی مزه در تاریخ معاصر است و نوعی دست انداختن شما می باشد.و شوهرتان با سابقه توهم ذهنی و مالیخولیائی شما را تا مرحله ریاست جمهوری خیالی بالا بردو شما را گرفتار و شریک توهم ذهنی و بیماری روانی خود نمود.
خانم مریم عضدانلو ، شما به عنوان رئیس جمهور مادام العمر معرفی شده اید. این یک حقیقت تلخ و دردناک است که در دنیای مدرن و عصر تحولات دموکراتیک سازمانی که ادعای دفاع از حقوق انسانها را یدک می کشد رئیس جمهور خود خوانده ای را بر هفتاد میلیون انسان تحمیل کند بی آنکه انتخاباتی دموکراتیک روی داده باشد و دردناکتر اینکه رئیس جمهور انتصابی چند نفر انگشت شمار به طور مادام العمر در این سمت قرار گیرد و به ملتی تحمیل گردد.
خانم مریم عضدانلو ، پرسشی که همیشه ذهن مرا آزار می دهد اینکه آیا شما به این نکته مهم واقف نیستید که بیش از شانزده سال است که شما در میان دوستان خویش رئیس جمهور بشمار می آئید و ریاست جمهوری طولانی شما با معیارها و هنجارهای دموکراتیک و زیست در دنیای مدرت به هیچوجه سازگاری ندارد؟ واقعا به این موضوع فکر کرده اید؟ آیا ریاست جمهوری شما شباهتی به حکومت همیشگی مستبدان و زورگویان جوامع توسعه نیافته ندارد؟
چطور ممکن است در دنیای مدرن و حاکمیت ارزش های دموکراتیک فردی به مدت شانزده سال رئیس جمهور ملتی گردد که انتخابش مبتنی بر انتخابات آزاد و مردمی و دموکراتیک نبوده و نیست؟ و اکثریت ملت نه تنها از وجود چنین رئیس جمهوری بی خبر است ؟ که حتی نمی دانند مریم عضدانلو چه کسی است؟ و آیا وجود خارجی دارد یا نه؟
من و همه افراد جدا شده از فرقه و شاید شما نیز به این نتیجه رسیده ایم که زندگی تشکیلاتی و جنایتکارانه شوهرتان در حال حاضر به بن بست ناگزیری رسیده است و این موضوع خیلی اهمیت دارد زیرا شروع زندگی نوین برای افراد تحت اسارت شوهرتان و بازگشت آنان را به آغوش خانواده هایشان نوید می دهد.به باور من،شما نیز باید خود را از اسارت ذهنی ،روانی و تشکیلاتی شوهرتان رها کنید زیرا در وجود او چیزی نیست که دلبسته باشید و وابستگی به رهبر فرقه ای که در بیرون از معادلات منطقه ای و جهانی قرار دارد و دیگر به بازی گرفته نمی شود،رفتاری منطقی و عقلانی نیست همچنانکه شوهرتان در نگاه و قضاوت ملت بزرگ ایران تروریست و خیانتکاری بیش نیست.
خانم مریم عضدانلو ، آیا فکر کرده اید در حال حاضر کجائید؟در سرزمین بی ساحل؟ از چه کسی الهام می گیرید؟ چه کسانی را تحسین می کنید؟ آیا دنباله روی از سیاستمداران بیگانه ای که خود و اسلافشان در ضدیت با آرمان استقلال خواهی ملت بزرگ ایران در یکصد سال اخیر به هر جنایت و خیانتی دست یازیدند،میهن پرستی و آزادیخواهی است؟
آیا نیندیشیدن به محتوای مقالات،نوشته ها و سخنان جداشدگان فرقه شوهرتان که بعد از پی بردن به ماهیت تروریستی فرقه رجوی برای جبران عملکرد گذشته و ادای دین به ملت بزرگ ایران اقدام به افشاگری، نقد و بررسی خط مشی ضد میهنی و ضد مردمی تشکیلات وابسته به شوهرتان نمودند، واکنشی غیر عقلانی و نادرست نیست؟
تمامی افشاگریهایی که از سوی نیروهای جداشده فرقه رجوی در سالهای اخیر انجام گرفته است در واقع یک فرصت و نه تهدید برای دیگرانی است که هنوز از مستقل بودن بشدت می هراسند و تاکنون در باره اش هیچ فکری نکرده اند. ولی آنچه که مسلم است در مورد انتقادها و افشاگریهای مذکور باید به آن نگاه کرد،اندیشید و عبرت گرفت.
نباید سایه ای از تردید به خود راه دهید این یک واقعیت است که شوهرتان به عنوان یک بیمار روانی با زیرکی خاصی شما را تحت انقیاد روانی و ذهنی خود در آورده است و به نظر بسیاری از جداشدگان از فرقه شوهرتان شما را نیز به بدی خودش کرده است.البته به نظر من شما نیز یک قربانی از بی شمار قربانیان افکار فاشیستی شوهرتان هستید.
خانم مریم عضدانلو! شما با تنفر قلبها را شکستید به خود آئید ، زمانی آکنده از رنج و درد و تنهایی شما را فرا گرفته است فروتنانه خویش را در معرض قضاوت دیگران و حقیقت زندگی قرار دهید. زمان بسرعت میگذرد و شما هنوز………….
بنا به شهادت تعداد بیشماری از افراد جداشده فرقه ی شما که عده بیشماری از آنان به کشور باز گشته و برخی نیز به کشورهای غربی پناه برده اند،شما و شوهرتان در طول سالیان دراز با ایجاد روابط و مناسبات گشتاپوئی و با توجه به خصلت فرقه ای گروه زمینه هر گونه ارتباط انسانی افراد قرارگاه اشرف را حتی با شهرها و روستاهای اطراف آن از بین برده اید و امکان دسترسی افراد با دنیای خارج از قرارگاه را برای افراد مذکور غیر ممکن کرده اید به طوریکه اعضای سازمان مجاهدین از کم مطا لعه ترین و بی اطلاع ترین نیروها بوده و می باشند و حتی قادر به تحلیل مسایل سیاسی روز نیستند ودر واقع نوعی عقب ماندگی فکری و سیاسی آنان را رنج می دهد.وشما و من به خوبی می دانیم کمپ اشرف که محل زندگی و فعالیت اعضای سازمان شما میباشد در خارج از شهر و در بیابانی واقع است که توسط سیم خاردار محصور شده و افراد به هیچوجه اجازه خروج از آن را ندارندو افرادی در آن بسر می برند که نزدیک به بیست سال است که از کمپ خارج نشده اند به جز در سالهای شصت و هفتاد که اجازه خروجشان با نظر تشکیلات و برای مانور در بیابان های اطراف بوده است.براستی چرا اعضای مستقر در قرارگاه اشرف با برنامه ریزی شما و شوهرتان در چنان وضع و موقعیت اسفناکی بسر می برند؟
در حالیکه هر روز در اروپا و امریکا صدها شبکه تلویزیونی،رادیوئی و هزاران نشریه،روزنامه و هفته نامه و ماهنامه های سیاسی،اجتماعی و ادبی و هنری تولید می شود اما اعضای تحت سلطه شما مجاز به دیدن،شنیدن و مطالعه و خواندن هیچکدام از رسانه های مذکور نبوده ونیستند و صرفا کتابها و نشریاتی را در دسترس اعضای خود قرار می دهید و خواندن آن را مجاز کردید که مربوط به سازمان شما می شود از جمله نشریه بی محتوا و تکراری و کلیشه ای مجاهد که اگر فحش ها و دشنامهای رکیک سیاسی و غیر سیاسی را از آن حذف کنیم محتوایی برای مطالعه ندارد.
خانم مریم عضدانلو ، باز به تاکید از شما می پرسم چرا در کمپ اشرف مشاهده شبکه های تلویزیونی و شنیدن رادیوهای کشورهای غربی ومطالعه و خواندن رسانه های گروهی جهان آزاد ممنوع است؟ و افراد تحت سلطه شما فقط به تلویزیون مدار بسته می توانند نگاه کنند و اخبار و تفسیرهای سیاسی را صرفا از کانال و فیلتر سازمان می شنوند و منابع دیگر کسب خبر برای اعضا مجاز نمی باشد به طوریکه به اقرار همه افراد جدا شده از فرقه شما داشتن یک رادیوی جیبی آرزو و رویایی دست نیافتنی برای اعضای حاضر در قرارگاه اشرف است؟
آیا شما تاکنون در رابطه با فاشیسم و ماهیت رفتارهای فاشیستی تامل کرده اید؟آیا نیم نگاهی به منشور جهانی حقوق بشر سازمان ملل متحد انداخته اید؟
خانم مریم عضدانلو ، افراد تحت سیطره فرقه شما به مثابه انسانهای آزاد با تمام رویاها و آرزوهایشان باید بنا به اختیار و انتخاب خود زندگی کنند،عشق بورزند،دوست داشته باشند و دوستشان بدارند ولی متاسفانه شما و شوهرتان به خود اجازه دادید تا اساسی ترین نیاز انسانی یعنی عشق ورزیدن را از آنان بگیرید و نفرت را جایگزین آن کنید.و بدینگونه سرنوشتی تراژیک،بیروح و بدون عاطفه را برای افراد قرارگاه اشرف رقم زدید زیرا آبشخور هیچ احساسی نبوده اید.
به نظر من و افراد جدا شده از فرقه تان، شما و شوهرتان منشور جهانی حقوق بشر را با تجاوز آشکار به حریم خصوصی افراد در قلعه اشرف اصول مسلم و بدیهی انسانها را زیر پا گذاشتید و لگدمال کردید و کرامت انسان را به سخره گرفتید. آیا پاسخی دارید؟ بعید می دانم،نشست طلاق را به یاد بیاورید….
خانم مریم عضدانلو ، آدمی چرک هایش را در ملا عام نمی شوید حقیقت ورای ذهن من و شما است بیائید صادقانه خودمان را آماده پذیرش افکار نو و مدرن کنیم.دوران توهمات انقلابیگری،عملیات جاری و حاکمیت ایدئولوژی با قرائت و مختصات فرقه ای بسر آمده است و در تفکر انسان مدرن جایگاهی ندارد. به انطباق خود با جهان مدرن فکر کنید.نمی شود که با دستهای آلوده، ذهن توسعه نیافته،روش های خشونت آمیز،سوابق تروریستی و تبهکارانه،شیوه های غیر دموکراتیک و با انهدام کانون مقدس خانواده از آزادی خلق و رهائی زنان تحت ستم سخن گفت و نیز از راه حل سوم.و شما بهتر می دانید که طرح راه حل سوم جز فریب افکار عمومی اصالتی ندارد زیرا مفهوم تروریسم و تقدیس خشونت با ذهن خشن و بیمار شوهرت همخوانی تام وتمام دارد و ادعای راه حل سوم جز با نقد گذشته تروریستی و خیانتکارانه شوهرت و فرقه رجوی و برائت صادقانه از آن همه خیانت و جنایت امکانپذیر نیست و راه به جایی نمی برد.
به دفن عشق در نشست طلاق بیندیشید.
خانم مریم عضدانلو ، بی شبهه تشخیص تفکر فاشیستی از آزادی خواهانه ، عقیده ی درست از نادرست ، مصلحت واقعی از غیر واقعی کاری است که هنوز اهمیت و اعتبار خود را از دست نداده است. تنها باید با روشی صحیح آن را اعمال نمود تا به نتایج انسانی و دموکراتیک منجر شود. هر فرد باید این روش را بیاموزد که افکار و امیال خود را با نیازها ،احساسات و عقاید دیگران محک بزند تا راه صحیح رهایی را تشخیص دهد.بی شک تفکر انتقادی و بازنگری در عملکرد تروریستی حقیقت را از اشتباه ، پیشرفت را از واپس ماندگی تمیز خواهد داد. آنگاه که وجدان انتقادی به گفتگو پردازد با زبانی شناسا سخن خواهد گفت و تبلیغات و القائات دروغین فرقه ای را به رسوائی و سر افکندگی و نابودی خواهد کشاند.
خانم مریم عضدانلو ، بیائید باور کنیم برای همه کس امید به رهائی از واماندگی ، انگاره های فاشیسم و تروریسم ضد مردمی وجود دارد. بیائید باور کنیم به وجدان بیدار انسانی.
آرش رضایی
مسئول انجمن نجات دفتر آذربایجانغربی
29/2/1387