جواد فیروزمند
بعد از سقوط حکومت دیکتاتوری صدام حسین و رویاهای محقق نشده مجاهدین در عراق و ایران، آنها با تمام قوا تلاش کردند با استفاده از خوشخدمتی به نیروهای آمریکایی ،به برخی از امتیازات سیاسی دست یابند. در این رابطه از آنجا که نیروهای آمریکایی نیز مشکل امنیتی محلی داشتند از سازمان خلع سلاح شده و بی خطر مجاهدین همانند گوشت دم توپ استفاده کردند.
مشکل اساسی نیروهای آمریکایی در عراق بر قراری امنیت بود ،به همین دلیل نیاز خیلی جدی به برقراری رابطه با تشکل ها و نیروهای سنی در عراق و بخصوص در استان دیالی و بغداد داشتند.چرا که مهمترین پایگاه های لجستیکی و امنیتی نیروهای آمریکایی در این دو استان مستقر شده بود.
نیروهای آمریکایی همچنین نیازمند سازماندهی نیروهای باقیمانده از حکومت صدام حسین در عراق بودند تا بتوانند آنها را در ارگان های مختلف بر علیه شیعیان عراق استفاده کنند.تا نگذارند بقول خودشان یک حکومت مشابه ایران در عراق شکل بگیرد.
از همان ماه های اول استقرار نیروهای آمریکایی در عراق ، با اینکه آنها اعلام کرده بودند مجاهدین حق هیچگونه تردد به خارج از قرارگاه اشرف را ندارند اما با یک هماهنگی بین پنتاگون و وزارت امورخارجه آمریکا و نیروهای مستقر در قرار گاه اشرف، این قانون توسط خودشان نقض شده و حتی اکیپ های شخصی اسکورت برای ترددات مجاهدین نیز ترتیب میدادند تا آنها بتوانند برای یار گیری و سرجمع کردن نیروهای باقیمانده از حکومت صدام حسین به شهر های مختلف عراق از جمله تکریت،جلولا،بعقوبه،کرکوک،بغداد و شهر های نواحی مرزی با سوریه تردد داشته باشند.
در همین ایام زمانی که مقتدی صدر دست به عمل مسلحانه زده بود مجاهدین بعنوان یکی از بازوان میانجی توسط نیروهای آمریکایی وارد شده و حتی نمایندگان مجاهدین در شهرک صدر بغداد با مسئول دفتر آقای صدر ملاقات داشتند.
در زمستان سال 1382 در طی نشستی که توسط مهدی برائی (احمد واقف) و حسین ربوبی(فضلی)در یکی از ساختمان های فرماندهی چهارم مجاهدین داخل قرارگاه اشرف برگزار گردید ،حسین ربوبی با توضیح مهدی برائی بسیج نیروهای باقیمانده از صدام حسین را چنین تشریح کرد:
در طی چند ماه گذشته روابط خارجی سازمان مجاهدین با تمام قوا و بصورت 24 ساعته در تردد به شهر های مختلف عراق بوده تا بتوانیم با کلیه نمایندگان و افراد سنی مذهب دیدار داشته باشیم و آنها را سرجمع کنیم.تا کنون موفقیت های بسیار بالایی داشتیم و توانسته ایم چندین حزب ،چندین روزنامه ،چندین تجمع عشایری و… را تشکیل بدهیم.خیلی از آنها از نظر مادی مشکلات جدی داشتند ما هم بطور اکید به تمامی آنها قول همکاری دادیم و تا کنون نیز کمک های مادی بسیاری به آنها کرده ایم تا جان بگیرند و روی پایشان بایستند.حتی کار را تا آنجا پیش برده ایم که بخش زیادی از کتاب ها ،اطلاعیه ها و روزنامه های آنها را در قرار گاه اشرف و با دستگاه های خودمان منتشر کرده و برای توزیع به آنها می دهیم.تا کنون چندین محل حزب در بغداد و سایر شهرها،همچنین تعدادی خودرو شخصی ،دستگاه چاپ روزنامه ،کامپیوتر ،وجه قابل توجهی پول نقد و… به این نیروها داده و توانسته ایم آنها را تحت عناوین مختلف مبارزه با بنیاد گرایی،زنان ،و… سازماندهی کنیم و آنها نیز در حال حاضر در صحنه سیاسی عراق حضور داشته و فعالیت میکنند…..
توضیحات مفصل این مسئله را در کتاب سازمان مجاهدین یکی از عوامل حیات تروریزم در عراق با اسناد و مدارک کافی آورده ام.و هیچگونه جای انکار وجود ندارد.حال خارج از اینکه به سازمان مجاهدین در نهایت چه برسد مانده به لطف و کرم نیروهای آمریکایی در عراق است!
اما نکته مهم این است که مجاهدین اعلام کرده اند که حکومت آخوندی حضور مجاهدین در قرار گاه اشرف راعامل اصلی اغتشاش و آشوب در عراق خواند و ادعا کرد مجاهدین بیش از 20 حزب و گروه در داخل عراق تشکیل داده اند
خارج از اینکه جمهوری اسلامی ایران از بیان این مطلب( که مجاهدین آتو گرفته اند) چه سود و منفعتی میخواهد ببرد! قابل ذکر است که این حرف اولین بار توسط ما افشاء گردید.و کتاب سازمان مجاهدین یکی از عوامل حیات تروریزم در عراق با اسناد و مدارک کافی را حول همین موضوع با آقای بهزاد علیشاهی به رشته تحریر در آورده ام.
و باز هم تکرار میکنم که مجاهدین نه تنها عامل اصلی اغتشاش و آشوب در عراق هستند،بلکه خود نیز میخواهند یک تجربه تلخ تاریخی دیگر را در عراق و برای خود تکرار کنند.یعنی خودکشی در استیصال.
آیا وقت آن نرسیده است که مجاهدین به فکر خود و ملت خود بوده و بجای فریب دادن اذهان عمومی ،این همه سنگ مردم عراق را به دروغ به سینه نزده و حقایق را بیان کرده و بدنبال چاره ای برای خود باشند؟
آتشی که مجاهدین در عراق افروخته اند بزودی دودش آنها را نیز بی نصیب نخواهد گذاشت!!!
این میزان فعالیت مجاهدین در عراق که تماما با هزینه های هنگفت دلاری و دیناری باقیمانده از حکومت صدام حسین صورت گرفته است ،در حال حاضر برباد رفته و موقعیت خیانت بار مجاهدین را بیش از پیش برای مردم عراق و ایران روشن کرده است.
توضیحات مفصل را در آن کتاب و سایر مقالات ام تا کنون راجع به این مسئله داده ام ولی بعنوان یک سئوال چرا شهامتی وجود ندارد که با مینیمم صداقت بتوانند حقایق موجود را تحریف نکرده و بیش از پیش اعضاء و اطرافیان خود را فریب ندهند!!!؟
آیا زمان آن نرسیده است که اعضاء مجاهدین مستقر در اشرف که به بسیاری از امورات اینچنینی واقف هستند،روی این فریب تامل نموده و چاره ای بیاندیشند؟