دومینوی ورشکستگی و یأس
محمد مرادی
بقایای باند رجوی مثل ورشکستگانی هستند که هر روز سررسید پرداخت یکی از چکهای آنها میرسد و پولی در حساب برای پرداخت ندارند لذا مجبورند برای فرار از طلبکاران، هر روز به یک بهانه متوسل شوند و طلبکاران سرگردان را به وعدهای دیگر خام کنند، تا شاید از جانب اربابان ثروتمند، مقداری از بدهیهایشان تقبل شود و نفسی به آسودگی بکشند. اما چه سود که اربابان ثروتمند نیز بر روی ورشکستگان سرمایهگذاری نمیکنند!
بعد از سرنگونی صدام و خلع سلاح مجاهدین که موج ریزش نیرو هر روز گستردهتر و فراگیرتر میشد، بقایای دار و دستۀ رجوی به این فکر افتادند که با توسل به شعبدهبازیهای رجوی، جلوی ریزش نیرو را گرفته و با تمهیداتی از آن جلوگیری بهعمل آورند. از این رو با قرار دادن افراد در رودربایستی و نیز التماس، از نیروها خواستند تا سیام ژوئن در تشکیلات بمانند و نگذارند که برای مجاهدین مسألۀ سیاسی درست شود و بعد از آن هر کس خواست میتواند برود.
بعد از آن، در اوج ورشکستگی، به نیروها گفتند کجا میخواهید بروید؟ حالا که رژیم خودش دارد سرنگون میشود و چیزی نمانده است که ما قدرت را در دست بگیریم! و برای این وعده نیز تاریخ خرداد 84 و انتخابات ریاستجمهوری را تعیین کردند. اما بعد از آن هم پولی به حساب آنها واریز نشد و خوار و خفیف و درمانده، ماندند که چه کنند؟ خلاصه سعی کردند تا صبر پیشه کنند و نیروها را به لطایفالحیل نگه دارند. اما هر روز و هر ساعت عمق مسألهداری نیروها بیشتر میشد تا اینکه بهاصطلاح مسألۀ جنگ سیاسی با جداشدگان مطرح شد و به نیروها تلقین شد که تمام دردهای تشکیلات رجوی از جانب جداشدگان میباشد و برای درمان باید جنگ تمام عیار با آنها را آغاز کرد و به این وسیله سعی کردند تا قدری نیروها را سرگرم کنند. اما علاج کسری بودجۀ این باند ورشکسته نشد و نیروها همچنان بر مطالباتشان پافشاری میکردند.
چندی پیش به یکباره و با تهیۀ پیشنویس قانون اساسی عراق، نخبگان باند رجوی، علتالعلل تمام دردها و ورشکستگیهای خود را در بند سوم مادۀ 21 قانون اساسی عراق یافته و با وقاحت، تمام وعده و وعیدهای سابق را از یاد برده و مبارزۀ با قانون اساسی عراق را سرفصل تعیین کننده برای پرداخت بدهکاریهایشان معرفی کردند و دل کسانی را که هیچ دستآویزی برای دلخوش کردن ندارند به امکان موفقیت مجاهدین برای عدم تصویب و تأیید آن از سوی مردم عراق، خوش کردند و وجود این البته بر اثر فریبکاریهای باند رجوی بود.
در مورد قانون اساسی عراق و تلاشهای همهجانبۀ بعثیون، القاعده و مجاهدین، برای جلوگیری از تصویب آن صحبتهای فراوانی وجود دارد و از زوایای گوناگونی میتوان آن را مورد بررسی قرار داد. لیکن آنچه مربوط به مجاهدین و بهخصوص مربوط به استفاده از آن برای روحیه دادن به نیروها در درون تشکیلات فرقه است، باید به یک نکته اشاره کرد:
مجاهدین در تبلیغات درونی اینگونه به نیروها میگفتند که اهل سنت بهخاطر ما با روند تأیید قانون اساسی و برگزاری انتخابات درمورد آن مخالفت میورزند و طوری وانمود میکردند که انگار موفق شدهاند یک جبهۀ جدید در عراق تشکیل دهند و تحولات عراق را تحت تأثیر قرار دهند!
نیروهای از همهجا بیخبر که در محیط سانسور شدۀ اشرف حضور دارند نیز بهگمان اینکه حقیقتاً مجاهدین موفق شدهاند، باورشان شد که اختلاف اهل سنت بر سر بند سوم است و همه دارند از مجاهدین و زمینهسازی برای پناهندگی آنها حمایت میکنند.
سرکردگان گروه نیز از این بیخبری سود جسته و حداکثر بهرهبرداری ازاین فضا را کردند.
در حال حاضر پس از تصویب قانون اساسی عراق و بینتیجه بودن تمام توطئهها و دسیسههای مجاهدین علیه مردم عراق، مجاهدین هنوز هیچ واکنش خاصی در درون تشکیلات از خود نشان نداده و با توجه به اینکه چند روزی از برگزاری انتخابات عراق گذشته و نیز سکوت مسؤولان تشکیلاتی، نیروها از رأی آوردن قانون اساسی عراق مطمئن شده و به شدت روحیه باخته و سرخورده شدهاند و در چند روز اخیر، بهشدت منفعل و ایزوله شدهاند. کار بهجایی کشیده است که مجاهدین که از چند هفته قبل پیشبینی این لحظه را میکردند، مقدمات جشن سی مهر را چیده و ابلاغ کرده بودند که همه باید در آن شرکت کنند اما با عدم استقبال نیروها و شرکت اجباری و غیرفعال در این مراسم روبرو گردیدند.
اکنون بقایای باند رجوی میکوشند با استفاده از مهلت چهارماههای که برای تجدیدنظر در بخشهایی از قانون اساسی عراق برای تأمین نظر همۀ گروهها پیشبینی شده است، مجدداً یک روزنۀ امید و وعدهای دیگر به مطالبات نیروها بسازند و اینبار نیز مانند گذشته با دورویی و فریبکاری به نیروها نمیگویند که اساساً ایرادات اهل سنت به قانون اساسی، هیچ ارتباطی با بند سوم اصل 21 نداشته و مطلقاً همسویی بین اهداف آنان با خواست مجاهدین وجود ندارد.
آنچه شایان توجه و بسیار مهم است اینکه تا حد زیادی از تأثیر وعدههای فریبکارانۀ باند رجوی در میان نیروها کاسته شده و اکنون بسیاری از افراد مستقر در اردوگاه اشرف، سرخودرگی و یأس خود را علناً بیان میکنند و حجم قابل توجهی از فاکتهای عملیات جاری را اینگونه موارد تشکیل میدهد.