شورای متلاشی
بهار ایرانی/ سایت مجاهدین
سازمان مجاهدین مدتها است برای مقابله و خنثی سازی افشاگریهای اعضای جدا شده به روال همیشگی خود اقدام به ایجاد جنگ رسانه ای و روانی نموده است. مجاهدین مدعی هستند که این افراد عوامل وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی هستند و یا در خوش بینانه ترین حالت آنها را بریده مزدور خطاب می کند. این رویکرد با تشدید روند جدا شدن اعضا ابعاد وسیعتری به خود می گیرد. از تهدید علنی جدا شدگان به مرگ و خشونت تا محاکمه آنها پس از سرنگونی و بر هم زدن جلسات و نشست های این افراد در اروپا گویای اهمیت این اقدامات از سوی مجاهدین است.
تقریبا تمامی جدا شدگان از سازمان مجاهدین دلایل مشترکی را برای ترک سازمان مطرح می کنند.
آنها می گویند سازمان مجاهدین در مناسبات درون تشکیلاتی خود ناقض بدیهی ترین حقوق افراد است.
می گویند مجاهدین در استراتژی سرنگونی به بن بست رسیده اند.
می گویند مجاهدین به یک سازمان بسته و فرقه تبدیل شده است.
می گویند در سازمان هژمونی رهبری فردی بر همه چیز سایه انداخته و سازمان را به یک تشکیلات ضد دمکراتیک تبدیل کرده است.
می گویند مجاهدین با مخالفان و حتی منتقدان خود در درون تشکیلات برخوردی غیر انسانی و خشونت آمیز دارند.
می گویند که سیستم آموزشی سازمان افراد را از هویت فردی ساقط و تبدیل به یک ابزار می کند.
….و می گویند اساسا مجاهدین به دمکراسی اعتقاد ندارند.
مجاهدین برای مقابله با این مشکل که اتفاقا سبقه طولانی در سازمان دارد همواره اعضاء و هواداران سازمان را در دم تیغ اتهام وابستگی به جمهوری اسلامی قرار می دهند. آنها عامدانه و آگاهانه از مورد مشابه این ریزش در شورای به اصطلاح ملی مقاومت با سکوت می گذرند. اتفاقا دلایلی که جدا شدگان از شورا عنوان می کنند در یک اشل وسیعتر همان دلایلی است که اعضا جدا شده از مناسبات سازمان مجاهدین به آن استناد می کنند. جوهره همه این دلایل بر این معنی تاکید دارد که مجاهدین بر خلاف آنچه در خصوص آزادی و دمکراسی ادعا می کنند ، ماهیتا قادر به پذیرش مولفه های آن نیستند. یکی از دلایل این ادعا حداقل بررسی پروسه شکل گیری شورای ملی مقاومت و استقبال نسبی روشنفکران از آن و متعاقبا جدا شدن آنها از این پوش به اصطلاح دمکراتیک است. در این نوشتار فقط تلاش می کنیم شورای ملی مقاومت و عملکرد آن را از منظر ادعاهای دمکراتیک سازمان با آنچه جدا شدگان از این شورا به عنوان هژمونی فردی رجوی و مجاهدین و ماهیت ایدئولوژیکی آن حکایت می کند مورد بررسی قرار دهیم.
مهدی خانبابا تهرانی نماینده جناح شورای متحد چپ در شورای ملی مقاومت در رابطه با جدایی خود از این تشکیلات می گوید:
ما در اطلاعیه جدایی از شورا ، عامل این جدایی را دمکرات نبودن مجاهدین یا اینکه هژمونی طلب هستند قید کردیم. نظر من این است که مجاهدین در مرحله نهایی کار شورا دیگر عنصر وحدت دهنده نیروهای اپوزیسیون نبودند، بلکه به سازمان برتری طلب و جدا سازنده نیروهای اپوزیسیون تبدیل شده بودند. سیاست آنها جلب متحد نبود بلکه دنباله رو و فرمانبردار می خواستند. شاه بیت آن هم همین شعار رجوی – ایران، ایران- رجوی بود. با وجود چنین سیاست و شعاری ، دیگر سخن از دمکراسی، برابری حقوق و ائتلاف معنایی نداشته و شوخی بی مزه ای بیش نبود. مجاهدین در پی شکست در عرصه سیاسی، راه حل را در تعبیه یک ایدئولوژی ضد تاریخی یافتند. ایدئولوژی ای که محصول یک زناشویی سازمانی بود و در پرتو آن رهبری نوین انقلاب زائیده می شد و خود را به تنهایی مرجع خرد و دانایی، سرچشمه تمام فیوضات و برکات ، مبداء الهام و عاری از هر گونه عیب و خطا قلمداد می کرد. با وجود چنین هیولایی محلی برای ائتلاف باقی نمی ماند.(1)
بابک امیر خسروی یکی دیگر از اعضای مستعفی در این رابطه می گوید:
هژمونی سازمان مجاهدین خلق در دل شورای ملی مقاومت از همان آغاز نهفته بود. منتهی معایب و خصوصیات منفی و مخرب آقای رجوی آن را تا سر حد ابتذال تشدید و غیر قابل تحمل می کرد.(2)
کامبیز روستا یکی از اعضای متحد چپ و از رهبران حزب دمکرات کردستان در باره دلایلی جدایی خود از شورای ملی مقاومت و نوع مناسبات درونی شورا و مجاهدین می گوید:
مسعود رجوی اصلا تحمل این چیزها ( انتقاد ) را ندارد. سازمان مجاهدین تحمل نمی کند. نه اینکه با او مخالفت کنید ، نه. اینها غیر ممکن است که یک عضو خودشان را هم که به آنها وفادار است، ولی به آنها نقد دارد بپذیرند چه برسد به دیگران.(3)
حزب دمکرات کردستان در باره علت جدایی خود از شورا و همچنین عدم توفیق جبهه ائتلاف با حضور مجاهدین در شورا می نویسد:
گذشت زمان و به ویژه مسائل غیر قابل فهم و توجیه پذیری که اخیرا در درون رهبری سازمان مجاهدین خلق بعنوان گردانندگان اصلی شورا روی داده ، امید همگی ما را به اینکه مجاهدین شیوه های سکتاریستی خود را کنار بگذارند، با سعه صدر با مشکلات شورا برخورد نمایند، از خود انعطاف نشان بدهند و حاضر به دادن هویتی مستقل به شورا و دمکراتیزه کردن آن از طریق تغییر سیاستها و شیوه های غیر دمکراتیک و انحصارطلبانه گردند به یاس تبدیل شده است. از این رو حزب دمکرات کردستان به عضویت خود در شورای ملی مقاومت خاتمه می دهد.(4)
علی اصغر حاج سید جوادی یکی دیگر از اعضای مستعفی در رابطه با نقش رجوی در تلاشی شورای ملی مقاومت می گوید:
شکست و تلاشی شورای ملی مقاومت دلیلی جز این نداشت که آقای رجوی و همفکران او به جای اینکه سازمان مجاهدین خلق را وسیله تاسیس و توسعه و استحکام و دوام و پیروزی شورای ملی مقاومت در آورند، این شورا را در مسکنت بارترین شکلی که می توان برای یک زایده بی هویت و تو خالی ترسیم کرد، به وسیله و پوششی برای مخفی کردن خودخواهی ها و فرصت طلبی ها ی خودکامانه خود تبدیل کرد.(5)
فریدون گیلانی عضو دیگر شورا در باره دلایل استعفای خود خطاب به تعدادی از نمایندگان کنگره امریکا می نویسد:
من که قبلا باور نمی کردم یک دستگاه سیاسی مدعی آزادیخواهی و دمکراسی ، آزادیخواهان ایران را مورد تنبیه بدنی و شکنجه های جسمی قرار بدهد، از مدتها پیش – بویژه در شش ماه گذشته که به استعفاء فکر می کردم- دست به تحقیقات وسیعی زدم و در برخورد با نمونه هایی که از ترس مجاهدین جرات ابراز نام خود را – فعلا البته – ندارند، پی بردم که تنبیه فیزیکی ، زندانی و شکنجه های جسمی و روحی و روانی و ترور شخصیتی و تلاش در بد نام کردن کسانی که دچار بحران اعتماد شده بودند، کاملا واقعی است.(6)
این مثنوی را به لحاظ کمی و کیفی ریزش اعضاء و تشکیلات جدا شده از شورای ملی مقاومت می توان تا حجم یک کتاب ادامه داد. ضرورتی به این کار نمی بینم، از آن رو که این عرصه برای آزمون ادعاهای دمکراتیک سازمان کفایت می کند. می خواهم در خاتمه صرفا به این معنی تاکید کنم که جنگ روانی و رسانه ای سازمان در حال حاضر بر علیه اعضاء جدا شده از سازمان می تواند پوش و محمل مناسبی باشد برای مسکوت گذاشتن روند غیر دمکراتیکی که سازمان مجاهدین در اشل های مختلف و از دیر باز پیشه کرده است. شاید بتوان به زعم سازمان و به اتکاء به دستنوشته های بعضی از اعضاء جدا شده که دستاوردها درون تشکیلاتی عملیات جاری برای همین روزهای مبادا است، بر بخشی از این حقایق با ضرب شانتاژ و تهدید و ارعاب و….سرپوش گذاشت. اما واقعیت این است که سازمان مجاهدین برای اثبات رویه ضد دمکراتیک و فرقه ای خود رد پاهای بسیاری تا کنون به جا گذاشته است. به گمانم برای باز خوانی این پرونده قطور رجعت به گذشته و ارزیابی عملکرد سازمان در مواجهه با نیروهای منتقد در داخل شورای مقاومت و اظهارات آنها بتواند پاسخ مناسبی باشد به شرایط و ادعاهای اکنون مجاهدین، و طرح این پرسش اساسی که تغییر ساختار شورای ملی مقاومت از یک جبهه متنوع اپوزیسیون به یک تشکیلات بسته و فرقه ای که حتی اندک اعضای منفرد آن هم، هم صدایی قریبی با آموزه های فرقه مجاهدین دارند، از کجا ریشه می گیرد؟
_______________________________
(1) نگاهی از درون به جنبش چپ ایران، گفتگوی حمید شوکت با مهدی خانبابا تهرانی، شرکت سهامی انتشار،ص 464.
(2) فراز و فرود شورای ملی مقاومت ، مجموعه مصاحبه ها با تعدادی از شخصیتهای صاحب نظر در باره شکل گیری و علل ناکامی شورای ملی مقاومت، انتشارات خارج از کشور، انجمن ایران پیوند،ص 25- 26
(3) همان، ص140.
(4) چند سند پیرامون روابط حزب دمکرات کردستان با شورای ملی مقاومت ، دفتر سیاسی حزب دمکرات کردستان ایران، 10/12/1364، ص 50 – 51.
(5) فراز و فرود شورای ملی مقاومت ، مجموعه مصاحبه ها با تعدادی از شخصیتهای صاحب نظر در باره شکل گیری و علل ناکامی شورای ملی مقاومت، انتشارات خارج از کشور، انجمن ایران پیوند،ص 64.
(6) نگاه مجموعه مقالات، سازمان مجاهدین خلق از نگاه دیگران، انتشارات خارج از کشور، دسامبر 1996، ص 188.