مجاهدين كيستند؟ چرا از آنها در عراق حفاظت مي شود؟(قسمت اول)
نوشته : Jorndorff
برگرفته از سايت Daily KOS
يكشنبه 21 آگوست 2005
جنگ با ترور. اشغال عراق. انديشه آرمان گرايانه نومحافظه كاران براي آزادسازي در عراق. همه اين نكات به اتحاد با مجاهدين خلق ختم مي شود. مجاهدين كه سازمان تروريستي بيگانه”، ضد رژيم ايران با حمايت امريكاست. در اين مقدمه از سري سه قسمتي مقالاتم به تاريخچه MEK و پناهندگي اش به نيروهاي امريكايي در عراق مي پردازم.
سابقه و سرگذشت
مجاهدين خلق ايران ، يك گروه سياسي افراطي هست كه سابقه اش به حدود چهل سال پيش باز مي گردد. MEK از آغاز پايگيري اش در 1965 به دنبال انقلاب مردمي در درون ملت ايران بوده است. پايه گذاري MEK روشنفكراني از دانشگاه تهران بودند كه شديد مخالف رژيم شاه و معتقد به ايدئولوژي ماركسيست، سكولار بودند. MEK داراي يك شاخه نظامي به نام”ارتش آزادي بخش ملي” (NLA) است و همچنين وابسته به شوراي ملي مقاومت ايران NCRI مي باشد. علاوه بر MEK ، NLA و NCRI و چندين سازمان پيشرو توسط زن و شوهري به نام مسعود و مريم رجوي هدايت مي شود. در اوايل دهه 70 ،MEK مسئول قتل امريكايي هايي به ترتيب زير بودند:
• 2 ژوئن 1973:كلنل ارتش اوئيس ال. هاوكينز
• 21 مي 1975 : كلنل نيروي هوايي پاول شيفر و كلنل نيروي هوايي ارتش جك ترنر
• 28 آگوست 1976: دونالد جي. اسميث و رابرت آر. كرانگرد و ويليام سي. كوترل
MEK همچنين بر تسخير سفارت امريكا در تهران و گروگان گيري ها صحه گذاشت و از آن حمايت كرد.
پرواز به عراق
مجاهدين در انقلاب ايران كه در سال 1979 رخ داد شركت داشتند. در 1981، مجاهدين در دفتر حزب جمهوري اسلامي بمب گذاشتند و طي آن 70 نفر از مقامات بلند پايه ايران را كشتند. دستگيري هاي بي شمار،توقيف و اعدام اعضا و محاصره اماكن، مجاهدين را به سمت فرار به عراق جهت نام نويسي در جنگ عراق عليه ايران در دهه 80، به كمك رژيم صدام رفتند. در 1986، مجاهدين پايگاه هاي دائمي شان را با كمك صدام حسين به عنوان منبع مالي اصلی اش، تأسيس كردند.
در عراق، مجاهدين توسط صدام حسين جهت سركوب قيام هاي داخلي مورد استفاده قرار گرفتند. خصوصاً جهت قيام هاي شيعيان و كردها، در 1991. مهسيم علي اكبر يك مقام كردي در خانقين ،جايي كه مجاهدين تانك فرستادند، مي گويد:”آنها بدتر از ارتش عراق بودند ،چون عراقي نبودند. اصلاً برايشان مهم نبود.”
درك ايرانيان از مجاهدين
“هر چند كه بسياري از ايراني ها به رژيم روحانيون خورده مي گيرند،اعضاي مجاهدين شديداًبه عنوان خائنين ديده مي شود چرا كه همگام با لشكريان عراقي در دهه 80 عليه ايران جنگيدند.”
“پيام چندين مبارز سابق MEK اين است، مجاهدين ديگر تهديدي جدي براي رژيم ايران به شمار نمي روند.” در داخل ايران و سراسر خاورميانه MEK از نظر منتقدين به عنوان”منافقين”، برچسبي خفت بار بر مجاهدين، شناخته مي شوند. كمي پيش از انتخابات رياست جمهوري اخير ايران،150 تظاهر كننده بيرون دفتر فرماندهي گردهم آمدند و با اهتزاز پرچم هايي شعار”مرگ بر منافق” دادند. علي آقا محمدي، سخنگوي شوراي امنيت ملي ايران گفت:”بنابر اطلاعاتي كه به دست آورده ايم، پيش از انتخابات شبكه اي تلاش مي كردند تا در روند انتخابات مشكلاتي ايجاد نمايند. ايجاد مشكلاتي مي كرده است. از جمله اين خراب كاري ها بمب هايي بود كه بيرون دفاتر حكومتي ايران كار گذاشتند كه هشت نفر را كشت.” در تهران ، تنها مجاهدين هستند كه قدرت عملياتي اين چنيني دارند.”
به ويژه ، ايرانيان آرمان هاي متضاد مجاهدين و جذبه آن را بيشتر از نوع فرقه اي مي بينند تا يك جنبش سياسي منسجم و سازمان يافته. ديدبان حقوق بشر گزارش مي دهد:” سطح از خود گذشتگي مورد انتظار از اعضا ،به هنگام دستگيري مريم رجوي توسط پليس فرانسه در 2003 در پاريس به شدت به نمايش گذاشته شد. ده عضو مجاهدين و هواداران آن ها، در شهرهاي مختلف اروپايي ، جهت اعتراض، دست به خودسوزي زدند كه دو تن از آنها مردند.
MKO در فهرست سازمان هاي تروريستي بیگانه
در 1997، وزارت امور خارجه امريكا MEK را در فهرست سازمان هاي تروريستي بيگانه FTOs قرار داد. اتحاديه اروپا و انگلستان نيز مجاهدين را در فهرست FTO قرار دادند. تا به امروز، MEK در فهرست FTO امريكا باقي مانده است. عليرغم تلاش هاي كنگره و نومحافظه كاران جهت برداشتن برچسب تروريست از آن، دادستان كروسمن ،مشاور سابق امنيت ملي و كارشناس خاورميانه در” مركز مطالعات استراتژيك و بين المللي” مي گويد :
“اين گروه به امريكايي ها حمله كرده است و آنها را به قتل رسانده است… اما هميشه قادر بوده است كه مردمي را كه آگاهي دقيقي ندارند متقاعد كند كه دمكراتيك تر از آنچه واقعاً هست، مي باشد.”
فعاليت هاي اخير
حملات اخير
در 1998، قتل رئيس سيستم زندان ايران، اسدا… لاجوردي. در 1999، قتل قائم مقام رئيس ستاد نيروهاي مسلح ايران- علي صياد شيرازي، اخيرتر اينكه در سال هاي 2000 و 2001 مجاهدين يك سري حملات خمپاره اي و حملات گهگاهي عليه ساختمان هاي حكومتي ايران انجام دادند و رئيس ستاد ايران را كشتند. همچنين در سال 2000، حمله خمپاره اي به كاخ رئيس جمهوري خاتمي در تهران.
” استثنای قابل توجه ( نسبت به حملات اخير مجاهدين به رژيم ايران)، حملات هم زمان هدايت شده مجاهدين در آوريل 1992 به سفارت هاي ايران در يازده كشور است، به تلافي بمباران پايگاه هاي مجاهدين در عراق توسط نيروي هوايي ايران تنها چند روز پيش از آن”
دستگيري ها و انتقالي ها
” در سال 2001، پس از آن كه 400 هزار دلار براي انتقال به يك سازمان پيشرو مجاهدين در امارات متحده عربي كشف شد، هفت نفر در امريكا دستگير شدند. FBI مدعي است اين مبلغ نهايتاً براي خريد اسلحه صرف مي شده است.”
“تابستان گذشته (2002) ،دولت ايالات متحده چندين گروه متحد با مجاهدين را در امريكا غيرقانوني اعلام كرد. در ژوئن 150 فعال MEK در فرانسه دستگير شدند؛ از جمله رئيس جمهوري خود منتخب – مريم رجوي. بيش از 3/1 ميليون دلار از MEK ضبط شد. رئيس جمهور منتخب – مريم رجوي تا به امروز در پايگاه مجاهدين در فرانسه توقيف است.”
نمايش زودرس در جنگ عليه تروريسم
در 12 سپتامبر 2002، دولت بوش برگ سفيد خود درباره عراق را ارئه داد. اين شبيه سخنراني اش در مجمع عمومي سازمان ملل درباره خطري كه عراق ايجاد مي كند، بود. تنها نمونه عيني روابط تروريست ها با عراق چيزي نبود مگر مجاهدين ،” عراق گروه هاي تروريستي از جمله MEK را پناه مي دهد، اين گروه از خشونت تروريستي عليه ايران استفاده كرده است و در دهه 70 مسئول كشته شدن چندين شخصيت نظامي و غيرنظامي امريكايي بوده است.”
حفاظت امريكايي پس از حمله به عراق
MEK در جنگ اخیر عراق ادعاي بي طرفي كرد، اما در واقع در ابعاد فعالي در مقابل نيروهاي امريكايي و انگليسي ظاهر شد. از مارس 2003، مجاهدين شانزده پايگاه را در مناطق جنوب مركزي و شمال مركزي نگاه داشتند. به واقع همه اين مناطق در طول جنگ مورد حمله قرار گرفتند. اولين حمله در 28 مارس 2003 رخ داد،يعني هنگامي كه هواپيماهاي جنگي RAF به پايگاه” حبيب” در 28 كيلومتري شمال بصره حمله كردند. در روزهاي بعد نيز اين پايگاه مورد حمله قرار گرفت و متعاقباً مجاهدين آن را ترك گفتند. در 29 مارس امريكايي ها كمپ عظيم اشرف ( در 72 كيلومتري شمال شرقي بغداد) را كه بيشتر شبيه به يك پادگان شهري جهت خدمات دهي به پايگاه هاي جهاني مجاهدين است،بمباران كردند. كمپ اشرف بارها در چهارم ،دوازدهم و چهاردهم آوريل ، مورد حمله قرار گرفت”
كمي پس از حملات هوايي ، مجاهدين و امريكا به موافقت نامه آتش بسي دست يافتند.”… پس از حمله اخير به عراق ،مجاهدين 300 تانك، 250 قطعه توپ، 100000 اسلحه كوچك را به نيروهاي امريكايي تسليم كردند. گزارش مي شود كه هنوز گروه مي تواند سخن پراكني هاي ضد رژيمش به ايران را ادامه دهد.” ارتش عراق از برخي از اين تجهيزات تا كنون استفاده مي كند.
مجاهدين يك نقطه كانوني در فشار نومحافظه كاران براي تغيير رژيم در ايران بوده است. آن قدر كانوني كه دولت از معاوضه اعضاي مجاهدين با پنج چهره سركرده القاعده از جمله سعد بن لادن- پسر اسامه بن لادن و سيف العادل ، رئيس اطلاعات جاسوسي القاعده ،كه در ايران هستند، سرباز زده است. بعداً درباره اين معاوضه زدوده شده بيشتر توضيح مي دهيم.
“جداي از سود كوتاه مدت و بديهي حمايت ايمن كننده از يك گروه مخالف متحد با رژيم عراق، اين باور مي رود كه هدف بلند مدت امريكا تلاشي براي حفظ كردن بزرگترين اپوزيسيون مسلح عليه رژيم ايران باشد.”
” در 15 آوريل 2003، ارتش امريكا آتش بسي با MEK امضا كرد كه به آنها اجازه مي داد اسلحه هاشان را نگه دارند و از آنها عليه نفوذ كننده هاي ايراني در مرزهاي عراق استفاده كنند. اين معامله وزارت خارجه را خشمگين ساخت و بعداً رئيس جمهوري را به لغو ان متقاعد كرد و همچنين اين معامله به سوي جلوه عجيب نيروهاي امريكايي احاطه كننده كمپ هاي مجاهدين در 9 مه به پيش رفت، اين نيروها جنگجويان مجاهدين را خلع سلاح كردند و از موضع بالا حافظ آنها شدند.”
عليرغم انكارهاي مكرر قانون اسراي جنگي و غيرقانوني بودن تحت كنوانسيون ژنو، امريكا حفاظت كامل تحت كنوانسيون ژنو را به MEK اعطا كرد. علي انصاري ،يك كارشناس انگليسي در امور ايران مي گويد :” چگونه است كه مجاهدين حفاظت كنوانسيون ژنو را مي گيرد اما افراد داخل گوانتانامو نمي گيرند؟ اين يك مغايرت بزرگ است. در ايران به عنوان رابطه ديگري در حلقه دولت امريكا در حركت بعدي اش به سوي ايران تفسير شود.”
سخنگوي وزارت امور خارجه ايران – حميد رضا آصفي، با اضافه كردن اين موضوع كه اكنون امريكا دسته جديدي به نام” تروريست هاي خوب” خلق كرده است، گفت :” ما از قبل مي دانستيم كه امريكا درجنگ با تروريسم جدي نبود. پناه بردن امريكا به كنوانسيون ژنو جهت حمايت از منافقين تروريست ساده لوحانه و غيرقابل پذيرش است.” در صدر حفاظت هاي تحت كنوانسيون ژنو، امريكا نتيجه گرفته است كه” هيچ اساسي براي متهم كردن هيچ كدام از آن ها به حركات تروريستي يا كشتارهاي سابقشان وجود ندارد.”
“اما سرنوشت مجاهدين نامشخص است. در حالي كه عراقي ها مي خواهند اين سازمان منحل شود،اين گروه زرنگ به لحاظ سياسي، هنوز حامياني در ميان نمايندگان كنگره و مقامات پنتاگون داراست، اين افراد گروه را به عنوان ابزاري بالقوه عليه ايران مي بينند.”
در آگوست 2003، دفاتر وابسته به مجاهدين در واشنگتن توسط پنتاگون بسته شد و حساب هاي آنها مسدود شد. پيش از آن، دادستان كل،اشكرافت يك پشتيبان وفادار مجاهدين بوده است. از اكتبر 2001 تا نيمه آگوست 2003، اشكرافت عليرغم حضور عمومي گسترده مجاهدين در لابي هاي واشنگتن هيچ حركتي براي بستن دفاتر سازمان هاي پيشرو وابسته به مجاهدين نكرد.
پيش تر از آن در سپتامبر 2000، نيوزويك گزارش كرد كه اشكرافت به عنوان يك سناتور، يك نامه حمايت به مجاهدين فرستاد كه در ميان يك جمعيت تشويق كننده در گردهمايي MEK/ NCRI در سازمان هاي ملل طي اعتراضي به پرزيدنت خاتمي ، خوانده شد. سخنگوي شوراي ملي مقاومت ايران، عليرضا جعفرزاده يادآور شد كه ( چندين ملاقات با كمك هاي اشكرافت داشته است” و او اشكرافت را يك حامي گروه” مي داند. همچنين در سال 2000، اشكرافت نامه اي به دادستان كل،ژنرال ژانت رنو نوشت و او را به آزادي مهناز صمدي،سخنگوي كل شوراي ملي مقاومت ايران،توصيه كرد. در اين حمايت اشكرافت تنها نبود. در بخش دوم، به حمايت گسترده و سوء اطلاع رساني حاكم بر افراد كنگره و نومحافظه كاران متمركز بر سرنگوني رژيم ايران،خواهم پرداخت.
در اكتبر 2003، كالين پاول – وزير امور خارجه، به وزير دفاع – رامسفلد نامه اي نوشت تا به او يادآور شود كه مجاهدين اسراي امريكا هستند و نه متحدين آن.
در 13 نوامبر 2003، كوندليزارايس، نقش امريكا را به عنوان محافظ و ناظم مجاهدين روشن كرد:” من به واقع مي خواهم تصريح كنم كه امريكا به بازداري مجاهدين، كه اكنون جزيي از عراق هستند، از فعاليت هاي تروريستي از جمله فعاليت هايي در ايران و شكل گيري دوباره در عراق به عنوان سازماني تروريستي ،متعهد مي ماند.”
يك ماه بعد، پل برمر اظهار داشت:” ما مي خواهيم كميسيون بلندپايه سازمان ملل متحد را براي پناهندگان جهت استقرار مجاهدين در سه كشور دخالت دهيم.” سه كشوري كه حكومت عراق معين خواهد كرد. در 9 دسامبر،شوراي حكومتي قانون اخراج مجاهدين را ارائه داد. دو روز بعد، نورالدين دارا عضو شورا، پيشنهاد فرستادن ان ها به ايران را ارائه داد،حركتي كه از نظر مجاهدين برابر با جنايات جنگي است.
همچنين،در اواخر 2003،شوراي حكومتي عراق دستور داد كه مجاهدين عراق را تا پايان سال ترك كنند و”تاريخ سياه” خود در عراق را خاتمه بدهند. مقامات پنتاگون نمي خواهند مجاهدين منحل شوند و آن ها را در عراق نگه دارند.
در اوايل 2005، حدود 250 تن از اعضاي مجاهدين از كمپ اشرف به ايران بازگشتند و از حكومت ايران عفو دريافت كردند. بيش از 3500 عضو مجاهدين كه در كمپ اشرف ماندند، آن هايي را كه كمپ را ترك كردند”ضعيف النفس” مي نامند.
در ژوئن 2005، اسكات ريتر آشكار كرد كه مجاهدين حركاتي با پشتيباني CIA عليه رژيم ايران آغاز كرده اند.
“ريتر” به تمركز روبه رشد امريكايي ها در آذربايجان جهت پيشبرد حملات كوتاه برد و پرواز هواپيمايي بدون سرنشين درآسمان ايران طي مأموريت هاي شناسايي اشاره كرد. البته ايران،اين هواپيماها را منهدم نكرده است تا بهانه اي براي حمله به امريكايي ها ندهد.
اگر به دليل فشارهاي فراكسيون نومحافظه كاران ،جنگ با ايران اجتناب ناپذير است،بنابراين اين جنگ با يك جنگ پنهان آغاز خواهد شد. جنگ پنهاني كه احتمالاً چيزي جدي تر را برخواهد انگيخت.
در بخش دوم،به بررسي حمايت امريكايي از مجاهدين خواهم پرداخت. برخي از اعضاي كنگره و بسياري از نومحافظه كاران از مجاهدين به عنوان اهرمي جهت سرنگوني رژيم ايران حمايت مي كنند. به موازات آن به نقش سازمان هاي پيشرو گوناگون مجاهدين در مبارزات ضد اطلاعاتي رسانه اي اخير مي پردازم. در آخر،با پرداختن به معامله امريكا با ايران براي معاوضه اعضاي القاعده با اعضاي مجاهدين،بحث را خاتمه خواهم داد.