وقتی قافیه به تنگ آید…
در ذهن کسانی که آشنایی چندانی با فرقه ی مجاهدین ندارند و یا حتی آن عده ای که با ماهیت سکت این فرقه تا حدی آشنا هستند؛ با یک بازدید کوتاه از سایت همبستگی ملی – سایت وابسته به فرقه ی رجوی – این سئوال مطرح می شود که این سایت اخبار و رویدادهای سیاسی و مبارزاتی است یا صفحه ی حوادث یک بولتن خبری یا یک جریده؟ چرا که درج حوادثی مثل خرابی آب انبار تهران پارس، افتادن یک شهروند در گودال در اثر بی توجهی شهردار، انباشت زباله در فلان نقطه ی ایران و… هیچ ربطی به مسائل سیاسی ندارد و هیچ جایی در صفحه ی سایت سازمان مجاهدین!
البته روال فرقه استفاده از حربه ای برای مقابله ی مفید است و هدف ،وسیله را توجیه میکند؟!
وقتی که مزدوری صدام و بوش و شارن وسیله ای برای مبارزه ی جوانمردانه باشد!!! باید هم سایت همبستگی بولتن حوادث شود!
البته در فرقه ی رجوی هر چیزی ممکن است ؛ وقتی ببر کاغذی امپریالیسم برگ برنده برای رسیدن به رؤیای قدرت و حکومت می شود،!! آن گاه خودسوزی جایگزین خود دوستی می شود؟! زن به عنوان دستاویزی جهت جمع آوری پول و گدایی نزد اروپای ها قرار می گیرد؟!! رؤیا و وعده ی فتح تهران هزاران نفر را به کشتن می دهد. خانواده متلاشی می شود ،زن از شوهر و بچه از والدین جدا می شود.
بیانیه های جور واجور و اعمال تروریستی جایش را به همه پرسی و رفراندوم و راه حل سوم، مریم قجر می دهد. و رهبر فرقه که روزگاری از اتاق فرمان زیر سایه ی صدام، رمز عملیات های حساب نشده ، صادر می کرد، در سوارخ تنگ موش خود را حبس می کند و دم از جان فشانی می زند و به جای آن نشست های توجیهی و پروسه های من درآوردی، سخن رانی فلان سالش درج می گردد!
ملاحظه می کنید که با این تحولات و جهش های آنی احمقانه، باید هم از صفحه ی سایت بولتن حوادث درست کرد! البته در سایت همبستگی ملی، علاوه بر حوادث مطالب دیگری هم یافت می شود! چه مطالبی؟ مشخص است آموزش ناسزاگویی و لعن هر کسی که کوچکترین ایرادی بر خط مشی تروریستی فرقه وارد می آورد، خواه عضوی از اعضا باشد، یا حکومت ایران یا هر کسی که رفتار و گفتارش به مزاج رجوی خوش نمی آید!؟
عجب آزادی خواهانی هستند که جز فحش و توهین و دروغ و افترا مطلبی برای چاپ و درج ندارند! یکی نیست به آن ها بگوید ؛ گفتن مطلبی مثل خرید فلان فلز و فلان دستگاه برای فعالیت هسته ای و دادن آدرس و کروکی های غلط برای گمراهی ذهن اعضای خود ، کدام درد از دردهای بی شمار غیرقابل درمان فرقه تان را درمان می کند؟!
اصلاً اگر درمانی در کار بود که دو دهه ی گذشته راهش را یافته بودید و خود را از منجلاب بیرون کشیده بودید! شما که همه ی دروازه های شهر را به روی خود بسته اید و می بندید، به دنبال کدامین راه فرار هستید!
اگر ناله هایتان برای خرابی آب انبار تهران پارس گوش فلک را کر می کند ،چرا گوشتان یارای شنیدن ناله های شکنجه شدگان توسط فرقه و مادران داغ دیده و کودکان مورد ستم قرار گرفته را ندارد! شما یا خود نمی دانید که چه می کنید و یا سرتان را در برف فرو برده اید؟! پس به راهتان ادامه دهید تا هر چه بیشتر خود را به فضاحت بکشانید و چهره تان را به همه ی دنیا نشان دهید…