جيغ بنفش
اخيراً باز هم دستگاه تبليغاتی فرقة رجوي طی چندين نوبت با به صحنه آوردن بالاترين مهره های باند ، به جيغ و فغان عليه خانواده های محترم اعضاي در بند كه خواهان ملاقات و اطلاع از وضعيت فرزندانشان در الموت فرقه هستند ، پرداخته و آنها را متهم به همكاري با وزارت اطلاعات رژيم نموده است.
پُر واضح است از آنجاکه خانواده ها از طريق افشاگريهاي جداشدگان پي به دستگاه کنترل نيرو و جّو خفقان حاكم بر داخل گروهك مذكور برده اند ، اكنون عوامل رجوي بعد از دو دهه جوسازي و شانتاژ مبني بر اعدام و شکنجه شدن افراد در صورت جدائي و بازگشت به ايران و استفاده از اين ترفند به موازات ساير القائات مغزشويي و فرقه گرايي که از آن به عنوان ابزاری جهت جلوگيری از ريزش نيرو استفاده ميکردند طرفي نبسته و خوب ميدانند كه ديگرحناي مبلغانحضرت مسعود براي خانواده هاي آگاه رنگي ندارد ، اينبار سراسيمه و با پُر روييِ بلاوصف ، ضمن عقب نشينی مفتضحانه ، خانواده هاي عضو انجمن را هدف قرار داده و به ياوه گويي عليه تلاشهاي بي وقفه و افشاگريهاي آنان كه ازطريق مجامع و ارگانهاي بين المللي دمار از روزگار فرقه در آورده اند ، پرداختند. اين درحالي است كه اين انسانهاي رنجديده و شريف ، به دور از هرگونه زدوبندهاي سياسي و اَعمال وطن فروشانه وكثيف ، چيزي جز آزادي فرزندانشان و يا حد اقل ارتباط متداول و ملاقات با جگرگوشه هاي به بندكشيده شده شان توقع ديگري ندارند.
عقب نشيني تاكتيكي اخيركه از زبان دست پرورده هاي امام زاده مسعود و بدين نحو درز ميكند ، بي شك اثرات حضور فعالانه ي خانواده ها در رساندن صداي فرزندان دربندشان به گوش جهانيان است كه ترس ناشي ازخشم و نفرت آنان نسبت به رجوي ، اينچنين زندانبانان الموت را سراسيمه و گيج كرده است.
آنان بايستي بدانند كه ديگر دورة دجاليت بسر آمده و اكنون علاوه بر اعضاي جدا شده ، برتمامي خانواده هاي اعضاي فعلي سازمان و حتي براي عموم مردم ميهن كاملاً روشن گشته است كه تزريق اپسيلون عاطفه به درون تشكيلات يخ زده و بي روح اين فرقه ، اثراتش به مراتب بيشتر از تبليغات كور و بگير و ببندهاي ساليان دارو دستة ارتجاعي رجويست ؛ طوريكه رهبران فرقه آن را بمباران اتمي اشرف خواندند. و سراسيمگي سران جنايتكار فرقه نيز كه اينك بحران ناشي ازفشارخانواده ها و اعضاي متعرض خواهان جدائي ، فروپاشي و مرگ را پيش رويشان قرار داده ، بركسي پوشيده نيست.
همه مي دانند عوامل وا مانده ي رجوي سالهاست بخاطر فقدان استراتژي درست و راهگشا چيزي درچنتة نداشته ، ضمن هل دادن گاريِ درگِل نشستة رهبرشان ، با پاچه گيري و ياوه گوئي عليه اين فرد يا آن گروه ، مذبوحانه سعي دارند در هر مقطع و به هرطريق به اندازة يك قدم هم شده با منطق باري به هرجهت ارابة عمرشان را به پيش برانند ؛ و از اينكه تا بحال با دوجايه خوري(هم از ديكتاتور سابق عراق و هم از اشغالگر امروزي اين كشور)- وطن فروشي و با انداختن تمامي عذر وتقصيرهاي عدم موفقيت سران به گردن اعضا سرشان همچنان بي كلاه مانده ، اينبار از ضرب شصت خانواده ها آه و فغان راه انداخته و عجولانه محكوميت و قفل بودن دم ودستگاه فرقة تروريستي خود را (كه آنهم تماماً در اثر تحليل هاي صدمن يك غاز جناب رهبري رقم خورده) به گردن خانواده هاي اعضا بياندازند و با انواع تهمت ها نظير مزدور و… ، عبارات شايستةرهبر خودپرست شان را به پدران و مادران پير و خون به دل نسبت دهند.
امروز برهمه ي خانواده ها و ايرانيان آزاده و شريف كه اندك اطلاعي از اين گروه دارند كاملاً واضح و روشن است كه ديگرتشبثات صدبار نشخوار شده و كهنة اين مزدوران اجنبي نمي تواند دردي از دردهاي بي درمان اصحاب قلعه ي اشرفرا دوا كند و ياحتي بعنوان مرهم موضعي بر روي دملهاي چركينشان عمل نمايد ؛ چراكه تمامي اين درب و ديواركوبيدنها چيزي جز در رفتن كنترل اوضاع از دست سران فرقه را نشان نمي دهد و درست از همين روست كه آنان سعي دارند حالا كه سالها با فريبكاري و آدم ربايي چيزي عايدشان نگشت ، امروزه با زور و تهديد ( البته با چراغ سبز اربابشان عمو بوش) آن را محقق سازند. بايد گفت :
زهي خيال باطل. شتر در خواب بيند پنبه دانه…
sa.nejat@nejatngo.com