فرقه ی رجوی و سیاست تفرقه اندازی در عراق
با مطرح کردن یک سئوال بحث سود و زیان را شروع می کنیم. سئوال این است: آن کسانی که ( و به قول خودشان دارای حق آب و گل ) بیش از دو دهه در عراق سکونت دارند و در مراحل متعدد همراه و یار حکومت آن کشور بودند، با زوال حکومت او ضرر می کنند یا دیگران؟؟
پاسخ هر ذهن عاقلی این است که آن یار شفیق حکومت بیش تر از هر کسی متضرر می شود و گرنه با سرنگونی و از بین رفتن سلطه ی ستمگر هم مردمی که ده ها سال ظلم و بیداد آن حاکمان، آزادی و درست زیستن را از آنان گرفته بود شاد می شوند، و هم همه ی آزادی خواهان دنیا؛ اما، آن چه در عراق روی داد حمله و اشغال توسط یک سلطه گر دیگر بود که ارباب و خط دهنده ی صدام بود و حمله راند نه به قصد برقراری یک حکومت مردم پسند، بلکه برای غارت و چپاول سرمایه های ملی و روی کار آوردن مهره های هم سوی خود. ولیکن عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد مردم عراق و مسلمانان رنجدیده دیگر حکومت دست نشانده ی امریکا را بر نمی تابند و آگاهانه بر ضد اشغالگران و اهداف سلطه جویانه شان شعار حکومت مردمی و اسلامی سر داده و می دهند و نه تنها با مدعیان دروغین حمله کننده ،بلکه با هر گروه و دسته ای که مانع حرکتشان باشد، اظهار مخالفت علنی می نمایند به خصوص گروه و فرقه ای که سال ها از منابع ملی شان سوء استفاده کرده و حتی در سرکوب مخالفان رژیم بعثی که خود مهره ی نام و نشان دار امریکا و غرب بوده با ان رژیم نه هم زبان که همراه ویاور شدند و از بیت المال این مردم سوء استفاده می کردند و در جواب گلوله به سینه های جوانان شان می زدند، بنابراین، فرقه ی رجوی که سال ها بدون دغدغه ی مالی و حمایتی به اعمال تروریستی اش ادامه می داد، پس از بیداری و حق خواهی مردم عراق، عرصه را برخود تنگ و تاریک و ننگین دید، مخصوصاً با افشای همکاری های رجوی و صدام! پس فرقه ؟؟؟ شروع به دست و پازدن می کند و اولین تلاش خود را ایجاد تفرقه میان گروه های مذهبی و سیاسی عراق قرار داده و با هم سوی شدن با اشغالگران و تکرار شعارهای حاکمان نظامی مستقر در آن کشور، تلاش می کند حضور غیر موجه خود را چند صباحی بیش تر تثبیت کند. وظیفه ی فرقه شده اجرای مو به موی سیاست های بوش و غرب و هر چه آنان نشخوار می کنند ، او هم از زمین بردارد و مزه مزه کند!
از اوضاع نابه سامان عراق و هر چه بیش تر شدن شکاف بین نیروهای مقاومت، فرقه رجوی است که بهره می برد تا به شماره افتادن زوال کاملش را به تأخیر اندازد و گرنه چه ایران و چه دیگر کشورهای منطقه به دلیل هم جواری و همسایگی و بودن در یک نقطه جغرافیایی خواهان آرامش و امنیت در عراقند؛ چرا که همسایه امنیت دار، سلب آرامش از همسایگان خود نمی کند. از قضا در یادداشت روز در روزنامه خودتان هم نویسنده از دستش در رفته و این حقیقت را گفته ( روزنامه ش 70 – صفحه ی 2). این که فرقه رجوی هم صدا با امریکا و غرب نسبت به روی کار آمدن حکومت مؤتلفه اسلامی در عراق ابراز وحشت می نماید به او این سیاست را القا می کند که چنین تحولی به معنای اخراج و حتی محاکمه سران آنان است و از ان جا که ماهیت ریاکارانه دارد هر از چندگاهی شام و نهار و باج دهی به بازمانده های صدام می دهد تا دورش جمع شوند و تحت عنوان عراقی های حامی خود از ان بهره گیری کند و با پوشش شعاری دلسوزی برای مردم ان کشور به تفرق و تشتت دامن زند.
اما فرقه ی رجوی با پرونده ی سیاه سرکوبی مردم عراق و کردها در زمان حکومت صدام و مجیزگویی و رقصیدن به ساز اربابان امریکایی و تحویل سلاح و مزدوری های ان ها ، وجهه ای در نزد مردم عراق و اذهان عمومی دنیا ندارد و دیگر آبرویی نمانده که بخواهد ا زان دفاع کند و تنها کاری که می تواند انجام دهد، ادامه چند روز بیش تر حیات کثیف خود در سایه هم سویی بااشغالگران است و بس.
اما، دیگر زمان تفرقه بینداز و حکومت کن بر فرقه گذشته! او رسواتر از آن است که بتواند با چاپ نوشته هایی مثل خطر بنیادگرایی ( که شعار غرب است) و انتساب فلان زندان به یک گروه از مردم عراق و انفجارهای حرمین شریفین عسکرین به این و آن، راه به جایی ببرد، چه افکار آگاه مردم عراق می دانند از این انفجار فقط سلطه گران ناآشنای به حق و مسلمانی سود می برند و با گمراه کردن ذهن ها از حق طلبی و دموکراسی و حکومت مردمی و دینی و بدبین کردن دو فرقه ی شیعه و سنی، آنان می توانند بهره گیری نمایند و بحث سود و زیان در این جا برای فرقه ی رجوی مطرح است و نه چیز دیگر که باید بدانند، تاریخ ثابت نموده مزدوران رسوایند و محکوم به نابودی!