آخرین بهانه!
ایران دیدبان
بقایای بحران زده فرقه رجوی میکوشند تا از گزارش دیده بان حقوق بشر، بهانه ای برای شکستها و ناکامیهای خود بسازند و با این وسیله، نیروهای سرخورده و درهم شکسته و فاقد انگیزه را برای همراهی بیشتر با گروه راضی کنند.
بلافاصله پس از سقوط صدام و آوار شدن بحرانهای پی در پی بر روی گروه تروریستی مجاهدین، دست اندرکارن فریبکار این گروه که طی دو دهه اخیر، عوامفریبی و سیاست ِ از این ستون به آن ستون را آموخته اند، حمله امریکا به عراق را برای خود یک نعمت بزرگ و فرصت مغتنم ارزیابی نمودند و به اعضای خود اعلام کردند که اگر چه طبق طرح و نقشه ادعایی رجوی که در صورت شلیک یک گلوله به قرارگاههای مجاهدین به ایران حمله خواهند کرد، نتوانسته اند کاری از پیش ببرند، اما باید بدانند که امریکا برای حمله به ایران به عراق آمده است و دیری نخواهد پائید که ناگزیر، امریکا در جهت تحقق این خواست خود، مجبور به بکارگیری و یا به رسمیت شناختن مجاهدین خواهد شد!
این خواب پنبه دانه ای را، ناتوانیهای امریکا و همچنین بی اثر ماندن تلاشهای مجاهدین برای تحریک امریکا برای حمله نظامی به ایران پریشان نمود.
مجاهدین که در جستجوی عاملی برای معرفی علت ناکامی خود و تعبیر وارونه رؤیای خود بودند، بهترین عامل را مذاکرات اروپا با ایران یافتند و از آن سیاست استمالت ساختند و با طرح راه حل سوم به نبرد خیالی با آن رفتند.
این بار هم زودتر از هر کس، این دار و دسته رجوی بودند که فریب شعارهای امریکا را خوردند و با تمام قوا با طناب پوسیده ادعاهای امریکا در مخالفت با اروپا به چاه خوش بینی سرنگون شدند و منتظر ارجاع پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت ماندند، تا شاید از این رهگذر ایران تحریم شود و تحلیل رود و امریکا بتواند در حمله به ایران موفقیتی کسب کند و در این راه نیز مجاهدین را به نفع خود مسلح کند!
امریکا هم در یک چرخش ناگهانی به اردوگاه اروپا پیوست تا آنجا که گوی سبقت از اروپاییان ربود و اکنون حاضر است امتیازات بیشتری از اروپا، در جهت پروژه صلح آمیز هسته ای ایران بدهد.
بالاخره مجاهدین ناچار و سردرگم، چاره ای نیافتند جز اینکه سراغ لابیهای امریکایی رفته و در انتظار نتایج مذاکرات بشینند. کار به جایی رسید که مجاهدین به نیروهای واخورده و منتظرالحوادث خود اعلام کردند که دیگر کار تمام است، اروپا به کمتر از توقف غنی سازی راضی نمیشود و رژیم هم حاضر به پذیرش این شرط نیست و بنا بر این امسال دیگر سال آخر است و بعد از آن پرونده به دست تندروهای امریکایی – صهیونیستی خواهد افتاد و ما را هم به کار خواهند گرفت!
اما مجاهدین، علاوه بر تمام بحرانهای سیاسی و حقوقی دو ساله اخیر، با بحران جدی ریزش نیرو درون مناسبات خود مواجه هستند.
بقایای باند رجوی پس از یک ریزش نیروی اولیه که به جدایی بیش از 500 تن انجامید و بعد از اتمام مصاحبه هایی که نهادهای امنیتی و سیاسی امریکا از آنها به عمل آوردند، از کلیه نیروهای خواهان جدایی خواستند که تا پایان خردادماه سال 1384 با سازمان همراهی نمایند و مطمئن باشند که جمهوری اسلامی نخواهد توانست در انتخابات دور نهم ریاست جمهوری مردم را به پای صندوقهای رأی بیاورد و سرنگون خواهد شد!
اکنون بقایای فریبکار مجاهدین با یک شعبده بازی جدید، گزارش دیده بان حقوق بشر را بهانه ای ساخته و آن را عامل ِ تعبیر نشدن خوابهای پنبه دانه ای و کذب تمام وارونه گوییها و هجویات خود معرفی مینمایند!
با کمال وقاحت یک گزارش مختصر از روابط درونی فرقه رجوی را مانع پیروزی و امداد رساننده به جمهوری اسلامی – و نه عامل شکست و بدبختی خود – معرفی میکنند. این همان حکایت ناخوش خر خورده است که طبیب ناچار و بیسواد و وامانده، پالان خر را نشانه علت مرگ بیمار نمود و به مردم اعلام نمود که ناخوش خر خورده و گر نه نسخه من او را شفا میداد!
البته این قبیل ترهات را فقط میتوانند به عوامل چشم و گوش بسته و سانسور شده و از همه جا بی خبر ساکن در اردوگاه اشرف بخورانند تا شاید چند صباحی دیگر به امید فرج رسیدن از یکی دیگر از حوادث عالم آنها را آنجا نگه داشته و ضامن حیات تشکیلاتی خود سازند. گو اینکه در این دوره به نظر نمیرسد که چندان موفقیتی در این امر نیز داشته باشند و بنا بر شواهد بسیار زیادی که در دست است، پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در ایران، تحولات گسترده ای پیرامون وضعیت مجاهدین و نیروها در عراق روی خواهد داد که کمترین آن ریزش تعداد زیادی از نیروهای منتظر است.