لرزه صدام ؛ دلهره رجوی
ایراندیدبان
دقایقی پیش بالاخره صدام با چهرهای ذلیل و شکسته و صدایی لرزان و وحشتزده در برابر قاضی دادگاه رسیدگی کننده به اتهاماتش نشست تا تاریخ یکبار دیگر ذلت دیکتاتور خونریزی را شاهد باشد.
در گذشتهای نهچندان دور، اگر کسی به چهرۀ سرمست ِ از قدرت صدام مینگریست شاید باورش نمیشد که روزی این چهره را در برابر قاضی و پشت میلههای زندان خواهد دید. اما این اتفاق افتاد تا شاید هشداری باشد برای آنانکه از خون ارتزاق میکنند و خود را به هیچ جا و هیچ کس پاسخگو نمیبینند.
صدام که با خیانت به همقطارانش بر اریکۀ قدرت نشست، با خیانت و جنایت در حق ملتش حکومتداری کرد و آنچه از او برای همسایگان کشورش به یادگار ماند جز تجاوز و خونریزی نبود.
صدام طی سه دهه حکومتش، سیستم خفقانآوری را در عراق پایهریزی کرد که بر تمام شؤون شخصی و اجتماعی مردم این کشور سیطره داشت و راه را برای هرگونه اعتراض و اصلاحطلبی بسته بود. این همه برای آن بود که از هرگونه تلاش براندازانهای علیه پایههای حکومتش جلوگیری نماید، اما عبرت تاریخ آنکه، کسانی او را سرنگون کردند که قریب به سی سال پیش در به حکومت رسیدنش نقش داشتند و در این سی سال مهمترین پشتیبانانش در تجاوز و کشتار به مردم عراق و ایران بودند.
به موازات آنکه محاکمۀ این جلاد موجبات خرسندی بسیاری از ستمدیدگان از حکومت خونخوار بعث (اعم از عراقی یا غیرعراقی) را فراهم مینماید، باعث ترس و وحشت عدهای دیگر خواهدشد. آنانکه در برخی از بندهای لیست اتهامی صدام، شریک جرم و همدست او بودهاند و از اعترافات صدام و کشیده شدنشان به پای میز محاکمه سخت در هراساند. اتهاماتی همچون کشتار اکراد شمال و شیعیان جنوب در جریان قیام مردمی سال 1991 عراق.
نگاهی گذرا به وضعیت رهبر فرقه مجاهدین، مسعود رجوی، بهخوبی بیانگر شباهتهای بسیار زیاد تاریخچه این دو و سرنوشت به هم گره خوردهشان میباشد.
رجوی با خیانت به همقطارانش بر مسند رهبری مجاهدین نشست. با خیانت و جنایت در حق مردم ایران، کشور را به آشوب کشید و آنچه از او حتی برای نیروها و وفادارانش به یادگار ماند جز ظلم، تعدی، تجاوز و خونریزی نبود.
رجوی نیز طی نزدیک به سه دهه رهبری مجاهدین، سیستم خفقانآوری را در این سازمان پایهریزی کرد که بر تمام شؤون شخصی و اجتماعی اعضایش سیطره داشت و راه را برای هرگونه اعتراض و انتقاد بسته بود. و باز هم، این همه برای آن بود که از هرگونه تلاش برای سست کردن پایههای قدرتش جلوگیری نماید.
شاید رجوی این رفتار را با تأسی به پدر معنویاش (سیدالرئیس) در پیش گرفته بود، اما آنچه محرز است اینکه سرانجام ِ خفتبار او دقیقاً مشابه سرورش (صدام) بوده و خواهد بود.
مسعود رجوی طی سالهای گذشته با آویزان شدن به دیکتاتور بغداد، کوشید تا راهی برای رسیدن به آرزوهای دیوانهوارش که همانا در دست گرفتن قدرت در ایران بود بیابد، اما با سرنگون شدن تنها حامی و پشتیبانش مجبور به خزیدن در سوراخ و فرار از چنگال عدالت شد (باز هم مانند سرورش). اکنون نیز زبونانه میکوشد تا با آویزان شدن به امپریالیسم، افسران پنتاگون و سرویسهای جاسوسی، راهی برای نجات خود از سرنوشت محتوم و مرگآورش بیابد، اما زهی خیال باطل که آنان با او هم چنان خواهند کرد که با سیدالرئیساش کردند.
دلیل بر این ادعا، تازهترین خبری که راجع به فرقۀ وی منتشر شد:
« اتحادیه اروپا روز سهشنبه، لیست بهروز شده گروهها و افرادی كه تروریست شناخته شدهاند را منتشر كرد و طی آن نام سازمان مجاهدین خلق را در این لیست ابقا كرد. »
و چند روز پیش نیز:
« قرار گرفتن نام سازمان مجاهدین خلق ایران بههمراه دیگر نامهای پوششیاش در فهرست سیاه عملیات بانکی ِ بانک مرکزی انگلیس. »
آنانکه با الفبای دیپلماسی آشنایی دارند بهخوبی متوجه خواهند شد که این اتفاقات نمیتواند بدون هماهنگی اروپاییها با امریکاییان صورت گرفته باشد و این بهمعنای آن است که مجاهدین بایستی منتظر ابقاء نام سازمانشان در لیست وزارت خارجه امریکا از گروههای تروریستی که در ماه نوامبر منتشر خواهد شد، باشند. و این یعنی پنبه شدن آنچه مجاهدین طی سه سال اخیر رشتهاند.
شک نکنید که تاریخ باز هم تکرار خواهد شد و این بار دیکتاتورچهای بهنام مسعود رجوی را در برابر قاضی خواهد نشاند.