طرح یک شکست(2)

طرح یک شکست(2)


آرش رضائی/ October 9, 2005
آغاز خط حرکتی- انتخاب مشی مسلحانه چریکی
بنیانگذاران سازمان متاثر از جنبش های مسلحانه ی جوامع امریکای لاتین و آسیای جنوب شرقی برای سرنگونی رژیم شاه به انتخاب مشی مسلحانه ی چریکی دست یازیدند که این امر ناشی از ایدئولوژی التقاطی و خودباختگی در مقابل جذابیت تحرکات چریکی در دهه های شصت و هفتاد میلادی بود زیرا در تفکر قرآنی روند تکاملی یک جنبش انقلابی و مردمی باید مبتنی بر خیزش توده ها و همگام با آنان حادث گردد و اصولا مبارزه رهائیبخش بدون همراهی و همدلی مردم آگاه جامعه سکتاریسممحض و منجر به شکست خواهد شد و نتیجه آن غالب شدن نگاه چریکی بر مبارزه و اتکاء به اسلحه بدون احساس نیاز به پشتیبانی توده ها خواهد بود که سر آغاز بریدگی از ملت و نیز تشکیلات محوری ، مطلق اندیشی و دیکتاتوری تشکیلاتی و سازمانی است اصولا برای تحقق دموکراسی و آزادی نیازی به کشیدن سلاح بی همراهی و پشتیبانی توده ها نیست بویژه برای سازمان سیاسی که هنوز از پایگاه مردمی برخوردار نیست و این امر(انتخاب مشی مسلحانه بدون پشتوانه مردمی) در ذات خود ناقض همسوئی با قوانین عام حاکم بر تحولات اجتماعی است و حرکتی جدای از توده هاست که در ادبیات مبارزاتی به آن چپ روی کودکانه اطلاق می گردد.
نقش پیشتاز آگاهی بخشی به جامعه است نه قیمومیت و سرپرستی مردم، بنابراین تاکید بر مبارزات مسلحانه و در نظر نگرفتن شرایط عینی و ذهنی جامعه در دوران حاکمیت رژیم شاه به وسیله سازمان مجاهدین یکی از دلایل بی اهمیتی آن سازمان به دیدگاه تفکر قرآنی در رابطه با خصوصیات و ویژگی های مبارزه عدالت طلبانه و آزادیخواهانه و التقاطی بودن ایدئولوژی سازمان مجاهدین بوده است. بنیانگذاران سازمان تحت تاثیر مطالعه مبارزات گروههای مارکسیستی در دهه شصت میلادی که اوج تحرکات سازمان های چریکی در منطقه و کشورهای تحت سلطه امپریالیستی است وموج جذاب مبارزات چریکی در فضای آن دهه سایه افکنده بود، متاثر از آن موج و با تقلید کورکورانه و عدم تحلیل علمی و جامعه شناسانه از شرایط ذهنی و عینی جامعه ی خود و بافت فرهنگی و اجتماعی آن در سالهای مورد نظر به مبارزه مسلحانه ی مخفی روی آوردند و اتخاذ خط مشی چریکی در شرایط آن روز سر آغاز انحراف در مسیر مبارزه آگاهی بخش توده ای و هدر رفتن بیشترین انرژی
و فرصت ها و انحراف از معیارهای شناخته شده جنبش همبستگی مردمی بود. در موازی با مشی چریکی اتخاذ شده بوسیله ی سازمان مجاهدین به صراحت و جرات می توان اذعان کرد که تاثیر مبارزات سیاسی و فرهنگی دکتر مصدق و دکتر شریعتی در دهه های بیست الی پنجاه شمسی در فرایند آگاهی بخشی و بیداری مردم ایران خیلی افزون تر و بیشتر از تاثیر مبارزات مسلحانه ی گروههای چریکی نظیر سازمان مجاهدین در ایران بود. در آن مقطع مبارزات مسلحانه ی سازمان مذکور تنها بر قشر دانشجو کمی تاثیر گذار بود و از توان کشاندن عنصر اجتماعی به مبارزه در مقاطع گوناگون عاجز ماند و به هیچ وجه فراگیر و مردمی نشد. بخش وسیعی از کادرهای سازمان مجاهدین تحت تاثیر تفکر التقاطی و انحرافات ایدئولوژیکی و نیز با تاسی انفعالی از گروههای مسلحانه مارکسیستی و مائوئیستی از نقش حیاتی و تعیین کننده مبارزات فرهنگی و سیاسی در بیداری اقشار مختلف اجتماعی غافل ماندند آنان ضمن انتخاب مشی مسلحانه چریکی که از الزامات آن زیرزمینی بودن و مخفی زیستن بود به تدریج حصاری به دور کادرها و اعضای سازمان کشیده شد و آنها را از واقعیت ها و شرایط سیاسی و فکری آن روزگار دور ساخت. کادرهای سازمان طی چندین سال زندگی مخفی با بحث های آکادمیک و روشنفکرانه در صدد بالا بردن به اصطلاح معلومات تئوریک و ایدئولوژیک خود بودند همچنین به دلیل شرایط بسته ، رعایت مسائل امنیتی ، اضطراب ناشی از زندگی مخفی و جلوگیری از خطر لو رفتن که همه فکر و ذکر آنها را فرا گرفته بود، تاری به دور سازمان تنیده شد که به مرور سازمان را در خود پیچید. الگوبرداری کادرهای رهبری سازمان مجاهدین از انقلابات چین و کوبا و ویتنام، انحرافات ایدئولوژیک و تلقی های نادرست از اسلام و قرآن و تلفیق مکانیکی آن با مفاهیم علمی و مهمتر از آن تاثیر پذیری برداشت ها و استنباطات دینی آنان از اصول و مبانی مارکسیستی و ندیدن شرایط ذهنی و عینی و روابط و مناسبات فرهنگی و اقتصادی حاکم بر جامعه ی خود مانع درک و شناخت همه جانبه نظریه پردازان و استراتژیست های سازمان از واقعیات فرهنگی و شرایط ایران شد. مجموعه ی مسائل ذکر شده موجب اصرار و تاکید رهبری سازمان بر ادامه ی خط مشی چریکی و در نهایت انشعاب و ضربه پذیری تا مرز نابودی را برای سازمان به ارمغان آورد. علیرغم اهداف جنگ چریکی که شکستن فضای رعب ، خفقان و وحشت رژیم سلطنتی بود خود باعث تشدید جو پلیسی و موجب تقویت راست ترین جناح های حکومتی رژیم شاه در آن سالها گردید.
ادامه دارد………….
خروج از نسخه موبایل