بازگشت ِ پرستوهای مهاجر
مجیدی/ سایت پرونده سیاه
روزگاری بلند گوی ِ تبلیغاتی رجوی خبر از بهار و بهشت می داد. در آن سوی مرزهای کشور همسایه، شهداد ِ زمانه ( رجوی ) به سفارش پدر صدام قلعه ای پر از توپ و تانک ساخته بود. دژی که آن را بهشت اشرف می نامید. روز و شب زوزه سر می داد که « بهشت این جاست ». و از جوانان ایرانی می خواست که خود را به سر زمین بهار و گلستان ِ مریم برسانند. تبلیغاتی مستمر در چارچوب شکار پیر و جوان، تا برخیزند و از مرزها بگریزند و آزادی را در آغوش گیرند. در فریب کاری رجوی و باند تبهکارش سخن بسیار است. آن روز ها سخن از فرار بود و هجرت، کسی نمی دانست که درون بهشت چه خبر است. درب های ورودی فرقه باز بودند. ولی کمتر جنبنده ای روزنه ای برای رهایی و جدایی می یافت. امروز بعد از اشغال عراق و سقوط رژیم بعث عراق، حصارها فروریخت و ذهنیّت ها ببار نشست و شکوفا شدند. بهشت موعود رجوی هم به اشغال در آمد و آزادی به دیدار پرندگان در قفس رفت. جهانیان به فریاد های اسرای در زنجیر رجوی گوش سپردند و به کالبدشکافی فرقه ای همت گماشتند. افشای پرونده سیاه فرقه ضد بشری رجوی از مهمترین دست آوردهای سقوط قلعه الموتی سرکرده مجاهدین است. بازگشت پرستوهای مهاجر که روزی از آغوش وطن به دامان اجنبی گریخته بودند از کرامات الهی و لطف پروردگار است که پیوسته بندگانش را دوست دارد و به فکر نجات و رهایی آنان از قید و بند های شیطانی است. اخباری که از روابط و مقررات خشک درون فرقه ای رجوی می رسد، برای همه مردم ایران و جهان شنیدنی و حیرت آور است. اکنون بتکده ی رجوی شکسته و تبر بر شانه ی مریم و شورای مریم ساز است. رهبری پوشالی در سوراخی خزیده و به فکر خود فروشی و معامله مریدان است و دیگر اعضای خارجه نشین شورای ملی مقاومت، رئیس جمهور قلابی جهان را در چنگ گرفته؛ به دوره گردی و چابلوسی نمایندگان و پارلمانترهای خارجی مشغولند. بازماندگان مسخ شده و سرگردان هم اسرایی در دست آمریکاییان و آلات و ابزاری برای ماشین تروریستی رجوی اند. به دنبال جدایی و رهایی ناراضیان فرقه انسان ستیز رجوی، گروه، گروه از نجات یافتگان قلعه اشرف از طریق صلیب سرخ بین الملل با انتخاب و اختیار به آغوش پر مهر و عطوفت وطن باز می گردند. در زمستان امسال لبخند های بهاری زیبا و دل انگیزند. این روزها، شاهد پیوند اشک شوق و لبخند زیبای مادرانیم. زیبا ترین گلِ لبخند بر چهره رهایی یافتگان ِ فرقه رجوی نقش می بندد. باید به دیدار لحظه های الهی رفت. پدر و مادر و فرزند و یا شاید تنها بازمانده ی خانواده، بعد از سال ها دوری و انتظار جگر گوشه اشان را درآغوش می گیرند. دست ها به نشانه شکر و سپاس رو به آسمان بلند است.مشتاقان دیدار فریاد می زنند « الهی شکر » فرزندمان بازگشت. فرزندمان از جهنم رجوی رهایی یافت. وای کاش حصارها از این بیشتر فرو ریزد. مدعیان آزادی و حامیان حقوق بشر برای نجات اعضای گرفتار و در بند رجوی هر چه زود تر دست بکار شوند. قبل از این که رهبری سوداگر فرقه بردگان و غلامان ِ حلقه بگوش را به بازار برده فروشان ببرد و به بهای ادامه حیات به صدامیان ِ زمانه بفروشد. رجوی طی سال ها آموزش و تزریق انقلاب و ایدئولوژی، شستشوی مغزی را تا بدان جا رسانده که اعضای استثمار شده دچار فراموشی مزمن گشته و توان فکر کردن و اندیشیدن را ندارند. باید دست آنان را گرفت و پا به پا برد، تا شیوه ی راه رفتن و زندگی کردن و استقلال فکری و عملی را بیاموزند. کار به جایی رسیده که حتی اگر مابقی حصار برداشته شود، باز هم قربانیان نگون بخت فرقه ی قرون وسطایی رجوی نای و رمق حرکت ندارند. چون هویت و فرهنگ چگونه زیستن در بیرون از تشکیلات و هر آنچه با خود داشتند را تحویل رجوی داده تابه او و بانو وصل شوند.بازگشت زندانیان فرقه جهنمی رجوی امیدوار کننده است. خبر از زندگی می دهد. رهایی از قفس و پیوستن به محفل گرم خانواده و دوستان را به همراه دارد. و هر بار که پرستوهای مهاجر نیم نگاهی به بقایای شکست خورده ی و خرابه های بیت العنکبوتی رجوی بیندازند ؛ به ریش و ریشه ی شهداد زمانه و فریبکار ِ خاور میانه می خندند. که چطور با حیله و دغل موجودیّت شان را نشانه رفت و عمرشان را بر باد و خود بر مسند رهبری و شاگردی صدام نشست. لبخندی که آغاز گر مبارزه ای بی امان با جرثومه ی فساد و تباهی و وطن فروش خیانت پیشه ی تاریخ جنبش های عوام فریب است. و باید به نجات یافتگان ِ از قید و بندهای عنکبوتی رجوی، هزاران بار خیر مقدم گفت. ایران سرزمین شماست و وطن آبا و اجدادی تان است. اسلام دین و قرآن کتاب و آیین تان است. پس خواهران و برادران، بازگشت افتخارآمیز و آخرین انتخاب و انقلاب انسانیتان مبارک باد.همه باهم بازگشت پرستوهای رها شده از قفس رجوی را گرامی می داریم.