ستيز ايدئولوژيك مجاهدين با زنان

ستيز ايدئولوژيك مجاهدين با زنان

ايران ديدبان
به مناسبت روز جهاني زن نگاهي گذرا به موقعيت زن در ايدئولوژي و تشكيلات مجاهدين داريم.
معمولاً رسم بر اين است كه تضييع حقوق زنان را در عرصه هاي خانوادگي و شخصي مورد بررسي قرار ميدهند. همچنين موقعيت حقوقي آنان در عرصه هاي اجتماعي در مقايسه با جايگاه مردان سنجيده ميشود و كاستيها و ضعفهاي آن مورد شناسايي قرار ميگيرد.
اما كمتر اتفاق افتاده كه پايمال شدن حقوق زنان در گروههايي نظير مجاهدين مورد بررسي قرار گرفته باشد.
گروههايی كه بنا بر شرايط، نان را به نرخ روز ميخورند و زشتي چهره دروني خود را زير نقاب حمايت از زنان مخفي كرده اند!
واقعيت اين است كه در اين عرصه نيز زنان مورد اجحاف مضاعف قرار ميگيرند و همچنان براي دستيابي به يك موقعيت وامدار ديگري ميباشند. به طور خاص در گروه مجاهدين زنان (و مردان) هيچ جايگاه و موقعيتي به اعتبار تواناييهاي خود ندارند، بلكه تنها با اختيار و اراده فرد رجوي است كه بالا و پايين ميشوند و براي دستيابي به اين موقعيت بايد به قواعد و خواستهاي نامعقولي كه رجوي ايجاد كرده است تن دهند.
زن در روابط سازمان مجاهدين يك سير قهقهرايي را طي كرده است، زني كه ميتوانست در صحنه اجتماع حاضر شود و فعاليت سياسي و اجتماعي داشته باشد، توسط اين گروه به دهليزهاي دروني يك فرقه بدنام كشانده شد و به طور كامل از صحنه اجتماع حذف گرديد و با شعار طرفداري از فعاليت اجتماعي زنان، تبديل به ابزاري براي حفظ منافع سياسي و تشكيلاتي آنان شد.
به تدريج زنان در گروه مجاهدين وسيله اي براي جلوگيري از كودتاي مردان گرديدند و به اين خاطر به آنان آموزشهاي ضدمرد دادند و حتي به اين زنان، آموزش ضديت ريشه اي با جنسيت زن داده شد.
بر اساس آموزه هايي كه در سازمان مجاهدين داده ميشود، زن از آن جهت كه يك زن است و گرايشات عاطفي و حساس دارد، تحقير ميشود و مورد سرزنش قرار ميگيرد. زن ايده آل در اين گروه، زني است كه از رفتار خشن مردانه با مدلي نظامي، الگوبرداري كند و خود را همانند آنان سازد. قدم گذاردن در اين مسير جزو ارزشهاي گروه است كه زنان بايد به آن تن بدهند.
در حالي كه به خاطر فراگير بودن ازدواجهاي اجباري و قباحت آن، اين مسأله مورد توجه فعالين حقوق زنان قرار ميگيرد، اجبار زنان به طلاق و برقراري پيوند عاطفي بين آنان با مسؤول گروه كه از اصول ابتدايي فرقه مجاهدين در رابطه با زنان است، مورد اغفال واقع ميشود، ضمن آنکه چنين اتفاقي از آنجا كه با شعارهاي به ظاهر زن گرايانه همراه است از دنائت و قباحت بيشتري برخوردار است.
حجاب اجباري براي زنان درون مجاهدين نه براي مصون سازي و يا احترام به اعتقادات مذهبي است، بلكه براي جلوگيري از بروز زيباییهاي زنانه است تا مردان گروه با هوس دستيابي به آنان از مبارزه منحرف نشوند.
زنان بسياري هستند كه هم اكنون سالها است از ملاقات فرزندانشان محروم گرديده اند تا مبادا وقت آنان صرف مسائل عاطفي شود و به امور تشكيلاتي خود كمتر بها دهند. علاوه بر اينكه اين زنان از ابتدايي ترين حقوق زنانه خود محروم شده اند. از درس و تحصيل و پرداختن به دانش بازداشته ميشوند و عملاً هيچ امكاني براي پرداختن به اين امور ندارند.
رجوي با بر هم زدن كانون خانوادگي اين زنان، تنها نقطه اي كه احتمالاً ميتوانست آنان را مورد حمايت قرار دهد از بين برد و بدين طريق براي آنان هيچ چشم اندازي براي زندگي مستقل باقي نگذاشته است و زنان در تمامي موارد صنفي، سياسي، اجتماعي و… به تشكيلات جهنمي وي وابسته ميباشند.
در گروه به آنان هشدار داده ميشود كه اگر به هر طريقي قصد جدايي داشته باشند، هيچ سرنوشتي به جز فاحشه شدن ندارند و راه ديگري براي آنان به جز ماندن در گروه باقي نمانده است.
زنان به طور مشخص از دستيابي به هرگونه رسانه آزاد محرومند و به هيچوجه اجازه نميدهند آنان با دنياي آزاد ارتباط داشته باشند.
در جريان بازداشت مريم رجوي در فرانسه، مجاهدين به تعدادي از زنان خود دستور دادند تا دست به خودسوزي بزنند تا احساسات بيشتري را برانگيزد و موفق شوند از اين طريق بر دولت فرانسه فشار وارد آورند.
بر اساس برخي گزارشات در حالي كه زناني كه مادر بودند از ديدار فرزندانشان محروم هستند، براي جلوگيري از ريزش نيروهاي گروه وادار شده اند كه به كارهاي ناشايست دست زنند و به نوعي از جنسيت خود براي اين موضوع استفاده كنند.*
همچنين برخي گزارشهاي درون گروهي حاكي است كه تعدادي از زنان به خاطر تمرد سر به نيست شده اند و هيچ نشاني از آنان وجود ندارد.
از نظر پزشكي نيز، شاخص وضعيت رسيدگيهاي پزشكي و بهداشت رواني زنانه، زير صفر است، چرا كه بر اساس همان ديدگاه ايدئولوژيكي، نميبايست خصوصيت زنانه اي وجود داشته باشد و به همين دليل هم هست كه با انواع و اقسام بيماريهاي رواني و هيستريك در بين زنان اين گروه مواجه هستيم.
به طور كلي وضعيت اسفناك زنان در اين گروه تابعي است از نگاه غيرانساني به نيروها که آنها را تنها ابزاري براي پيشبرد اهداف تشكيلات ميبينند.
اميدواريم كه فعالين حقوق زنان، نيم نگاهي را نيز به اوضاع رقت انگيز اين زنان كه صرفاً به خاطر ادامه حيات تن به چنين وضعي داده اند داشته باشند و تلاشي براي دادن آموزش به آنان براي خودباوري و دادن اميد براي زندگي مستقل آغاز گردد.
________________
* معصومه احتشام، يكي از زنان اصلي اين گروه در حالي كه دخترش مبتلا به سرطان ميباشد و در روي تخت بيمارستان آخرين لحظات زندگي خود را ميگذراند، اجازه نمييابد تا با وي ملاقات كند.
 

خروج از نسخه موبایل