خدا را شکر بخاطر چنین دشمنانی
بهزاد علیشاهی
ایران اینترلینک
آقای غلام مهدی قلی متنی داشت به اسم سخنی با سازمان که از اوضاع و قرائن برمی آید که این متن مثل نشادر و فلفل سازمان را حسابی سوزانده باشد , چون با جمع کردن همه توش و توانش جوابیه ای از زبان مسعود امامی ارسال فرمود که با خواندن آن آدم بی اختیار میگوید خدا را شکر با این دشمنانی که داریم. البته وقتی روکردن سند و مدرک جعلی افاقه نکرد و سازمان دید چیزی دیگر در چنته ندارد حالا بنای فحاشی گذاشته و هرچه از عقل و فلسفه و منطق داشته رو کرده که خواهم گفت ,
خواندن این مقاله سازمان آدم را به یاد رفتار بعضی ازگدایان شهر می اندازد , ابتدا خواهش و اصرار و درخواست و التماس ,بعد که میبینند نه خیر چیزی در کاسه آنها نمیگذاری کمی بی ادب میشوند و دست آخر که میبینند دستشان از همه جا کوتاه شده شروع به فحاشی و بعد نفرین میکنند. حالا سازمان هم دقیقا همین ریل را دارد میرود اول از اعضا خواهش و التماس که جدا نشوند و بعد….الی آخر
اما مطالب نامه یا مقاله ای که بیشتر باید گفت سوز نامه است.
در ابتدا خطاب به جدا شده ها میگوید
البته قبول دارم مقصد نهايي همه شما هميشه اروپا بوده است, بر خلاف مجاهدين كه هميشه مقصدشان ايران بوده است.
که باید گفت این مجاهدینی که مقصدشان همیشه ایران بوده چگونه است که همه در اشرف هستند و در ایران چه کرده اند که الان جرأت بازگو کردنش را ندارند چطور است که سالروز خمپاره زدن ها را برگزار نمیکنند , و لی بجایش تا بخواهی بندری میرقصند , آیا برای تمرین رقص مقصدشان ایران بوده و اگر مقصدشان ایران است چرا از ایران و مردم ایران هیچ اطلاعی ندارند و بلعکس چرا مردم ایران اصلا آنها را نمیشناسند بگذریم. سازمان در این مقاله لمپن وار در مقابل ازدواج مرجان و غلام میگوید :
منطقا يك سوال به ذهن ميزند و آن اينكه آنروز كه تو و مرجان ملك به نحوي كه در فرصت مناسب آن را توضيح خواهي داد, با هم آشنا شديد, آفتابي هم بود يا نه؟
که معلوم میشود این منطق آنهاست که باید پرسید با همین منطق بنظر شما وقتی مسعود فهمید مریم رجوی هم ردیف اوست و انقلاب را کشف کرد آفتابی بود یا نه ؟ برای اینکه بفهمی کتاب ارتش خصوصی صدام نوشته خانم آن را مطالعه کن به شرایط جوی آن زمان پی میبری.
تا بخواهی سازمان در این مقاله علیه این زوج که برای کمک به دوستان دربندشان در اشرف تلاش میکنند فحاشی کرده وکلماتی نظیر مردک عوضی و نکبت و واق واق و غیره بکار برده که صد البته معلوم است که ادبیات انقلاب مجاهدین است
در این مقاله جایی خطاب به آقای غلام مهدی قلی میگوید
بهتر بود جهت استحضار هموطنان خارج از كشور ميگفتي آن نقطه اي كه به آن رسيدي كه باعث شد فرار كني چه بود؟!
که کاملا با این حرف موافقم و من هم از آقای غلام مهدی قلی میخواهم که جهت استحضار هموطنان خارج از کشور بگوید که چه چیز باعث شد که از سازمان فرارکند.
ابتدا فحاشی های این مقاله آزار دهنده به نظر میرسید تا اینکه به جمله ای رسیدم که نوشته بود
تيم نكبت شما, هرچه ميخواهد واق واق كنيد, بالا خره آزادي واق واق هم يك جور آزادي است! که با استناد به آن دیگر ایرادی به نوشتن و نشر این نوع مقاله ها نیست و باید گفت نویسندگان سازمان مجاهدین شما کاملا آزاد هستید.
اما با همه ظاهر سازیهایی که این روزها سازمان انجام میدهد در این مقاله نفرت و دشمنی خودش را از عواطف انسانی و عشق و ازدواج نتوانسته پنهان کند و با این کلمات به جنگ عشق و زندگی میرود.
مزدور حسرت بدل, تو كه دهانت ميچايد اگر بگويي كه پاي كدام آزمايش دنياي منزه مجاهدين رفوزه شده اي, دهان باز كرده اي به شكر خوردن بر سر نشست هاي هفتگي مجاهدين……… كه مانع رسيدن انسانيت به حيوانيت ميشود. همانقدر بدان تيم نكبت و بدبختي كه بعد از مدتي لجن جنسيت از سر و كولتان سرازير خواهد شد….. مسخ و تبديل به بوزينه ميشويد
که البته باید به این سازمان گفت مناسبات پاکی را که اشاره میفرمایید به دلیل همین انقلاب لبریز است از انبوهی مسائل شرمگین اخلاقی که نه تنها غلام بلکه هیچ شخص آزاده ای پای آزمایش آن نخواهد آمد و واقعا میگویم بخاطر آبروی ایران و ایرانی خدانکند روزی سر آن باز شود , شما فقط جواب جنابات و فساد مالی و سیاسی را بدهید , برای تاریخ ایران زمین کافی است.
در آخر هم طبق معمول این روزها شمشیر کشیده و اقدام به تهدید میکند و عباراتی مثل بزودی شما را جارو میکنیم و یا دوزخ برایتان آماده است و غیره را بکارمیبرد که در این باره هم باید گفت آقا اینکار یعنی جاروی مارا به مزدورانتان و شورایی ها درخارجه وا گذار کنید شما به همان جاروی اشرف برسید کافی است