ای دیر آمده…
ایراندیدبان
در تاریخ 17 دی ماه 1384، پس از اعلام برگزاری انتخابات پارلمان عراق و به دنبال سه روز تعطیلی نشریۀ الکترونیکی مجاهد که از شوک ناشی از این انتخابات یک هفته به طول انجامید، یاداشتی در ایراندیدبان با نام در ِ روزنامۀ مجاهد تخته شد درج گردید. اخیراً و در تاریخ 15 بهمن 1384 مطلبی با اشاره به آن یادداشت از سوی مجاهدین منتشر شده است.
این مطلب را علی باقرزاده از ساکنان اردوگاه اشرف نوشته است. نوجوانی که به نظر نمیرسد فراتر از 22 سال داشته باشد و طبیعتاً از زمانی که چشم باز کرده، بهواسطۀ حضور پدر و مادرش در تشکیلات مجاهدین، ایدئولوژی آنان را به ارث برده و تا جایی که یاد دارد، در فضای کینه، دشمنی و خصومت رشد کرده و جز سلاح، واقعیت دیگری را ندیده است.
اینبار فرض را بر این میگذاریم که آن قلم، به اختیار باقرزاده نوشته است و آنچه نوشته، اعتقادات و درونیّات شخصی وی میباشد. بنابراین لازم است تا لااقل به یک مورد از دهها خطای نظری ایشان (که در همین مطلب کوتاه نمایان است) پاسخ گفته شود.
پسرجان؛ نوشتهای:
« اما نكته بعدی كه در این نوشته ذهنم را به خودش مشغول كرد این است كه گفته شده تحلیلهای سرمقاله مجاهد وارونه است. با خودم گفتم، چطور بنظرشان تحلیلها وارونه میاید، خوب روزنامه مجاهد كه هر روز میگوید دشمن شكست خواهد خود و ما پیروز میشویم، الان هم كه رژیم در عراق شكست خورده، پرونده اش هم كه به شورای امنیت رفته، پس این دیگه كجاش وارونه است؟ بعد یكدفعه به ذهنم زد كه نكنه این طفلكی های بیسواد، اینطور برداشت كرده اند كه وقتی صحبت از پیروزی میشود، یعنی آنها پیروز میشوند!؟ خوب در اینصورت باید بگم كه حق با اونهاست چون واقعا اثری از پیروزی دیده نمیشود! لذا درخواست دارم از دست اندركاران مجاهد كه این نكته را هم در تدوین نوشته هایشان در نظر بگیرند كه ممكن است خواننده الزاما خودی نباشد و بهتر است بعد از كلمه پیروزی یا شكست، اسم طرف پیروز هم با ذكر كامل نام و جبهه سیاسی قید شود. »
یکی از دلایلی که این نکته ذهن وی را به خود مشغول داشته، همان صغر سن و نداشتن تجربۀ کافی است. گویی که دعوای مجاهدین با حکومت ایران بر سر حاکمیت عراق بوده و یا اینکه 24 سال قبل که مجاهدین با بیرون کشیدن سلاحهای خود خط ِ تروریسم را برگزیدند و قصد داشتند تا یک روزه حکومت را سرنگون کنند، پروندۀ هستهای مطرح بوده است؟
وارونگی مجاهدین یک تاریخ دارد و برای کسی که از نزدیک آن را لمس نکرده باشد، غیرقابل درک است و از این بابت باید به این نوجوان حق داد.
اما این را هم نباید از نظر دور داشت که در همین چند سال که ایشان تحولات مربوط به مجاهدین را از نزدیک درک کرده است، لابد علت خاصی داشته که نتوانسته است پدیدۀ به این آشکاری و وضوح را ملاحظه کند.
درست فرمودهاند که حب و بغض چشمان انسان را کور میکند!
آیا تحلیل مجاهدین دربارۀ انتخابات ریاست جمهوری ایران یادتان رفته است و تعهدی که بر مبنای آن تا خرداد 1384 از نیروها برای ماندن در اشرف اخذ شد؟
آیا فراموش کردهاید که در انتخابات دور اول پارلمان عراق، تحلیل سازمان مبنی بر تحریم و دخالت مستقیم امریکا برای به پیروزی رساندن بعثیها وارونه در آمد و حتی در نشست جمعی این تحلیل اشتباه ذکر شد؟
آیا سخنان مسؤولانهتان در مورد اینکه در عراق به دنیا نیامدهاید که با سقوط صدام و در عراق از بین بروید را فراموش کردهاید؟
چه شد که مبارزه خلاصه شد به ماندن در اشرف و ماندن تحت حفاظت نیروهای امریکایی معیار شرافت عناصر انقلابی! شد؟
چرا تشکیلات شما با تمام ادعاهایش، اینکه هر روز و از سوی دولتهای غربی توسری میخورد و با پافشاری آنها در مورد تروریست بودن خود مواجه میشود را نوعی پیروزی قلمداد میکند؟
که اگر هم چنین حمایتی جامۀ عمل بپوشد نشانهای از پیروزی نخواهد بود؟
صدها نمونۀ دیگر از وارونه نگریهای کنترل کنندگان شما وجود دارد که از آنجا که شما نمیبایستی پاسخگوی آن باشید، از آن میگذریم.
اما نکتهای را نباید ناگفته گذاشت:
پسرجان؛
دنیا و مبارزه را آنقدر برای شما کوچک کردهاند که حمایت یک وکیل اروپایی را برای شما پیروزی وانمود میکنند.
به شما ابلاغ شد که به دلیل گزارش پروندۀ ایران به شورای امنیت به جشن و پایکوبی بپردازید، تا اینگونه وانمود شود که انگار این پیروزی و دستآوردی بوده است برای مجاهدین…
توصیۀ ما این است که به هیچ چیز دیگر فکر نکنید و دنبال هیچ مصداق دیگری از وارونه نگری نگردی، فقط صحنههای شور و فتوری که از این موضوع بهراه انداختهاید تجسم کن و 6 ماه دیگر از مسؤولینت سؤال کن که نتیجۀ این پیروزی چه شد؟