افشای نقض حقوق خانواده

افشای نقض حقوق خانواده
حسن زبل، سيزدهم دسامبر
این جدا شده ها توی سوئد جلسه گذاشتن که یه انجمنی را معرفی کنند که کارش افشای نقض حقوق خانواده ها در سازمان مجاهدین است , اما همین جلسه خودش کلی حقوق خانواده ها را نقض کرد که من و سازمان مجاهدین سر این قضیه به دادگاه شکایت خواهیم کرد ,
من خودم شاکی خصوصی هستم چون این جلسه خانواده مرا از هم پاشانده ؛ چطور ؟ الان عرض میکنم , اینجانب حسن زبل یک برادر دارم به اسم حسین زبل که این بیچاره فلک زده و بنده با هم میشویم یک خانواده , این انجمن هم حقوق خانواده مارا نقض کرده و بلاهایی به سرخانواده ما آورده که نگو ,
برادر اینجانب بخاطر بعضی دلایل که فرماندهانم در اشرف گفتند از آن دلایل چیزی نگویم در همه تظاهرات ها ی مجاهدین در هر کجای دنیا باشد شرکت دارد , تنهایی به اندازه سی نفر هم داد میزند تا حالا سه بار هم بابت این داد زدنها کارش به عمل جراحی کشیده که باز هم فرماندهانم گفتند از چند و چون آن چیزی نگویم , اما این بریده های از خدا بیخبرکه انجمن نجات خانواده تشکیل میدن دوباره باعث شدن که برادرم کارش به بد جایی بکشد.
این بریده ها یک اطلاعیه زدن تو سایت هایشان که در سوئد جلسه داریم ولی جای آن را نگفتند , اولا اگر اینها قصد آزار ندارند چرا اطلاعیه میزنند دوما حالا که اطلاعیه زدند و چوب توی لانه ما کردند چرا محل را در اطلاعیه نمی نویسند سوما چرا جلسه را در کشور به این سردی برگزارکردند آنها که توی هر کشوری نفر دارند خب میرفتند یه جای گرم, بیچاره این برادر بنده که به آب و هوای عراق عادت کرده چه گناهی دارد.
وقتی اینها اطلاعیه دادند سازمان به همه هواداران و منجمله برادر بنده دستور داد که کل استکهلم را زیرو روکنند و جای این جلسه را پیدا کنند , اخوی ما هم رفت و با پول سازمان توی همه هتل ها دو سه تا اتاق گرفت که بلکه بو ببرد که جلسه در کدام هتل است , حالا حساب کنید اینهمه پول که هدر شد , اونها یک هتل گرفتند ما شصت هفتاد تا اصلا گور پدر پول از قدیم گفتند باد آورده را باد میبرد این پولها به خود صدام وفا نکرد چه رسد به ما. من بخاطر پول که ناراحت نیستم من بخاطر حقوق خانواده غصه میخورم. این برادر این خانواده من تا روز جلسه نتوانست بفهمد که جلسه کجاست.. نگو اصلا جلسه تو استکهلم نیست.بعد هم چون سازمان این قضیه را نمیدانست , دستور داد که هوادارها جلوی هتلهای مهم بایستاند و شعار بدهند و احیانا اگر خبرنگاری چیزی گیرشان آمد کتک بزنند. برادر من هم با رمز یا لیلا جلوی یک هتل شروع به شعار دادن کرد , به این امید که مثل لیلا کف گرگی یه خبرنگار گیر بیاره و بزن تو گوشش بعد بره توی ارتباط مستقیم پزشو بده , بیچاره برادر بنده همه اش خدا خدا میکرد که همان خبرنگار کوچولو موچولوی صدای آمریکا گیرش بیاید که زدنش راحت باشد و یکدفعه خبرنگار روسیه یا ترکیه پیدایش نشود. برادرم در این افکار و در حال داد زدن و شعار دادن بود البته به تنهایی و جلوی یک هتل که هم بدلیل سرمای شدید دچار سرماخوردگی شد و هم دوباره کارش به آن عمل کذایی کشید و هم اینکه ماموران یک آسایشگاه روانی که فلسفه شعار دادن او را به تنهایی د رسرمای جلوی هتل در حالی که بیش از شصت اتاق را اجاره کرده بود را درک نمیکردند او را دستگیر و به آن آسایشگاه بردند و اینطوری خانواده ما از هم پاشیده شد , بنده هم به شدت و با صدای رسا ( البته تا حدی که بلای برادرم به سرم نیاید ) علیه این اقدام ضد خانواده توسط بریده ها اعلام جرم و به دادگاه شکایت میکنم.
 

خروج از نسخه موبایل