به یادگار، برای سنگ مزار خودم

به یادگار، برای سنگ مزار خودم
این شب های ماه رمضان تلویزیون سریالی را پخش می کند که برخی نکات آن یادآور حکایت های نه چندان دور از من و خاطرات خاکستری رنگ سال های حضور در تشکیلات مخوف و جنایتکار رجوی است.
از آن جا که مطمئنم اعضای فرقه ی مجاهدین حق ندارند سریال و فیلم هایی که انسان ها در آن عاشق می شوند و یا محبت والدین به فرزند ترویج شود را ببینند، ( این گونه فیلم و سریال ها در فرقه ی رجوی مستهجن و مبتذل نامیده می شود!) در حد نیاز این مطلب به برنامه ی تلویزیونی فوق اشاره می کنم. در این سریال پدر پیری به دلیل اجحاف فرزندان ناخلفش خود را وفات یافته جلوه می دهد، برای خود سنگ مزار، گور، مجلس ترحیم و عکس روی حجله تدارک می بیند و…
آن بعد از ظهر گرم و دل مرده ی قرارگاه اشرف را به خاطر می آورم. ما آدم های کوکی فرمان می بردیم و فرماندهان ما هم و فرماندهان آنها هم. و عجبا از این زنده بگور شدن که با ظرافتی انقلابی! و دقتی مثال زدنی اعمال می شد.
در این بعد از ظهر بی باران و عاطفه ما را در سالن نشست مرکز جمع کردند و فرمانده ی مرکز نطق کرد که مسئولین قسمت پرسنلی آمده اند تا برای تکمیل پرونده ی پرسنلی! از ما عکس بگیرند.
حتماً اگر نیم نگاهی به تروریست نامه ی مجاهد داشته باشید ( خصوصاً در صفحه ی شهدا) واقفید که کدام عکس ها را می گویم. عکس های 4 × 3 با کت و کراوات های رنگی و background تصویر به رنگ های آبی، ارغوانی و…
این عکس های به اصطلاح پرسنلی در فضایی کاملاً واقعی و منطقی اخذ گردید. مثلاً به هیچ عنوان مشخص نیست که این افراد بلا استثنا شلوار نظامی به پا دارند! به عبارت دیگر ما باید در آن چه که عکس پرسنلی و برای پرونده مان در بازوی تروریستی فرقه ی رجوی به نام ارتش آزادیبخش خوانده می شد، لباس نظامی و تعلقمان به آن را نفی می نمودیم!
همان طور که پیشتر ذکر شد در این گونه تصاویر مشخص نیست که فرد لباس نظامی به تن دارد. به عبارت بهتر افراد هنگام گرفتن عکس موظف بودند به اتاق دیگری رفته، کت و کراوات عاریه ای که از سوی ستاد ارتش آماده شده بود را پوشیده و آنگاه عکس بیندازند گویی این افراد نه اعضای نظامی فرقه ی رجوی، بلکه جمعی از فارغ التحصیلان یا متخصصین فلان دانشگاه معتبر بین المللی هستند!
اگر چه قصدم از نگارش این مطلب پرداختن به طنز تلخ حاکم بر مناسبات فرقه نیست اما سخن گفتن از روابط درونی باند جنایتکار و ضد بشر رجوی که برای قدرت طلبی از هیچ فرومایگی خودداری نمی کند، خواه ناخواه به طنز گرایش پیدا می کند. مثلاً نگاهی گذرا به عکس های ذکر شده در مورد آقایان به خوبی تکراری بودن کراوات ها و در صورت دقت بیشتر تکرار کت ها را نیز برملا می کند!
مخاطب محترم: ما اعضای فرقه ی مجاهدین ناگزیر بودیم عکس سنگ مزار و یادگاری پس از مرگ را برای تروریست نامه ی مجاهد پیشاپیش آماده نماییم و این تلخ ترین حکایت زنده به گور بودن اعضای مجاهدین است.
آن چه به نام عکس پرسنلی در تشکیلات مجاهدین خوانده می شود هیچ کارایی و ارزش پرسنلی نداشته و تنها برای مراسم پس از فوت در مزار ( قبرستان موسوم به مروارید در قبرستان بزرگتری به نام اشرف) به کار می آید.
نکته ی قابل تأمل تر این که علی رغم همه ی تبلیغات گوبلزی و منافقانه پیرامون ارتش آزادیبخش، عکس ها با لباس غیرنظامی و کت و کراوات برداشته می شد تا شهید! با چهره ای غیرنظامی و کاملاً غربی در تروریست نامه معرفی شود.
اگر نام این عمل رجوی ها خونخواری کفتار منشانه پس از مرگ اعضای فرقه نیست، پس چه نامی بر آن می توان نهاد؟
 

خروج از نسخه موبایل