تروریسم شرمنده
مهدی خوشحال
در سال های اخیر، به ویژه بعد از حادثه 11 سپتامبر سال 2001، مقوله تروریسم و امنیت، به یکی از مسایل جدی و درجه یک جهان بدل شده است. در این رابطه، موافقین و مخالفین ترور و خشونت، به بهانه ها و دستاویزها، دیدگاه های مختلفی را از زوایای گوناگون به مقوله تروریسم، ارائه داده اند.
این قلم نیز، حرف اولش و یکی از دلایل ظهورش، در ابتدا مسئله تروریسم و باجگیری از قربانیان ترور و خشونت، بوده است و این را حدود یک دهه است که با ارائه ده ها مقاله و کتاب، ادامه داده و خواهد داد.
یکی از مواردی که به نظر تاکنون به آن پرداخته نشده و یا این که از این قلم جا افتاده است، موردِ تروریسم شرمنده است که جا دارد، به اندازه وزن و کیفیت خطرش، به آن پرداخته شود.
تروریسم، در اصل یک مقوله نسبی است و از دید طبقات اجتماعی، ایدئولوژی ها و آرمان های مختلف، تعاریف مختلفی دارد. ولی آن چه که قربانیان ترور و خشونت از تروریسم تعریف دارند، تقریباَ نزدیک به هم و ضمناَ واقعی تر از دیدگاه های پوزسیون ها و اپوزسیون های جهان است. قربانیان ترور و خشونت، بدون قلم فرسایی و بازی با الفاظ، با مقوله تروریسم، در لفافه و زرورق حرف نمی زنند، مماشات نمی کنند و لاس جوراجور نمی زنند. قربانیان تروریسم، گرچه ممکن است بعضاَ متاثر از فکر و فرهنگ تروریستی بوده باشند، با این وجود، در باب شناخت مکانیزم و ماهیت تروریسم، چیزی کم ندارند. چیزی را که با پوست و گوشت شان حس کرده و بهاء اش را پرداخته اند، اگر بخواهند گوشه ای از آن چه بر سرشان آمده است را ارائه دهند، گرچه ممکن است آن را با فرهنگ و ادبیات تروریستی قاطی کنند، اما به هر حال از ماهیت خطرناک تروریسم چشم پوشی نمی کنند.
به نظر می رسد، طی سال های اخیر و پرداختن به کم و کیف تروریسم، یکی از مسایلی که کمتر به آن پرداخته شده و یا از نظرها پنهان مانده است، بخشِ هوادار و پشت جبهه تروریسم یا به عبارتی تروریسم شرمنده است که بایست اذعان کرد، امروزه، این لایه از تروریسم، علیرغم ظاهرِ بی خطر یا کم خطرش، از کانون اصلی و اعضای حرفه ای تروریسم، خطرناک ترند و لازم است به ماهیت خطرناک این لایه از تروریسم، توجه و پرداخته شود.
از میان گروه های تروریستی زیادی که در جهان به وجود آمده و هم اکنون نیز وجود دارند، تروریسم، معمولاَ از میان لایه های فقیر جامعه عضوگیری کرده و در کشورهای فقیر و باصطلاح جهان سوم، جولان داده و به دنبال بالا بردن جو ارعاب و ترور، مقاصد سیاسی و ایدئولوژیکش را دنبال می کند و کانون اصلی فعالیتش نیز در کشورهای فقیر و برای سرنگون کردن دولت های حاکم در آن کشورها بوده است. این تفکر و خواستگاه مطلق نیست، اما نظر غالب قبل از حادثه 11 سپتامبر سال 2001 بوده است، چون که سال هاست بخشی از تروریست های جهان، مشکل و مشکل اول را از جانب غرب بویژه ابرقدرت جهان آمریکا، می دانند.
با این وصف، از میان اعضای گروه های تروریستی که سال ها با آن گروه ها کار می کرده اند و معمولاَ از طبقات مختلف اجتماعی و به ویژه از میان طبقات محروم عضوگیری می شدند، به مرور زمان و با توجه به شناخت فضا و واقعیت های حاکم بر گروه تروریستی، آزمایش فکر و ایدئولوژی در عمل، و هم چنین سلیقه های شخصیتی و بسیاری از مسایل دیگر، خواهان جدایی و ترک مناسبات گروه تروریستی شان می شدند و از اینان که شانس و آگاهی بیش تری داشتند و گروه تروریستی شان را ترک می کردند، لاجرم پس از خروج از گروه، در یک صف باقی نمی ماندند و به طیف های مختلفی تقسیم می شدند که اگر بخواهم بحث را کوتاه کنم، بخشی از جداشده های گروه های تروریستی، مشکل جداشدن و مشکل اصلی را نه در آرمان و سیاست های گروه تروریستی، بلکه ضعف شخصیتی و عقیدتی خود تلقی کرده و با این نیت از گروه شان فاصله گرفته و همواره خود را نسبت به گروه، بدهکار تلقی می کنند و از این تعداد، بخشی به عنوان هوادار گروه تروریستی سابق شان و آن هم هوادار شرمنده گروه تروریستی، بعد از خروج نیز به فعالیت شان با آن گروه، ادامه می دهند.
در کجا؟ چه شرایط و کدام مکان؟! معمولاَ اینان ابتدا در موضع شرم و حقارت، جان خود و خانواده شان را از گزند خطرات گروه تروریستی و دولتی که با آن درگیر بودند، نجات داده به جای امنی می رسند و پس از مدت ها تفکر و تامل، پی به بدهکاری شان نسبت به گروهی که سال ها با آن کار کرده بودند، خواهند برد و در نتیجه در جستجوی تلافی بدهکاری و تلاش برای جبران نقایص و کمبودهای گذشته شان بر می آیند و به اصطلاح در موضع شرمندگی، چشم شان کور و گوش شان کرتر از زمانی خواهد شد که در گروه تروریستی، مشغول کار و رزم بودند. جدا شدن از گروه تروریستی بدون دعوا و مشاجره، یک جدایی تصنعی و خطرناک خواهد بود. پتانسیل خطر، در فکر و اندیشه عضو ظاهراَ غیر تروریست، همچنان باقی خواهد ماند.
تروریست های شرمنده، با توجه به مکان امن و راحت و ظاهراَ خارج از گروه تروریستی که شک و تردید اطرافیان در مورد آنان کاسته می شود و با توجه به اعتماد و امکاناتی که پس از خروج از گروه تروریستی، از مردم و دولت ها به دست می آورند، خود به خود، کیفیت خطر را در این لایه افزایش خواهد داد.
آن چه در بالا ذکر شد، می توان به تنی چند از تروریست های گروه القاعده مانند محمد عطا و غیره، اشاره کرد که آنان خارج از محیط و کانون اصلی تروریسم و در اروپا زندگی می کردند، ولی آن چه که خلق کردند، کارِ تروریست های چشم و گوش بسته گروه های تروریستی نبود. تروریست معصوم، آن میزان شرم و گناهی که از محیط آلوده به گناه یعنی اروپا، در خویش احساس می کند، در درون سازمان مطهر و مقدسش، احساس نمی کند. احساس شرم و گناه، از تروریست منفعل، تروریست شرمنده می سازد که در زمانش، بسی خطرناک تر از تروریست نرمال عمل خواهد کرد.
مثال دیگری که خود شخصاَ در مورد تروریست های شرمنده تجربه کرده ام، در زیر می آورم.
در یکی از جلسات سیاسی اپوزسیون برون مرز ایران که گروه های مختلف جمهوری خواه، در شهرِ کلن آلمان به راه انداخته بودند، من هم در آن جلسه شرکت داشتم. در ابتدای جلسه و در خارج از سالن، به فردی که 15 سال قبل با هم در یک سنگر تروریستی به سر می بردیم، برخوردم. در ابتدا بی هیچ گونه شک و شبهه ای فکر کردم کسی که 15 سالِ زمانی و هزاران کیلومتر مکانی از گروه تروریستی اش فاصله گرفته و در آلمان زندگی می کند، نباید مجدداَ تروریست باشد. با خوش رویی به سمت او رفتم و در برخورد اول به خبط و خطایم پی بردم. دوست سابقم، آن چنان وحشیانه و سبعانه به من حمله ور شد که اگر تفنگ در دست داشت، بی درنگ مغزم را متلاشی می کرد. تروریست شرمنده که نام مستعارش وحید و اهل بابل بود، 15 سال قبل از یک گروه وحشی و تروریستی به نام مجاهدین خلق، بریده و زن و فرزندش را به جای امنی به نام کشور آلمان آورده و در حال رانندگی تاکسی بود. او در کشوری مثل آلمان، از حیث اندیشه و مادیات چیزی کم نداشت، ولی مانند تروریست های وحشی و بی منطق، اعتقاد داشت که با گروه تروریستی کار نمی کند، ولی سئوالش این است، چرا جمهوری اسلامی برای من کتاب می نویسد؟!
وحید، مشکلش با منِ نویسنده و مشکلِ جدیدش با جمهوری اسلامی، که این مشکلات را سازمانش به او تحمیل کرده بود، همین نوشتن کتاب از جانب جمهوری اسلامی، آن هم به نام من بود و دیگر هیچ! دو دهه جنگ و جدل و تلفات عظیم انسانی، مالی، سیاسی و غیره، برای نوشتن چند جلد کتاب از جانب جمهوری اسلامی به نام کسی که بیش از دو دهه با هم در جنگ و جدل بودند!
این یک نمونه از منطق و حرف حساب تروریست شرمنده است که علیرغم 15 سال جداشدن از گروه تروریستی و زندگی در کشور آلمان، بسیار پایین تر از یک عضو ایزوله و سرکوب شده در گروه تروریستی، می اندیشد. وحید، چون خودش در موضع شرمندگی و در 15 سال قبل در زمان قفل شده بود، گمان می کرد که یک عضو ضد تروریست هم باید در 15 سال قبل و در زمان قفل شده باشد. در حالی که، کسی که کار ضد تروریستی، سیاسی، فرهنگی و پژوهشی می کند، هر لحظه می بایست رو به پیش و در حال تغییر باشد وگرنه هر چه باشد، ضد تروریست نمی تواند باشد.
بازهم نمونه دیگر، آن حجم از انرژی و اعضای گروه تروریستی که امروزه در نتیجه رزم و زندگی عبث در درونِ گروه تروریستی، به انفعال و ضدیت رسیده اند، نیروهای در حاشیه و باصطلاح شرمنده، به این درجه از انفعال و آگاهی نرسیده اند. نمونه اش، ریزش سرسام آور نیرو از گروه های تروریستی در عراق و عدم ریزش و آگاه شدن بخش وسیعی از نیروهای شان در کشورهای دموکراتیک و غرب است که هنوز در موضع شرمندگی، اعتقادات و پتانسیل ترویستی را با خود حمل می کنند و در این رابطه چشم اندازی برای خنثی شدن این نیروهای تروریستی که تحتِ پوشش دموکراتیک، حیات خطرناکی دارند، نیست و جان کلام این که تروریست تا سرش به سنگ واقعیت اصابت نکند، یا با سازمان تروریستی اش درگیر نشود، پتانسیل تروریستی را همواره به همراه خواهد داشت.