به خاطر عشق در دوزخ مجاهدين خلق
مقاله اي از روزنامه NRC Handelblad هلند مورخ 26 مي 2005
گزارشگر روزنامه Thomas Erdbrink
ترجمه حبيب خرمي
عضو سابق مجاهدين خلق نظري مي افکند بر مبارزه مسلحانه.
ديده بان حقوق بشر اپوزيسيون مسلح ايراني، مجاهدين خلق را متهم به شکنجه اعضاي ناراضي مي نمايد.
يکي از اعضاي سابق در ايران نظري به سازمان نامبرده مي افکند.
Tehran, 26 mei 2005,
دست مصنوعي صورتي رنگ آرش صامتي پور جوان 30 ساله ايراني روي ميز مي افتد. دست ها را بسادگي نمي توان به هم تکيه داد زماني که يک دست آدم پلاستيکي باشد. «من هنوز بايد به اين عادت کنم» با اين بيان آرش عذر خواهي مي کند.
صامتي پور در يک مأموريت مخفي به استان تهران آمد. او توسط جنبش مسلح ايراني، مجاهدين خلق ((mko از کمپ هاي نظامي اش در عراق به تهران فرستاده شد تا فرمانده پليس را ترور کند که موفق نشد.
مجاهدين خلق (جنگجويان مسلمان خلق) در سال 1965 به عنوان يک سازمان اسلامي – مارکسيستي تشکيل شد و در انقلاب 1979 بر عليه شاه در انقلاب خميني شرکت کرد اما مدتي کوتاه پس از انقلاب مورد بي مهري قرار گرفت و به يک حرکت مسلحانه بر عليه حکومت دست زد که توسط حاکميت تحت تعقيب خونيني قرار گرفت. هزاران عضو اين سازمان به کشور همسايه گريختند و از آنجا به مبارزه مسلحانه ادامه دادند.
روز جمعه ديده بان حقوق بشر گزارشي را منتشر کرد که در آن مجاهدين خلق را به شکنجه اعضاي ناراضي خود در کمپ نظامي اش متهم نمود.
گزارش خروج ممنوع No Exit
(www.hrw.org)
بر اساس شهادت اعضاي سابق تهيه شده است.
جمعه گذشته خانم فرح کريمي عضو ايراني پارلمان هلند از حزب سبز ها اعلام نمود که عضو سازماني بوده است که همه آنان در ليست تروريسم مربوط به امريکا و اروپا قرار دارد.
مسؤل من گفت که من بايد عمليات انتحاري بکنم و اگر در حين مأموريت دستگير شوم بايد توسط نارنجک يا قرص سيانور خود کشي کنم.
صامتي پور مي گويد که از طرف مسؤلم به من دستور داده شد که اگر در حين مأموريت دستگير شوم بايد خود کشي کنم پس از آن که يک فرمانده ديگر را در ماشينش مورد حمله مسلحانه قرار داد پليس او را محاصره کرد. قرص سيانور عمل نکرد، صامتي پور: نارنجک دستي ام را کشيدم اما به خطا رفت و دستم را قطع نمود.
داستان زندگي صامتي پور دريچه اي را به درون سازمان مي گشايد که توسط بعضي گرايشات در درون دولت امريکا بعنوان الترناتيو دمکراتيک براي رژيم اسلامي ايران ديده مي شود.
چند هزار مبارز هنوز در کمپ مجاهدين خلق در عراق حضور دارند که از زمان سرنگوني رژيم صدام حسين توسط امريکا خلع سلاح شده و تحت نظر هستند.
در خود ايران حقيقتا ديگر هيچ هواداري براي اين گروه وجود ندارد.
در سال هاي اول انقلاب سازمان مجاهدين مي توانست در چند ساعت هزاران نفر هوادار را به خيابانها بياورد. اما پس از اين که سازمان در زمان جنگ ايران و عراق طرف رهبر عراق صدام حسين را گرفت محبوبيت آن بين مردم به سرعت از بين رفت.
وقتي که صامتي پور 5 سال پيش در پي مأموريتش بصورت قاچاق وارد شهرآبادان شد يک تاکسي را براي شهر نزديک گرفت. من در مورد مجاهدين و جنيش آزادي بخش از راننده سؤال کردم، او به شکل وحشتناکي شروع کرد به فحش دادن و ما را خائن و بي غيرت ناميد، من شوکه شده بودم.
هنگام آموزش هاي ايدئولوژيک در کمپ مجاهدين در عراق مسؤل من مي گفت که خلق ايران در انتظار ما هستند براي روزي که ما قدرت را در دست بگيريم.
مانند خيلي ايراني ها صامتي پور در سال 1997 به امريکا مهاجرت کرد. در دانشگاه او عاشق يک دختر ايراني شد که والدين او به کمپ مجاهدين در عراق رفته بودند.
ما مي رفتيم به جلساتي که من تحت فشار قرار گرفته که بايد خلق ايران را از زير يوغ روحانيون آزاد کنم. اين را من اصلا نمي خواستم اما مي خواستم با هايده باشم.
صامتي پور چنين توضيح مي دهد: وقتي هايده فراخوانده شد که به رزمندگان در عراق بپيوندد من دنبال او رفتم. اين اشتباه زندگي ام بود.
زندگي در کمپ هاي مجاهدين در بيابانهاي عراق مثل جهنم بود. ازدواج ممنوع است.
در بين مجاهدين نسبت به رهبري عقيدتي مريم و مسعود که ازدواج آن ها در سال 1985 به عنوان آغاز انقلاب مداوم ديده مي شد اعتماد مطلق يک شرط ضروري بود.
در جلسات روزانه مي بايست که افکارم را روي کاغذ بياورم، در مورد ايران، نظراتم و سکس. بعد از آن شروع مي کردم به بحث کردن در اين موارد بعد از چند ماه ديگر چيزي از اراده خويش برايم باقي نماند.
صامتي پور مي گفت: او تنها توانست يک بار عشق اش هايده را به بيند چون مرد ها و زنها به شدت از هم جدا بودند.
در مجاهدين هنگام برگزاري يک جلسه عمومي سعي کردم که براي او دست تکان بدهم اما او جواب مرا نداد. من فکر مي کنم او هنوز در عراق است.
تا چه اندازه اعضاي مجاهدين آماده هستند که براي رهبرشان فدا کاري کنند. اين موضوع در تابستان 2003 معلوم شد. مريم رجوي در سال 1992 به عنوان رئيس جمهور منتخب براي آينده ايران تعيين شد و روانه فرانسه شد تا کمک سياسي دريافت کند. او و 150 عضو مجاهدين در پاريس به اتهام فعاليت هاي تروريستي دستگير شدند سال 2003.
به اين خاطر 10 تن ار هواداران مجاهدين خود را در پاريس و لندن به آتش کشيدند که دو نفر آنها جان خود را از دست دادند يکي از اين افراد را من از اروپا مي شناختم او يکسال بود که وارد سازمان شده بود، صامتي پور اين چنين گفت.
بعد از مأموريت نا فرجامش در تهران به 6 سال زندان محکوم شد.
چنين پيداست که حکومت ايران اعضاي معمولي سازمان مجاهدين را مجازات سبک مي دهد تا افراد را به ترک سازمان مجاهدين تشويق نمايد
در حال حاضر اغلب اعضاي مجاهدين بدون مشکل از خارج بر مي گردند.
از اکتبر سال گذشته تا ماه مارس به گفته منابع امريکائي که گزارش ديده بان حقوق بشر به آن استناد مي کند 273 نفر از اعضاي سابق مجاهدين به ايران باز گشته اند.
صامتي پور در حال حاضر به عنوان داوطلب در سازمان نجات، که اعضاي سابق را کمک مي کند فعاليت مي کند.
به نظر مجاهدين انجمن نجات، اختراع وزارت اطلاعات است.
اما صداقت صامتي پور و ديگر اعضاي اين انجمن که بطور فردي و با صراحت بيان با اين روزنامه صحبت کردند تصوير ديگري را مي نمايد. من مي خواهم صادقانه بگويم که من طرفدار رژيم فعلي ايران نيستم و من اينجا تلاش مي کنم تا بتوانم به نجات يافتن اعضاي مجاهدين از دوزخ کمپ هاي عراق کمک نمايم. صامتي پور مي گويد من مي خواهم که کسي ديگر همان اشتباهاتي که من مرتکب شدم انجام ندهد.