عبور نخست‎ وزیر عراق از روی نعش مجاهدین

 عبور نخست‎ وزیر عراق از روی نعش مجاهدین



ایران دیدبان
اگر بخواهیم همانگونه که مجاهدین به پدیده‎ها و قضایای سیاسی نگاه می‎کنند و به‎اصطلاح همه چیز را تعادل قوایی می‎بینند، به سفر ابراهیم جعفری نگاه کنیم، باید بگوییم این سفر آغاز دنباله‎روی آشکار امریکا از خط اروپا است!
به عبارتی امریکا تصمیم گرفته است همسایگی خوبی با ایران داشته باشد و از منافعی که اروپایی‎ها از قِبَل ِ رابطه با ایران دارند، سهمی ببرد.
اگر هم واقعی‎تر به این سفر نگاه کنیم، دولت قانونی عراق که برآمده از رأی و نظر اکثریت مردم عراق است و در ممکن‎ترین بافت دموکراتیک، تمامی اقلیتهای مذهبی و قومی و گروه‎های سیاسی را در بر گرفته است، تصمیم قاطع و بلندمدت برای برقراری رابطه دوستانه با همسایه قدرتمند خود دارد. تصمیمی که با توجه به وضعیت دو کشور و ژئوپلتیک منطقه، به‎جا، هوشمندانه و مناسب‎ترین رویدادی است که می‎تواند بین دو کشور اتفاق بیفتد.
به هر حال این واقعیت را نمی‎توان از نظر دور داشت که سفر با این اهمیت و در این سطح از مقامات عراقی با همراهی یک سوم کابینه این کشور، نمی‎تواند بدون هماهنگی با امریکایی‎ها صورت گرفته باشد.
سفر جعفری به معنی آن است که تمام تلاش دوساله مجاهدین در بازی کردن بر اساس خط اسراییل و جنگ‎طلبان پنتاگون، خطی بر آب بوده و در گرمای مناسبات واقعی، مانند یخ باز شده است.
استراتژی مجاهدین، به‎مثابه واکنشی غریزی و تنها راه علاج مقطعی، در یک جریان‎سازی تبلیغاتی – خبری خلاصه می‎گردید. واکنشی که منحرف ساختن توجهات از جنایات القاعده و بقایای بعثییون و تروریست‎های رژیم صهیونیستی، به سمت ایران و تحریک امریکا به حمله نظامی به ایران، جوهره آن را تشکیل می‎داد.
این سفر نشان داد نه تنها این خط، بلکه هر خط و تاکتیک دیگر در عراق نیز نتیجه‎ای در بر نخواهد داشت، چرا که اساساً ماهیت شرایط برای مجاهدین با سرنگونی صدام، کیفاً و عمیقاً تفاوت پیدا کرده است. این معنای تام و تمام وابستگی تا خرخره مجاهدین به رژیم فاشیستی صدام است، همان که بقایای باند رجوی ناشیانه می‎کوشند آن را انکار نمایند!
وضعیت مجاهدین در عراق، ویترین تمام نمای موقعیت این گروه به لحاظ سیاسی – تشکیلاتی می‎باشد.
در اروپا، چندی پیش، از”راه حل سوم” سخن به‎میان می‎آوردند، طرحی که کمترین واکنش را در سیاستمداران امریکایی و اروپایی برنیانگیخت.
“راه حل سوم” که مجاهدین با تمام دارایی‎شان بر روی آن سرمایه‎گذاری کرده بودند و امیدوار بودند که دست حوادث فرجی برای آنان حاصل نماید و توجهی به آن شود، در تندباد گزارش سازمان دیده‎بان حقوق بشر از بین رفت و به انبوه تاکیتک‎ها و استراتژی‎های فانتزی رجوی پیوست و دیگر نام و نشانی از آن نیست، تا جایی که امروز تلاش تمام مجموعه مجاهدین که محدود به یک دکان تبلیغاتی شده است، متمرکز و منعطف به مقابله با مفاد این گزارش شده است!
البته دیرزمانی نمی‎گذرد که تحلیل‎گران مجاهدین، پس از رؤیای تسلیح مجدد نیروهای وارفته خود در عراق بر سر چگونگی پشتیبانی هوایی امریکا از خود به چانه زنی مشغول بودند!
نتیجه آن که مجاهدین، عقب ماندگان ذهنی‎ای هستند که لجاجت کودکانه خود را با خشونت یک ایدئولوژی فاشیستی پیوند زده اند و غرق در تصورات شیزوفرنیک، به فتح دنیای خیالی خود مشغولند. غافل از آن که جهان حقیقی، قانونمندی‎های خاص خود را داشته و سیر خود را بی‎اعتنا به رمالان و خیال‎پردازان و ابلهان می‎پیماید.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا