چرا مجاهدین در بازداشت امریکا به‎سر می‎برند؟

چرا مجاهدین در بازداشت امریکا به‎سر می‎برند؟
ایران‎دیدبان
هنگامی که رژیم دیکتاتور صدام سرنگون شد و در اولین ساعاتی که نیروهای ائتلاف موفق به اشغال عراق گردیدند، پیکی از جانب مجاهدین خبر تسلیم رجوی و محل اختفایش را به نیروهای امریکایی اطلاع داد تا تحویل رجوی، بدون هرگونه مقاومت و آسیب احتمالی صورت گیرد.
پس از آن، قرار دادن پرچم سفید بر روی ادوات نظامی و بازگشت نیروها به اشرف و تجمع افراد کلیۀ قرارگاه‎ها و ساختمان‎هایی که مجاهدین در عراق داشتند در اردوگاه اشرف، بندهای توافق نظامیان امریکایی با رجوی بود که توسط وی به نیروهای مجاهدین ابلاغ و عملی گردید.
از همان هنگام، رویکرد جنگ‎طلبانی که اشغال عراق را مقدمۀ حمله به ایران می‎دانستند و یکی از بهانه‎های خود برای حمله به عراق را حمایت صدام از گروه تروریستی مجاهدین اعلام کرده بودند (این مسأله توسط جورج بوش در سخنرانی‎اش در سازمان ملل اعلام گردید) بر این قرار گرفت که از دار و دستۀ رجوی در عراق بهره جسته و از تجربیات آنان در عراق و نیز علیه ایران استفاده کنند.
از همین روی بود که در روزهای ابتدای تسلیم رجوی و بازداشت وی در بازداشت‎گاه مرکوری (بدیع‎زادگان سابق) مجاهدین مسلح بوده و حتی یک پاسگاه کنترل ترددات در استان دیاله را در اختیار داشتند و تجهیزات نظامی خود در اردوگاه اشرف را دارا بودند.
اما هم‎زمان توجه افکار عمومی و صاحبان رسانه‎های غرب و به‎خصوص امریکا به این رویۀ دوگانه که مشخصاً پنتاگون در پشت آن قرار داشت، معطوف گردید و باعث شد که کاخ سفید تشکیل جلسه داده و فرمان خلع سلاح مجاهدین را به پنتاگون ابلاغ نماید.
به‎موازات این تحولات، نظریۀ قوی دیگری در امریکا سر برآورد که مبارزۀ آشکار و قاطعانه با گروه تروریستی مجاهدین را خواستار بود و در قدم اول طرح مبادلۀ آنان با اعضای بازداشت شدۀ القاعده در ایران را مطرح نمود.
این نظریه نیز مشخصاً آرای کارشناسانه و مستدل وزارت خارجه را پشت سر خود داشت و با سیاست امریکا در مبارزه با تروریسم، خود را تقویت می‎نمود. صاحبان این نظریه در آن مقطع توانستند کاخ سفید را به پذیرش این نکته که نباید در رابطه با ایران از این گروه بهره‎برداری شود، متقاعد نمایند.
این دو نظریه با بسط دیدگاه‎های خود در رابطه با اتخاذ سیاست تعامل و یا مخاصمه با ایران، چگونگی برخورد با بقایای رجوی را نیز تبیین نمودند.
پنتاگونیست‎ها به هیچ‎وجه قائل به به‎رسمیت شناخته شدن این گروه به‎عنوان طرف مذاکرۀ امریکا در قالب یک آلترناتیو نبودند، بلکه همواره استفادۀ نظامی و اطلاعاتی از این گروه علیه ایران را خواستار بوده‎اند و حتی برای آنها توفیری نمی‎کند که نام این گروه از جانب امریکا در لیست گروه‎های تروریستی قرار داشته باشد یا خیر، و اساساً خود را ملزم به پاسخ‎گویی به افکار عمومی در این رابطه نمی‎دانند.
شورای سیاست خارجی امریکا (که به‎طور خاص برژینسکی آن را نمایندگی می‎کند) حمایت از این گروه را امری قبیح می‎داند و اعتقاد دارد باید در تعامل با ایران، اعضای این گروه به ایران مسترد شده و برای نشان دادن حسن نیت امریکا در رابطه با ایران، برچیدن این گروه به‎عنوان یک امتیاز به ایران قلمداد شود.
از سوی دیگر امریکا با پدیدۀ مخالفت یک‎دست مسؤولین و گروه‎های عراقی با حضور این گروه در خاک عراق مواجه است، که به‎عنوان راه حل مقطعی تا زمان تصمیم‎گیری نهایی دربارۀ این گروه، در زمان پل برمر، و برای متوقف کردن حکم شورای حکومت انتقالی عراق برای اخراج مجاهدین از آن کشور، مقدمات بررسی شمول قوانین و کنوانسیون‎های بین‎المللی بر مجاهدین به‎عمل آمد و نهایتاً با ادله‎ای ضعیف، کنوانسیون چهارم ژنو شامل حال آنها گردید (که در حقیقت بهانه و راه حل مقطعی برای تصمیم‎گیری نهایی بود).
اما هم‎زمان این دو نظریه که به‎طور خاص اتخاذ یک سیاست در قبال ایران را بررسی کرده و به‎عنوان یک مسألۀ فرعی در ارتباط با ایران در قبال تصمیم‎گیری دربارۀ مجاهدین نیز دیدگاه خاص خود را داشتند، به نبرد در سطح سیاست‎گذاران امریکایی و خارج از عراق ادامه دادند.
تمامی شواهد و تحولات، به‎خصوص تن دادن امریکا به پروسۀ انتخابات آزاد و دست برداشتن از شعارهای جنگ طلبانه و نیز تحولات داخلی امریکا، که به تضعیف جنگ‎طلبان انجامیده است، نشان از تفوق و پیروزی دیدگاهی دارد که معامله بر سر مجاهدین در ارتباط با ایران را تجویز می‎کند.
قرار دادن مجدد نام مجاهدین در لیست گروه‎های تروریستی از سوی امریکا و واگذار کردن تصمیم‎گیری در مورد آنان به دولت عراق، نشانگر آن است که امریکا سعی دارد از طریق سیاست‎هایش در عراق، حسن نیت خود را به ایران نشان دهد. حسن نیتی که به‎زعم آنان در استرداد و جمع‎آوری بساط مجاهدین خود را نشان خواهد داد.

خروج از نسخه موبایل