رويارويي دو اسلام

رويارويي دو اسلام



ايران ديدبان
قريب به 40 سال است كه جامعه شيعي و صحنه سياسي ايران با پديده سازمان مجاهدين خلق مواجه است.جرياني كه يكي از ويژگيهاي اصلي اش اين است كه خود را مذهبي و مسلمان معرفي مي نمايد.
مذهبي كه مجاهدين مدعي باور به آن مي باشند ، با اسلامي كه مردم شيعه ايران به آن اعتقاد دارند ،بسيار متفاوت است و مجاهدين نيز به اين تفاوت افتخار هم كرده! و دائم بر رويارويي اسلام خود با شيعه تاكيد مي كنند.
در اسلام و بطور كلي اديان اينگونه است كه به اين برداشتهاي اختصاصي از مذهب كه اقليت اندكي از معتقدان به گرد خود را دارد ، فرقه مي گويند.
ويژگي هاي فرقه هاي مذهبي را مي توان از باور ها و اعتقادات آنها مورد شناسايي قرار داد و نحوه تلقي آنها را از مذهب دريافت.
بر اساس اين تلقي و باور است كه آنها اوراد و اذكار خاص و يا مناسك مخصوص به خود را اختراع كرده و يا اعمال اجتماعي ويژه اي را اجراء مي نمايد.
اما نكته با اهميت اين است كه اين اعمال به برداشتي خاص از مذهب مربوط است و مبناي آن را همين برداشت غلط است كه مي سازد.
در مورد سازمان مجاهدين به هيچوجه اينگونه نيست ، به اين معني كه كسي با بارها مراجعه و تدقيق در اعتقادات و بيانات آنها نمي تواند به برداشت و تلقي آنها از شيعه و اسلام برسد.
آن چيزي كه در مجاهدين ثابت باقي مانده است اين است كه ادعاي مسلمان بودن را ( آن هم با برداشت مخصوص به خود ) داشته اند ، اما اين كه اسلام آنها چگونه اسلامي است و ابعاد آن را چه چيزي مشخص مي كند و منابع آنها چيست ،همواره دستخوش تغيير و تبديل بوده است و در دوره هاي متفاوت فرم جديدي به خود گرفته است و نيز موضوعيتي جديدي يافته است.
در حالي كه شعارهاي اسلام از ابتدا بر اساس اصول توحيد و برقراري قسط و داد در جوامع انساني استوار گرديده است ، اسلام آنها هر روز وجه خاصي يافته و لباسي به فراخور مقتضيات و نيازهاي سياسي به تن كرده است.
از اين نظر مي توان سازمان مجاهدين را بيشتر يك فرقه سياسي دانست تا يك فرقه مذهبي ، چرا كه اسلام را به عنوان حجتي بر مقبوليت مواضع سياسي خود مورد استفاده قرار داده و در پشت آن پنهان مي شوند.
باورهاي مجاهدين از اسلام ( البته نه مكتب اسلام ، بلكه باور آنها از اسلام!) چندين دوره متفاوت را پشت سرگذاشته و احيانآ دوره هاي ديگري را نيز خواهد ديد.
در دوره آغاز شكل گيري اين گروه آنها معتقد به اسلام انقلابي بودند.
در اين دوره ماركسيسم را علم مبارزه ، آن هم مبارزه مسلحانه مي دانستند، و اسلام را راهنماي عمل!
اما در عمل ماركسيسم تبديل به مكتبي براي پاسخگويي به تمام جوانب عقيدتي ،‌سياسي و اجتماعي گرديد و آن هم به صورت كاملآ علمي ،ادعايي كه حتي بنيانگذران ماركسيسم نيز آن را قبول نداشتند و اسلام محدود به چند آيه جهاد و چند خطبه از نهج البلاغه كه قابل انطباق با تعاليم ماركسيسم بود ،‌گرديد.
بعد از انقلاب ايران ، اسلام مجاهدين ، تبديل به اسلامي براي تشكيل يك جبهه متحد ضد امپرياليستي شد كه كوچكترين پديده هاي سياسي و اجتماعي از آن عبور نمي كرد مگر اين كه در راستاي بر پا نمودن انقلابي جهاني كه خواست اسلام و خلقهاي تحت ستم بود قرار داشته باشد!!
مدتي پس از آن اين اسلام مجوز آدم كشي و بمب گذاري و قتل و غارت را صادر نمود!
با فرار رهبران مجاهدين به خارج كشور ، و مشاهده فرهنگ و رسومات جوامع غربي ،اسلام مجاهدين دو چهره از خود نشان داد ، چهره اي خشونت طلب و آدمكش كه در مرزهاي ايران و عراق كمين كرده و به عمليات نظامي دلخوش داشت و اسلامي كه براي شركت در كنفرانسها و مصاحبه با خبرنگاران مورد استفاده قرار مي گرفت و دم از دمكراسي و آزاديخواهي مي زد.
رفته رفته با محدود شدن وجه خشن اسلام ادعايي مجاهدين ، اين وجه كه بحث حقوق بشر و دمكراسي را عمده مي كرد ، بيشتر از جانب مجاهدين مطرح گرديد و وجه خشن آن نيز در روابط دروني و اين بار با طرح عقايد خرافي ( كه بيشتر در فرقه هاي مذهبي متحجر شاهد آن هستيم ) و به صورت پنهان رونق گرفت.
چندي است كه با سقوط صدام و مواجه شدن مجاهدين با بحران جدي در عراق ،‌مسئله عراق و حضور اعضاي اين گروه در اين كشور ، تبديل به مهمترين مسئله اين گروه شده است ،در حالي كه آنها با اين واقعيت روبرو شدند كه هيچ كشوري حاضر به پذيرش آنها نيست ، مغلطه كردن و شانتاژ در مورد موضوع عراق و دخالت ايران در اين كشور را آغاز كردند، تا از اين رهگذر آمريكايي ها را به ضرورت حفظ و ابقاء انها در عراق برسانند.و در يك كلام ، مي توان گفت كه موضوع عراق تبديل به حياتي ترين موضوع اين گروه گرديد.
با توجه به شناختي كه از اسلام مورد قبول مجاهدين داريم ، بايد در انتظار تغيير فرم اسلام مجاهدين به اسلام عراقي و عراقيزه شدن اسلام مي بوديم كه ناگهان شاهد از غيب رسيد و رويارويي دو اسلام بر سر مسئله عراق را ( كه ريشه آن هم مربوط به قبل از انقلاب ايران مي باشد) مطرح نمود.
روند قصه پردازي و اسلام سازي در ميان مجاهدين از يك ايده ساده و يا ضرورت سياسي آغاز مي شود و سپس بال و پر مي گيرد و هر كدام از اعضاء‌به فراخور حال خود ، قصه جديدي را كه رهبري اين گروه مشخص كرده است را شاخ و برگ مي دهند.
اين بار نيز آخوند دين فروش ، جلال گنجه اي ، طرح اسلام عراقي مجاهدين را كه ماهها است بر روي آن كار مي شود و صرفآ در جهت نجات مجاهدين از منجلاب عراق طرح ريزي شده است را ارائه نموده است.
خلاصه متن مقاله گنجه اي كه با نام رويارويي دو اسلام در واشنگتن تايمز چاپ شده و اكنون سايتهاي مجاهدين به آن مزين مي باشد را ملاحظه مي كنيد :
35 سال قبل هنگامي كه در يك كلاس درس فقهي در نجف, آيت الله خميني صراحتا گفت كه خمس (ماليات مذهبي معادل يك پنجم مايملك يا در آمد ) بازار بغداد براي اداره كل جهان اسلام كافي است, او ميخواست ثابت كند كه قرار گرفتن حكومت به دست او تا چه حد كم هزينه و به نفع مردم بوده و ضرورت دارد.
اما به مخيله هيچ كس منجمله من كه بعنوان يكي از شاگردان او در آن كلاس بودم خطور نميكرد كه روزي محقق كردن اين طمع به بغداد, افزون بر تهران, به اصلي ترين هدف سياست خارجي تئوكراسي كه او در ايران بنا خواهد نمود, تبديل خواهد شد…
هم كلاسهايي آن روز نجف و قدرتمندان امروز تهران با تمام قوا در تلاشند كه با سوء استفاده از بحران موجود در عراق, همان طمع او را محقق كرده تا هم حكومت خود در تهران را نجات داده و هم سيطره حكومت بنيادگراي خود را بر عراق مستولي سازند.
تحقق اين آرزو يك فاجعه براي تمام دنياي متمدن و مسلمانان خواهد بود.
از اولين روزهاي حاكميت وي, رويارويي دو اسلام به اصلي ترين موضوع صحنه سياسي ايران تبديل گرديد. ملايان توسط مسلمانان دموكرات و منعطف كه فناتيزم را رد ميكردند به چالش كشيده شدند.
(آيه الله)خميني دريافت كه اسلام منعطف آنتي تز ديدگاه او نسبت به اسلام است لذا او مسلمان دموكرات, بويژه مجاهدين خلق, جنبش اصلي اپوزيسيون ايران را سركوب نمود. از نخستين روزها, بنيادگرايان حاكم در ايران راه برون رفت خود از بحران عدم مشروعيت اجتماعي را در صدور بحران و گسترش حيطه حكومت بنيادگراي خود يافتند. اصل 11 قانون اساسي ملايان تصريح ميكند « همه مسلمانان يك امت‏اند و دولت جمهوري اسلامي ايران موظف است سياست كلي خود را بر اتحاد ملل اسلامي قرار دهد و كوشش به عمل آورد تا وحدت سياسي، اقتصادي و فرهنگي جهان اسلام را تحقق بخشد.»
بدلايل متعدد تاريخي مختلف منجمله اكثريت جمعيت شيعه, عراق استراتژيك ترين هدف بود اما علي رغم يك جنگ 8 ساله, (آيه الله)خميني نتوانست ايده خود را كه مبتني بر شعار « فتح قدس ( اورشليم) از طريق كربلا» بود را محقق سازد… در پي جنگ اخير عراق, ملايان احساس كردند كه شانس دوباره اي يافته اند.
از ماهها قبل از سرنگوني دولت قبلي, آنها يك استراتژي دو وجهي كه تحت نظر علي خامنه اي, رهبر عاليقدر ملايان در پيش گرفتند: از يك سو گسترش فعاليتهاي علني با راه اندازي شبكه هاي به ظاهر خيريه و كمك رساني و امداد و از سوي ديگر گسترش هسته هاي مخفي مسلح در سطح گسترده چه براي ضربات نظامي به نيروهاي ائتلاف و چه كسب آمادگي براي پركردن سريع خلا قدرت در صورت خروج نيروهاي ائتلاف از عراق.
چهار ارگان رژيم ملايان ( سپاه پاسداران, وزارت اطلاعات, راديو و تلويزيون ملايان و شبكه ملايان) بطور همزمان و هماهنگ در امور عراق دخالت ميكنند
يك اشتباه فاحش در غرب, كوچك انگاشتن ابعاد دخالتهاي ايران است. واقعيت در صحنه اما چيز كاملا متفاوتي است. هزاران عامل رژيم ايران به عراق اعزام شده اند. ملايان همچنين دهها هزار قبضه سلاح و ميليونها دلار پول به عراق فرستاده اند.
حازم شعلان, وزير دفاع دولت عراق در 20 ژوئيه تصريح كرد كه « دخالت ايران در عراق گسترده و بي سابقه است. آنها به مراكز حساس كشور نفوذ كرده و مراكز اطلاعاتي و امنيتي بسياري را در عراق ايجاد كرده اند.»
اگر ملاها در استراتژي خود موفق شوند, نه تنها مردم عراق بلكه ساير كشورهاي منطقه قرباني فاشيسم مذهبي خواهند شد.
… اين در حالي است كه خلع سلاح كردن مجاهدين خلق در عراق, بزرگترين كمك به ملايان براي پيشبرد اهدافشان در عراق بوده است.
سرنوشت ايران و عراق بيش از هر زمان ديگري بهم گره خورده است. تصوير استقرار ثبات و آرامش در عراق, بدون قطع شدن دخالتهاي ملايان يك ساده لوحي و يك نسخه براي فاجعه است و تمام منطقه را به آغوش بنيادگرايان خواهد انداخت.
در نتيجه و با توجه به اسلام جديدي كه مجاهدين معرفي كرده اند ، اختلاف اين دو اسلام بر سر عراق مي باشد و مسلمانان موظف به حفظ نيروهاي اشغالگر در اين كشور كه ضامن بقاي مجاهدين مي باشد، هستند.
 
خروج از نسخه موبایل