بیش از دو دهه از آغاز عملیات تروریستی مجاهدین می گذرد. سران فرقه مجاهدین نه تنها از پیشبرد اهداف تروریستی چشم انداز روشنی ندارند بلکه هم اینک در بستر سرنوشت پیش روی خویش جایی در تحولات شتابنده منطقه ای و جهانی ندارند.بدون تردید اضمحلال و میرندگی سرنوشت محتومشان شده است. همسوئی آشکار و بی پرده فرقه رجوی با عناصر و جریان های جنگ طلب بیگانه برای تحریم همه جانبه ملت ایران یکی از علائم و سیگنا ل های آشکار و روشن فروپاشی و از هم گسیختگی تئوریک ، سیاسی و تشکیلاتی فرقه رجوی است. بی شک جاسوسی برای بیگانگان و فعالیت به نفع قدرت های جهانی سلطه طلب در مغایرت آشکار با اهداف و آرمان بنیانگذاران سازمان مذکور بود که با شعار آزادی و رهایی خلق ایران از سیطره رژیم ارتجاعی و استبدادی وابسته به قدرت های بیگانه به فعالیت تشکیلاتی و سازمان یافته روی آوردند.
سران فرقه رجوی باید به این نکته مهم پی ببرند که در دنیای توسعه یافته هیچ عنصر و جریان سیاسی برای تئوریزه کردن و مقدس جلوه دادن ترور ، خشونت و حذف فیزیکی مخالفین خویش جایی ندارد. البته توجیهی نیز برای مشروع قلمداد نمودن خشونت و ترور سازماندهی شده نداشته و نخواهد داشت.
انسان متمدن و آگاه در عصر تحولات دموکراتیک کوشیده است ذهن و روان خویش را خشونت زدایی کند تا عرصه عمومی در دنیای کنونی از ستیزه جویی و ترورهای لجام گسیخته پاک گـردد. دغدغه ، چالش ذهنی و فکری آدمی در عصر انفجار اطلاعات نشانگر ابراز بیزاری از خشونت طلبان و طرد تروریست ها با هر مسلک ومرامی است. اینکه سران فرقه رجوی علیرغم رویکرد و مواضع ضد تروریستی جوامع مدرن در سالهای اخیر همچنان بر روحیه ستیزه جویی و خط مشی تروریستی خویش پای می فشارند و تمایل فراوان دارند تا در روابط ایران با دنیای پیرامونی اش آنارشی ، هرج و مرج ، تحریم و سپس جنگ و خونریزی روی دهد ، نشانه ای از افراط گرایی مفرط و بیمار گونه ، نگاه ماکیاولی به پدیده ها و امر واقع و نیز افکار و نیات زشت و پلید آنان است.
سران فرقه رجوی به خصوص خانم مریم عضدانلو که به پیروی از عناصر بیگانه و سلطه طلب در روزهای اخیر در مواضع خویش به طور مدام و مستمر بر شعار جنگ و تحریم در هر کوی و برزنی بر علیه ملت ایران پای می فشارند به نوعی سعی دارند با اتخاذ روش های جنون آمیز و جنایتکارانه نام فرقه رجوی را از لیست تروریستی کشورهای غربی پاک کنند کنند و امکان عینیت استراتژی ترور را دوباره محقق سازند. بایستی متوجه باشند هرجا خشونتی از جنس ترور صورت گیرد به نوعی رد پایی از افراط گرایی و مطلق انگاری بیمارگونه نیز در آن دیده می شود که امر مذمومی است و مهمتر از آن ترور و خشونت بیش از هر چیز تفکر و ماهیت آن را مورد هدف قرار می دهد که نافی عقلانیت و خردورزی است.این روند در ابتدا موجب چند پاره گی ذهنی و روانی حامیان تروریزم خواهد شد.
بی شک باید به خانم مریم عضدانلو یادآوری کرد جوامع انسانی در قرن حاضرنیازمند عقلانیت ، مهرورزی و تفکر است.انسان مدرن و آگاه بیش از هر زمانی دیگر در طول تاریخ به زشتی و تلخی خشونت و ترور با هر توجیه و منطقی پی برده است. به خانم مریم عضدانلو باید متذکر شد که بر اساس آموزه های عقلانیت مدرن و انتقادی ، آدمی برای به تصویر کشیدن چشم انداز آزادی ، رهایی و دموکراسی ملزم است تا مصداقی از گفت و گو باشد ، متن و حواشی ذهن و روان خویش را از هر گونه گرایشات ستیزه جویی و تروریستی پاک و مبرا سازد. ویژگی که متاسفانه در حال حاضر در مواضع ، عملکرد و شخصیت خانم مریم عضدانلو متصور نیست.
سوال اساسی که پیش روی تمامی ستیزه جویان ، خشونت طلبان و فرقه های تروریستی و خشن است اینکه آیا آن ها نمی توانستند کاری کنند که تنفر به خشونت منجر نشود؟ آیا نمی شد دست به کارهایی زد که تنفر و خشم از دیگران، قربانی نگیرد؟ بدون تردید با کمی تامل ، خردورزی و فروتنی ، می توان مدارا و گفتگو را جایگزین نفرت و کینه و خشم کرد!
بی شک خوابیدن با بیگانگان در یک بستر ، نمود عینی ضدیت با منافع ملی ایران و جاسوسی و خیانت عیان و علنی سردمداران فرقه رجوی را برای ملت بزرگ ایران آشکار می سازد. تلاش های فرقه رجوی برای منزوی کردن ملت بزرگ ایران با بهانه اهداف هسته ای اش در تضاد آشکار با روحیه میهن پرستی هر فرد ایرانی است.
آرش رضایی
مسئول انجمن نجات دفتر آذربایجانغربی
28/03/1387