نتیجه آزمون ِ تواناییها و وضعیت مجاهدین
ایراندیدبان
شرایط سه سال گذشته (پس از سقوط صدام) صحنۀ واقعی و جدیای بود تا مجاهدین همۀ تواناییهای خود را بهکار گیرند و حیات خود را تضمین نمایند.
این آزمون به این دلیل همزمان با سقوط صدام جدی و واقعی شد که پیش از آن رهبری مجاهدین بر روی پای خود نبود و با اتکاء به حمایتهای همه جانبۀ صدام، و مواهبی که وی به آنان بخشیده بود، اهداف خود را دنبال میکرد.
بهعنوان مثال هنگامی که در سال 1997 نام مجاهدین در لیست گروههای تروریستی امریکا و یا در سال 2001 در لیست اتحادیۀ اروپا قرار گرفت، رهبری این گروه هیچگاه از آن بهعنوان راهبند اصلی حیات مجاهدین یاد نمیکرد و یا ملتمسانه از کشورهای غربی نمیخواست که پایشان را از گلوی آنان بردارند!
آنان هیچوقت با مسألۀ حضور و یا عدم حضور در عراق مواجه نبودند، بلکه جزیی از پیکرۀ رژیم صدام به حساب میآمدند و مردم عراق بر اثر سرکوب دیکتاتوری فاشیستی صدام، حضور آنان را تحمل میکردند.
انجام عملیاتهای تروریستی که در زمان صدام از طریق مرزهای عراق و رخنه به داخل ایران انجام میدادند و با خباثت و دجالگری به بخشی موهوم به نام ستاد داخل کشور منتسب میکردند، اکنون غیرممکن شده است و سند محکم و رسواگری پیرامون فریبکاریهای گذشتۀ آنان است که کم و بیش از آن برای در بردن مهرههای اصلی اینگونه اعمال در دادگاههای اروپایی استفاده میکنند.
به هر صورت وقتی بر اثر تحولات عراق، دار و دستۀ رجوی را از سفرۀ صدام جدا کردند، آنها وادار شدند تا هر آنچه در چنته داشتند بهمیدان آورده و وارد عرصۀ آزمونی جهت یافتن راهی برای بقای خود بشوند.
امروز پس از گذشت سه سال، نتایج این آزمون در مقابل دیدگان همۀ کسانی است که به نوعی مسایل این گروه را دنبال میکنند. از همه مهمتر این نتایج میتواند در دسترس ِ بررسی و تجزیه و تحلیل کسانی که به نوعی به این گروه باور دارند و نیز حامیان خارجی این گروه (اگر قصد خودفریبی نداشته باشند) قرار گیرد.
گروه تروریستی مجاهدین در سه سال گذشته نشان داد که:
1- توان هیچگونه تأثیرگذاری در مناسبات اجتماعی و داخلی ایران را ندارد و یکسر امیدش را به تغییراتی که قدرتها در نظر دارند در ایران و منطقه بهوجود بیاورند دوخته است.
2- فاقد حداقل صلاحیت و توان برای تأثیرگذاری بر سیاست سایر کشورها در مورد ایران است. ضمن آنکه بیشترین میزان بیاعتباری را نیز به خود اختصاص داده است. این واقعیت را به خوبی میتوان در پاسخ منفی دولتمردان کشورهای غربی خطاب به حامیان این گروه یافت که ذرهای توجه به آنان را مجاز نمیدانند و مجدداً در انتهای این آزمون سر از لیست گروههای تروریستی در آورده و بور شدند.
3- روشهای تبلیغاتی، شانتاژ و هوچیگرانۀ آنان در موضوعات مختلف، بسیار بسیار بیاعتبارتر و پوچتر از آن بود که کسی را بفریبد و یا در راستای ادامۀ حیات بتوانند از آن استفاده کنند. بهترین شاهد آن، موضوعاتی نظیر مسایل مربوط به فعالیتهای هستهای ایران، ادعا در مورد دخالت ایران در عراق و نیز فضاسازی در مورد سخنان رییسجمهور ایران بود که هیچکدام نتیجهای برای آنان در بر نداشت.
4- از همه مهمتر وارونگی تحلیلها و نظریاتی است که در رابطه با موضوعات و مسایل سیاسی داخلی و خارجی ایران دارند. همان تحلیلهایی که تنها با اتکاء به امکانات و ایدئولوژی فاشیستی حزب بعث، میتوانستند آن را به بدنۀ گروه تزریق کنند و البته باعث وضعیت فلاکتبار امروزی این گروه شده است.
در رأس این تحلیلها فرافکنی و انتساب وضعیت بحرانی و در سراشیبی نابودی قرار داشتن خودشان به دولت ایران میباشد. جا دارد تا همۀ هواداران و اعضای این گروه به این موضوع فکر کنند که آیا قرار داشتن در آستانۀ سرنگونی و بحرانی بودن شرایط داخلی و… که دستگاه تبلیغاتی مجاهدین کراراً و طی سالهای متمادی از آن یاد میکند، میتواند یک پروسۀ 24 ساله باشد که در همان آستانۀ سرنگونی توقف کرده و یا مسایل به گونهای دیگر است که باند رجوی از بیان آن پرهیز دارند.
دستگاه تبلیغاتی مجاهدین عموماً از تحلیلها و مستنداتی سخن میگوید که بارها و بارها و با صراحت اعلام کرده است که آنها را از مطبوعات و رسانههای داخلی و تلویزیون ایران دریافت داشته است. آیا همین یک موضوع کافی نیست که به این درک برسیم که واقعیات آنگونه که مجاهدین قصد دارند القاء کنند نیست. در وضعیتی که گروه تروریستی مجاهدین سه سال است رهبر ندارد، و تلاشهایش صرفاً در جهت حل مشکلاتش است و هیچ دستآورد و نتیجهای در راستای تثبیت خود نداشته، آیا عاقلانه است که حکومت ایران را در آستانۀ سرنگونی ببینیم و مجاهدین را نه؟
متأسفانه باید گفت که قرار داشتن در گرداب تبلیغات مجاهدین این فرصت را از بسیاری از اعضاء و هواداران آنان سلب کرده تا بتوانند واقعیات بیرون از خود را به درستی ببینند. لیکن جمعبندی نتایج فعالیتهای سه سال گذشتۀ این گروه، معیاری واقعی برای ارزیابی تواناییها و وضعیت رو به زوال آن میباشد.