تغيير عمليات جاري، گام مهمی از فروپاشي فرقه رجوي

تغيير عمليات جاري، گام مهمی از فروپاشي فرقه رجوي

ايران ديدبان
در آئين نامه عمليات جاري* در بخشي از فصل تعریف مجاهد خلق، يكي از ويژگيهاي اصلي و مهم اين عنصر، چنين بيان شده است:
انقلاب پذیری یعنی ضد ایدئولوژی جنسیت و فردیت با پایبندی به بندهای انقلاب درونی مجاهدین بخصوص هژمونی خواهران ذیصلاح مجاهد (شورای رهبری)
انتقادپذیری (جهاد اکبر) مبارزه وقفه ناپذیر ایدئولوژیک درونی، كه همان عملیات جاری با تضمین جمعی است.
در تعريف انقلاب مريم (انقلاب دروني مجاهدين) گفته شده است:
(توضيح اين كه بندهاي ناشي از اين انقلاب، بندهاي الف، ج، ش و… ميباشد كه شامل طلاق و برخورد با فرديت و جنسيت و پذيرش شوراي رهبري و رهبر عقيدتي است.)
در صورتي كه سلاح انقلاب و عمليات جاري به زمين گذاشته شود نه ارتش خواهيم داشت نه آلترناتيو، اين سلاح در سياست و استراتژي بيش از يك ابرقدرت براي ما عمل كرده است، اين سلاح ضد جنسيت و فرديت است.
يكي از علائم عبور يك عضو از انقلاب دروني را اينگونه تشريح ميكند:
… خود، پيشقدم بردن آبروي كاذب خود ميشود تا آبروي رهايي بخرد. هدف از تناقض نوشتن تعيين داوطلبانه مختصات دروني براي جستجوي راه حل و پرتاب به جلو است.
نوشتن تناقض مساوي است با عمليات شناسايي موقعيت و مختصات دروني و ايدئولوژيكي براي پيدا كردن دهانه آتش دشمن تا با تضمين جمعي و آتشباري سنگين، صد برابر در هم كوبيده شود.
نوشتن تناقض، بيان ذهنيات و خاطرات فرد ميباشد كه در عمليات جاري ميبايست آن را در جمع بخوانند و جمع در مورد آنها و به اصطلاح فاكتهايشان قضاوت كرده و به همين منظور نشستهايي برگزار ميشود كه آن نيز ضوابط و مقررات خاص خود را دارد.
در آئين نامه، رهنمودهايي از جانب رجوي براي برگزاري اين نشستها داده شده است.
در ذيل عنوان ضوابط مسؤول نشست آمده است:
هرچه شما خطا و غيردقيق شليك كنيد يا بيراهه برويد به جيب سوژه ميريزد. شاخص اين است كه وقتي با سوژه ميجنگيد جيب سوژه را پر نكنيد. مواضع سوژه را مستحكم نكنيد. شما بايد سوژه را از سنگرش بيرون بكشيد.
و ذيل عنوان ضوابط جمع:
مسؤوليت جمع انقلاب كردن سوژه است، مثل بورژوايي كه سرمايه دار است، طعمه نيز براي خودش سرمايه اي دارد كه بالا كشيده و نميخواهد از دست بدهد. جمع بايد اين سرمايه را از او بگيرد.
و ضوابط سوژه:
سوژه براي دوئل و جدل نيامده است. سوژه بايد فاكتها را گوش كرده و تصوير خودش را ببيند، سوژه نبايد ترفند بزند و بايد دست رو كند. سوژه نبايد وقت جمع را بگيرد. نشست 6 روزه را به 6 ساعته و نشست 6 ساعته را به 45 دقيقه تبديل كنيد.
اصل صد صد مبين اهميت و سرنوشت ساز بودن عمليات جاري براي مجاهدين است و بدين سبب اينگونه بر روي آن تأكيد شده است:
يعني اينكه به جز عوامل رژيم ميتوان و بايد همه كساني را كه به مجاهدين گرويده اند انقلاب نمود. انقلاب كلام آخر و كاكل مبارزه ايدئولوژيكي مجاهدين است. عمليات جاري مكانيسم انقلاب و مبارزه وقفه ناپذير ايدئولوژيك و آتشباري و رزم بي امان بر عليه جنسيت و فرديت است. بنابراين عمليات جاري مقدس ترين نبرد مجاهدين در پيچيده ترين شرايط بر عليه رژيم بوده است.
علت اين همه حساسيت و پافشاري بر روي انقلاب دروني و كشاندن افراد به صحنه عمليات جاري و مبارزه بي امان و وقفه ناپذير با فرديت نيروها را بايد در خطري كه تشكيلات مجاهدين از ناحيه خرد فردي، شخصيت مستقل و عواطف انساني احساس ميكند ريشه يابي كرد. جهت گيري اساسي حركت مجاهدين، ضدانساني و نامعقول است لذا وظيفه خطير خود را در استقرار خط آتش باري بر روي هرگونه تجليات فردي و انساني ميداند.
با واكاوي دقيق چنين مبارزه اي ميتوان به خاستگاه و مفهوم ايدئولوژيك فحاشيها و اتهامات مجاهدين عليه جداشدگان و دگرانديشان به عنوان مزدوران رژيم و پاسداران سياسي و وابستگان به اطلاعات راه يافت. چرا كه به زعم آنان اساساً مزدوران رژيم هستند كه خارج از دايره «انقلاب مريم» قرار دارند و به عبارت صحيح تر هر آن كس كه خارج از حوزه تشكيلاتي مجاهدين قرار دارد. بر همين اساس نيز جداشدگان به عنوان نفوذي و دشمن تلقي ميشوند، چرا كه آنها با قرار داشتن در معرض اين تعاليم، به آن وقعي ننهاده و شخصيت فردي و انساني خود را حفظ كرده اند.
تشخيص و انتخاب چنين مبارزه اي، البته از ويژگيهاي رجوي است و با چنين مبارزه بي وقفه اي عليه نيروها است كه 20 سال آنها را در چارچوب يك اردوگاه پرت افتاده در بيابانهاي عراق ميخكوب كرده است.
به موازات چنين موفقيتي، نبايد از خصلت عام و آشتي ناپذير حاكم بر اين مبارزه چشمپوشي كرد و آن شكنندگي و ضعف شديد القائات انقلاب دروني در برابر خصائل و عواطف انساني است.
اين قانون غيرقابل خدشه، همواره در طول 15 سال گذشته كه انقلاب ايدئولوژيك اعمال شده است، خود را نشان داده و به خصوص پس از آغاز بحثهاي عمليات جاري، به نحو عميق و بارزتري خود را به اثبات رسانده است.
عوامل بيروني به طرز اجتناب ناپذيري در پديد آوردن شكاف در عمليات جاري مؤثر بوده است. به عنوان مثال براي اولين بار كه خانواده ها به ملاقات فرزندانشان در اردوگاه اشرف رفتند، مجاهدين ضربه جبران ناپذيري كه همچنان تبعات آن ادامه دارد را متقبل شدند و بلافاصله با انبوهي درخواست براي جدايي، مسأله داري، واو شدگي (همان بي انگيزه شدن و ول شدن) و درگيريهاي تشكيلاتي مواجه گرديدند.
به راستي در يك مبارزه صادقانه و انقلابي، رزمندگان فراق و دوري را تحمل كرده و ثابت قدم و با آگاهي آن را ميپذيرند. اما در اين مبارزه كه سراپا ضدانساني است و حتي خاطرات عاطفي را ذنب لايغفر مي انگارد، بايد كه چنين تأثيراتي بر جاي بماند.
وحشت مجاهدين از تبعات و آسيب پذيري نيروها تا آنجا رسيد كه ملاقات با خانواده ها، همراهي با رژيم تلقي و خانواده ها عوامل وزارت اطلاعات معرفي شدند.
يكي ديگر از عوامل بيروني كه تأثير مستقيم بر روي اصل اين موضوع داشت، افشاگريها و انتقادات جداشدگان از مجاهدين در تبيين شرايط ضدانساني حاكم بر روابط مجاهدين بود، تا آنجا كه مسؤولين اين گروه از مريم رجوي گرفته تا ابريشمچي و محدثين و سليماني و… در دو سال گذشته سعي كردند به انحاء گوناگون به سفيدسازي فضاحت عمليات جاري و انقلاب ايدئولوژيك بپردازند و كوشيدند به نوعي آن را مسأله اي طبيعي و متناسب با شرايط مبارزه نشان دهند.
از سال 1379 به بعد كه مجاهدين خط قاچاق انسان و به دام انداختن نيروهاي غيرتشكيلاتي را در دستور كار خود قرار دادند، اين توجيه را از جانب رجوي پذيرفتند كه هر نيرويي كه در خارج از كشور به دنبال كار و يا پناهندگي ميرود، مطمئناً مخالف حكومت ايران است و هر نيروي مخالف، مستعد دريافت انقلاب مريم. بنابراين كافي است تا اين نيروها پايشان به اشرف برسد و آنگاه غرق دنياي مجاهدين خواهند شد و سپس تبديل به نيروي مجاهد ميشوند!
اما خلاف انتظار و تخيلات رجوي نه تنها اين نيروها وقعي به اين اراجيف نگذاشتند، بلكه مبارزه اي بي امان و منبعث از باورهاي انساني را عليه تعاليم فرقه اي مجاهدين آغاز كردند. و بدين ترتيب بي ريشه اي و غيراصيل بودن مجاهدين را در قلب اين دستگاه فریاد زدند.
مجموعه اين تحولات و نقد ايدئولوژيك دستگاه فكري فرقه رجوي از جانب جداشدگان مجاهدين، موجب يك عقب نشيني آشكار در روابط مجاهدين و شكست ديگري براي ايدئولوژي پوسيده رجوي گردیده است و اكنون مجاهدين جلسات عمليات جاري را با درخواست از نيروها براي برشمردن فاكتهاي مثبت و بيان حركتها و خاطراتي كه فرد در طي روز به نفع سازمان داشته است برگزار ميكنند!
گرچه مجاهدين اين حركت را به موازات تغييرات ديگري كه صرفاً با هدف به دست آوردن دل نيروها و جلوگيري از ريزش آنان است آغاز كرده اند، ليكن اين عقب نشيني قبل از هر چيز مبين شكاف عميق در دستگاه ايدئولوژيك مجاهدين و ناكارآمدي و بن بست بدعتهاي ضدانساني و فرقه گرایانه رجوي ميباشد.
عمليات جاري، محصول دستگاهي است كه همّ و تلاش خود را به مبارزه با فرديت و شخصيت انسانها اختصاص داده است و هر تغغيري در آن، نه تنها از فضاحت آن نخواهد كاست، بلكه عميقاً ضدانساني تر خواهد شد و فشار بر روي نيروها را بيشتر ميكند.
از نظر واقعي نيز كوشش تشكيلات بر اين است كه افراد نقش مؤثر و قابل ملاحظه اي براي خود در نظر نگيرند و از آنها ميخواهد كه همه چيز خود را از رهبري بدانند (بنا بر كسر رهايي كه جوهره انقلاب مريم است) و در نتيجه ذكر فاكتهاي مثبت تنها يك سرگرمي و دل گرم كنندگي به شمار مي آيد و آنچه در نهايت نصيب مجاهدين خواهد شد اين است كه يا بپذيرند افراد هويت مستقلي از خود دارند و يا همچنان بر اساس همان تعاليم در نهايت حتي روح و حس همان فاكتهاي مثبت را نيز از افراد بگيرد و ادعا كند كه حتي اين كارها را نيز آنان نيستند كه انجام ميدهند، بلكه رجوي است كه روزانه براي آنها فاكت مثبت ثبت ميكند.
مجاهدين عمليات جاري را به مثابه سلاحي در سياست و استراتژي كه بيش از يك ابرقدرت به نفع آنها عمل كرده است ميدانند و نميتوانند از آن دست بردارند و در واقع نيز حفظ موجوديت و بقاي آنها بستگي تام به چنين مبارزه بي اماني با نيروها دارد. اما بنا به مجموعه شرايط و عواملي كه ذكر شد و به خصوص تزلزل دروني نيروها، اجباراً دست به چنين تاكتيكي زده اند.
در يك ارزيابي واقع بينانه، اين تحول و برخي ديگر از شواهد، فرو ريختن هيمنه و هيولاي فرقه اي كه رجوي آن را بنا نهاد و بيش از دو دهه روح و روان نيروهايش را به اسارت كشيد را پديدار ميسازد.
_____________________
* كتاب پرچم – انتشارات داخلي مجاهدين جهت مسؤولين سازمان. اين كتاب كه مجملي از قواعد و سنتهاي فرقه رجوي است، به زودي در ايران ديدبان به طور سلسله وار منتشر خواهد شد.
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا