خاطرات مریم رجوی قسمت چهارم

خاطرات مریم رجوی قسمت چهارم
حسن زبل، نهم فوریه
دوشنبه
خیلی وقت بود که ادامه خاطراتم را ننوشتم این پری راست میگه ملت ایران دلشون میخواد هرروز خاطرات منو بخونن , من هم دلم میخواد بنویسم اما وقت نمیشه آخه شما نمیدونین یه رییس جمهور چقدر سرش شلوغه؟ هیچ وقت که رییس جمهور نبودید که این چیزا را بفهمید. من هزار تا کار دیگه هم دارم , یه قلم پرو لباس خودش اینقدر وقت میگیره ؛ خدا ذلیل کنه این صدیقه رو میگه برا محرم لباس سیاه بپوشم با روسری سبز یادش رفته تو اشرف پوشیدم شده بودم مثل بادمجون ,
من خودم نفهمیدم که بالاخره دین و مذهب ما چیه ؟ یه روز میگفتیم شیعه هستیم و به سنی ها میگفتیم شیعه بشن اما امروز از سنی ها تو عراق حمایت میکنیم اما با سنی های ایران مخالفیم با یهودیهای اسراییل قرارداد میبندیم اما با مسیحی ها تو اور جشن میگیریم از زرتشتیها میخوایم جشن بگیرن ولی ازبهائی ها حمایت میکنیم تازه این آخرا مسعود داشت کتاب بودا هم میخوند همه اینا به کنار تازه دولت آینده من اصلا غیر مذهبیه, آخیش! من میخوام یه دولت لاییک سانتیمانتال با کلاس داشته باشم یه دولت قوی که همه چی داشته باشه, هیئت دولتش هر روز برام کف بزنن هی برم مسافرت و ملاقات , تازه تو این دولت یه خیاط وارد هم لازمه نه مثل این زنیکه دست و پا چلفتی که یه هفته طول میکشه لباس بدوزه اما خب الان عیب نداره ما در حال مقاومت هستیم اینا تا بعد.
سه شنبه
این اتمی هم بجای اینکه بشه معضل رژیم و یقه اونو بگیره برعکس داره یقه ما رو میگیره هرکی با ما هم پیمان میشه نمیدونم چرا یه دفعه ما را ول میکنه میره سراغ یه کار دیگه ؛اون صدام که نصفه راه رفت طرف کویت اینم آمریکا و اسراییل نه به ایران حمله میکنن که ما خیالمون راحت بشه نه ول میکنن که ما بفهمیم بالاخره خط و استراتژیمون چیه , هی شل کن سفت کن! شل کن سفت کن ما هم اینقدر ازشون دفاع کردیم که دیگه داره آبرومون میره , اما ما دنبال آبرو که نیستیم ما مبخوایم به مقاومت ادامه بدیم و قدرت برسیم باززیادی تند رفتم همین حرفها را زدم که این علیرضا آثار خل بلند شد تو تظاهرات گفت ما از جنگ حمایت میکنیم و دلمون میخواد آمریکا به ایران حمله کنه بهش گفته بودیم یه جوری اینو بگو اما نه اینجوری!
چهارشنبه
امان ازاین خبرنگارای خارجی , آدم که مهم باشه همینه دیگه هی مصاحبه هی کنفرانس خبری , حالا هر روز نه اما باورکنید سال یه بار که حتما این خبرنگارا میان سراغم برا مصاحبه , اما من از دست این خنگ بازیهاشون کلافه میشم یه خبرنگار احمق از من پرسید خانم رجوی اینطور که معلومه به راه حل سوم شما زیاد توجه ای نشون داده نشده اگه اینطور باشه شما چه کار میکنید ؟ خنگ خدا فکر کرده اگه به راه حل سوم توجه نشه راه مقاومت بسته میشه یه جوابی بهش دادم که چشاش داشت از حدقه در میاد ؛ بهش گفتم خب راه حل چهارم ارائه میدم
 

خروج از نسخه موبایل