خنیاگر خونریزی و ترور!

خنیاگر خونریزی و ترور!
( وقتی موسیقی حرام می شود)



ميترا يوسفي، سي و يکم ژوئيه
اخیرا درسایت های سخیف مجاهدین با مطلب چرندی از جانب یک مزدور رجوی ها در مدح دیگری مواجه شدم که مطرح کننده سوالی و الهام بخش این خطوط گشت. چه وقتی موسیقی حرام می شود؟
« کت استیونیس» ستاره هنرمند وشهیر سالهای 1970، وقتی به اسلام گروید و نام « یوسف اسلام» برگُزید، اگرچه نخست بکلی دست از موسیقی کشید ولی اعلام کرد که موسیقی در قرآن کریم حرام اعلام نشده، اما تشویق هم نگشته است. سپس بدنبال 20 سال غیبت هنری، به اجرای چند ترانه درجهت جنگ زدگان و حقوق کودکان پرداخت و یادآور روایتی در مورد حضرت محمد(ص) گشت که وقتی حضرتش از یک مراسم عروسی می گذشت، کسی به احترام ایشان به مواخذه صاحبان عروسی پرداخت که موسیقی باید قطع شود. خاتم پیامبران به حمایت شادمانی پیروانش فرمود که آزادشان بگذارید، مگر نمی بینید که عروسی دارند.
درحقیقت موسیقی نیز چون دیگر پدیده های عالم، حامل دوجنبه مثبت و منفی است که دربساط مجاهدین به حرام ترین نوع خود میرسد. موسیقی تا قبل از هواکردن فیل مرضیه توسط فرقه، صرفا در سرودهای هیجان انگیزآنان برعلیه ظالمان به سرکردگی آمریکا وحق کارگر و مظلوم و… خلاصه می شد که سپس تملق رهبری وتقدیس نام رجوی!هم به آن رخنه کرد. داستان مرضیه ها هم وقتی که مجاهدین به دریوزگی سیاسی رسیدند پا گرفت و دوان دوان ادامه یافت که مگر مشتی بیکاره بپای مطربی جمع کرده، بنام هوادار قالب دنیای سیاست کنند.
سرمایه اصلی مجاهدین در این معرکه جوانی بود که در اواخر دوران شاه قریحه و استعدادش آغاز به شکوفایی کرد و شخصا در یک جمع فرهنگی شاهد تایید استعداد او توسط یکی از دست اندرکاران موسیقی طی گفتگویی با خواهرش بودم. اما انقلاب طبعا دگرگونی ها داشت و آن شیوه آهنگسازی دستکم نیازمند زمانی تا مطابقت با شرایط جدید بود. ولی مجاهدین که از هنرهایشان بازی با جاه طلبی آدم هاست، او را درهمین تله بدام انداختند و در بندوبست سیاسی خود به بازی گرفته، طبعا از روابط با جامعه دور کرده، در دور وتسلسل حیله گری به پاریس کشانیدند. جایی که درچنبره تنهایی و مشکلات همه آزادی فردی خود را از دست داده، حتی اختیار معاشرت با دیگران که باید از مُهر تایید مجاهدین بگذرد. استعداد او نه درخدمت تجارت هنری، بلکه وابسته به ولخرجی مجاهدین شد. او کسی نشد که صفحه ها و یا کنسرت هایش درآمدی بسازند، بلکه تماشاچی برایش می خریدند. اگرچه هرازگاهی با تکیه برسرمایه حرام مجاهدین، گروه های هنری فرانسوی به ادعای رجوی در کنسرت های رسوای رجوی ملودی هایش را نواختند، ولی این هنرمندی، همسان آن رئیس جمهوری تکیه اش بر باد و خیال و بدتر از آن طوفان و کابوس است. اگر دستکم برای ایرانیان خارج از کشور می خواند، شاید ترانه هایش درون جامعه هم برزبان می رفت، وگرنه چه کسی درایران حوصله اراجیف مجاهدین دارد؟ راستی مطرب مجاهدین برای که وچه می نوازد؟ آهنگ هایش سر از کجا درمی آورد؟ رقاصی سالومه درطلب قربانی؟( سالومه زن بدکاره یی بود که با شوهرمادرش، یک امپراطور قدیمی رابطه داشت و بپاداش رقاصی برای فاسقش، سر یحیی پیامبر را طلبید)، آتش زدن آدم ها در خیابان و کف زدن و خندیدن مریم رجوی با سرخاب وسفیداب، سرمه و وسمه بر تصویر قربانیان؟ پرورش گروه های ضربت زنان برای ضرب و شتم زنان!؟ آوارگی و یتیمی کودکان مجاهدین در حیات والدین؟ اغفال و سربازگیری 14 ساله ها؟ منحرف کردن حقایق؟ الغای عاطفه وحق پدری ومادری؟ محروم کردن عاشقی؟ بدون تردید موسیقی در چنین جنبه یی حرام و بدتر از حرام است.
خروج از نسخه موبایل