بمناسبت 8 مارس روز جهانی زن
نگاهی به استثمار زنان در فرقه رجوی
پروین حاجی
همیشه در تاریخ مبارزات سیاسی،اجتماعی مردم در سراسر جهان روزهای بیاد ماندنی وجود دارند، روزهایی که به عنوان نشانه و مظهر هر مبارزه ثبت می شود. چنین روزهایی، خود به فراخوان مبارزه برای احقاق حقوق غصب شده تبدیل میشوند. هر سال در این روزها، آمال و اهداف مبارزه با صدای بلند اعلام میشود. هر سال، به دنیا گوشزد میشود، که این اهداف زنده اند. هشتم مارس، یکی از این روزها است. من به عنوان یک زن می خواهم نگاهی به وضعیت زنان در سازمان مجاهدین خلق در این روزداشته باشم، زیرا این سازمان از زنان برای سرپوش گذاشتن برای اعمال تروریستی خود استفاده می کند و با دادن شخصیتهای کاذب به زنان که در رژیم شاه تحت فشارهای اجتماعی و قومی و مذهبی قرار گرفتند و از این موضوع سوء استفاده کامل شده و به نام آزادی و برابری بدون اعتقاد به آن در سازمان مجاهدین به زنان ظلم و ستم می شود و مهر وعاطفه که حداقل حق هر مادر به فرزندش می باشد از آنان سلب شده است چه رسد به انتخاب و عشق.
در سال 1365 سازمان به ارتش صدام حسین پیوست و شعار پوشالی ضد جنگ داد و به اصطلاح پرچم صلح را بلند کردند و رجوی در فرانسه با طارق عزیز نماینده صدام حسین ملاقات کرد و قرارداد مزدوری را برای حفظ بقا ء سیاسی و موجودیت خود امضاء کرد. مجاهدین برای کنترل و جبران نیرو هر گونه شیاد بازی را برای پیشبرد اهداف خائنانه خود بکار گرفت از جمله بکارگیری و استثمار زنان با نام فریبنده رهایی زن.
به این مزدوران باید گفت نمیتوان زنان را با گرفتن هویت واقعیشان و تبد یل کردنشان به اشیائی بی روح آزاد کرد، بلکه باید با آموزش و شناساندن حق و حقوق واقعیشان به عنوان یک انسان آنها را به مبارزه طلبید و این مبارزه باید کاملا بر حسب آگاهی و انتخاب کامل یک زن باشد که نمونه آن را میتوان در بسیاری از زنان آزاده ایرانی جستجو کرد و به روان پاک آن زنانی که در مطالبه حق و آزادی خود از جانشان مایع گذاشتند درود فرستاد از جمله آنان می توان از زنده یاد فاطمه امینی و پروانه فروهر و… یاد کرد.
دقیقا به خاطر دارم که سازمان زمانی که در جبهه های جنگ ایران و عراق به کشتن سربازان ایرانی و گرفتن اسیر جنگی برای امتیاز و خوش خدمتی برای صدام مشغول بود افرادی که در درگیری ها کشته می شدند بلافاصله همسرهای آنها را به زور وادار به ازدواج تشکیلاتی با افرادی دیگر میکردند حتی با مخالفت شدید زنان و بدون رضایت آنان این کار را می کردند. این کاربه جزسؤاستفاده جنسی هدفی دیگر را دنبال نمیکرد و گاهاً بعضی از زنان مجاهد 5 ال 6 بار ازدواج می کردند.
من که خودم در آن ایام در سازمان حضور داشتم و از کسی نه شنیده ونه نقل و قول میکنم شخصآ شاهد این وضعتها در سازمان بودم و به عنوان یک زن از این حرکات سازمان به غایت شوکه و متنفر بودم که چگونه از زنان به عنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف خا ئِنانه خود استفاده می شود. در سال1365 در قرارگاههای مجاهدین بخاطر و ضعیت جسمی بارداری و کسالتم نسبت به افراد دیگر وقت آزاد بیشتری داشتم و بیشتر به محیط پیرامون و تشکیلات سازمان واقف بودم و می دیدم که اکثر زنان را از لحاظ کار و وقت شدیداً کنترل می کردند که قادر به فکر کردن و تمرکز واقعی که در این فرقه و سکت بسته چه می گذرد نباشند تا مبادا به خودشان بیایند که چگونه در حال استثمار محض هستند.
موضوع ازدواج هاي اجباري فقط رفع نيازهاي جنسي بود ، و نه ايجاد عشق و محبت خانوادگي. در قرارگاه اشرف همه مي دانستند.و كاملاْ معروف بود كه براي عناصر سرسپرده رجوي ، يعني آناني كه رجوي به عنوان فدايي خود باورشان كرده بود ، از پانسيون بچه ها هلو مي برند.
شرط ازدواج ، مخصوصاْ با هلو ها را خود رجوي تعيين مي كند ؛ حداقل سن سي و دو سال ، و حداقل رده تشكيلاتي فرمانده گردان.
برای نمونه جواد برومند (حجت) فاشیست شکنجه گر که همسرش آذر نام داشت که در یکی از عملیات براثر تصادف کشته شد بلافاصله این فرد با یکی از زنان قرارگاه ازدواج کرد که سن حجت تقریباً دوبرابر بود، البته از این نمونه ها زیاد است.
زنانی كه در قرارگاه اشرف بودند.اكثراْ شوهرانشان را يا در عمليات چريكي داخل كشور از دست داده بودند ، يا در عمليات مشترک نظامي صدام و رجوي ، عده اي از دختران جوان هم بودند كه از ميان پناهندگان خارج كشور شكار شده و به قرارگاه اشرف آمده بودند كه ديگر نياز به ارتقاء درجه نداشتند و تا پايشان به عراق مي رسيد سر ضرب شوهرشان مي دادند. هلو هاي پانسيون هم كه جاي خود داشتند و به بالايي ها مي رسيدند.
اما در مكتب خودپسندانه رجوي كه هر احساس و عاطفه و محبتي فقط بايد به سمت او و همسرش كاناليزه شود ، اين عاليترين پيوند بشري ، يعني زناشويي هم ، چنين بي رحمانه مخدوش شده است.
زناني كه بايد در قرارگاه مسعود رجوي اجباراْ ازدواج مي كردند ، به آساني و به ميل خود ، زير بار اين تحقير نمي رفتند و به آنان مي گفتند مصالح مردم و تكامل و «انقلاب نوين مردم ايران » كه از مجراي وابسته بودن تمام عيار به مسعود و مريم مي گذرد ، حكم مي كند كه شما فرمان ازدواج را هم كه از جانب « رهبري » صادر شده است ، بدون هيچ اعتراضي بپذيريد.
براي اين كه اين زنان و دختران به ازدواج اجباري تن دردهند ، شخصاْ زنان سرسپرده اي مثل محبوبه جمشيدي ، مهوش سپهري ، عذرا علوي طالقاني ، فرشته يگانه و مهناز شهنازي ، براي آنان جلسات اجباري – توجيهي طولاني و متعدد مي گذاشتند تا آنان را وادار به ازدواج كنند.
اين زنان و دختران تا آنجا كه من خود در جريان بودم ، با چشمان اشكبار پاي سفره عقد مي نشستند.
عنوان اين ازدواج هاي اجباري را در سال های 1365 تا 1368 را هم گذاشته بودند تكامل. مي گفتند زن نصفه است كامل نيست و نياز به مرد دارد. اين مرحله تا سال 1368 به طول انجاميد ، اما در مرحله بعد حكم طلاق هاي اجباري از طرف ( رهبر ) صادر شد ديگر از تكامل و تكامل طبيعي و نصفه بودن زن ، خبري نبود و تئوري به كلي تغيير كرد
در تمام جلسات طولاني آن سالها هم كه در قرارگاه اشرف بر پا مي شد و به ( نشست هاي رهبري ) معروف بود ، آقاي رجوي به مردان رزمنده غير از فرماندهان كه مشمول دريافت ( هلو ) مي شدند. وعده مي داد كه چون تعداد ( خواهران ) كم است ، در ايران آزاد شده فردا ، براي همه شان زن خواهد گرفت.
مسأله طبيعي ازدواج و انتخاب همسر
از سال شصت و نه كه معضل خانواده و عواطف خانوادگي _ چه در ميان همسران و چه در ميان والدين و فرزندان ، رجوي را مستأصل كرده بود.
خود رجوي بارها گفته بود كه خانواده ها حاضر نيستند ( شب جمعه ) به عمليات بروند. رجوي از اين ارتباط و علاقه هم ، شديداْ به وحشت افتاده بود.
بارها دختران و پسران جواني كه مجبور به ازدواج شده بودند ، ازآنجا كه همواره از كمبود عاطفه و محبت رنج مي بردند ، در همان تماس هاي اوليه به هم دلبستگي پيدا كرده بودند و خواسته بودند كه قرارگاه اشرف در عراق را ترك كنند.
رجوي كه به اين خطر پي برده بود ، به سعي مي كرد باعث گسستن اين ارتباط شود.كلمه ( عيال ) و ( شب جمعه ) را هم آن چنان در نشست ها با تحقير به زبان مي راند كه رزمندگان از داشتن روابط طبيعي با همسران ، شرمشان بشود.
رجوي از خانواده تصوير بسيار پليدي در ذهن مجردها مي ساخت
به هر حال خانواده به يك تركيب زشت بدل شده بود و محل ملاقات زنان و شوهران به مكان ( بد ) تعبير مي شد. همه عواطف و روابط و پيوندهاي طبيعي خانوادگي در زير پوشش اين تلقين پليد و كثيف ، رفته رفته به لجن كشيده مي شد.
محترم بابائي از خانواده اش 9 نفر کشته شدند.خواهر محترم بابائي كسي بود كه در شهرستان کشته شد.يعني يك همچنين کساني هستند اما همين محترم باور داشت وقتي كه مسعود اولين بار به چه دليلي آن را خائن اعلام كرد. يعني تمام ساخته هاي آن در ذهن محترم فرو ريخت و محترم ديگر خودش را هم قبول نداشت. به همين دليل بود كه ديگر هيچ نقطه وصلي آن را به زندگي حتي شوهر فداكارش و حتي آن بچه اي كه در رحم داشت و بچه كوچكي كه داشت نتوانست پيوند دهد.يعني ديگر هيچي نبود. او قبل از اينكه بميرد مرده بود.
مسعود رجوی در جريان صدور و جا انداختن فتواي طلاق هاي عمومي در ارديبهشت سال 70 سعي مي كرد عواطف و احساسات افراد تحت اختيارش را به سمت همسرش مریم جهت بدهد.
به همين دليل در جلسات طولاني توجيه دلايل ايدئولوژيك زندگي بدون همسر و انتخاب و جانشين كردن رهير به جاي همسر و فرزند ، مي گفت : بيا و با من معامله كن. تو همسرت را به من بده و من هم ( سيمرغ )را به تو خواهم داد.در واقع ( رهبر عقيدتي مجاهدين )كه پديده اي است شبيه هر رهبر عقيدتي ديگر در اعتقادات مذهبي ، با سوء استفاده از اعتقادات مذهبي مردم ، براي حفظ و تداوم اقتدار خود در سازمان مجاهدين و قطع همه وابستگي هاي انساني
چرا كه در سازمان تحت استيلا و القاي مسعود رجوي ، همه بايد به او بدهكار باشند و طلبكار بودن در حكم تمرد و تزلزل و حمل تناقض است!
مريم رجوي به اعضاء و نيروهاي سازمان تلقين مي كرد كه پس از طلاق رها خواهند شد و به شكوفائي خواهند رسيد
استدلال مذهبي آقاي رجوي اين بود كه :
هر زني كه به ازدواج رهبري درآيد به سرعت رشد مي كند و به ارتقاء شخصيت و صلاحيت دست مي يابد. سوزان را ترك كنند.
نمونه گيري آماري نشان مي دهد كه مسعود رجوي يكي از دو طرف ازدواج را در عراق گروگان گرفته است. يا زن به همراه يك يا چند فرزند از عراق خارج شده ، يا مرد با همين مختصات.
معمولاْ طرفي كه در عراق باقي مانده است هرازگاهي به ه
مجموعه مجاهديني كه زير بار فتواي طلاق هاي اجباري نرفتند. به ندرت مشاهده مي شود كه زن و شوهر هر دو با هم توانسته باشند آن جهنم راترک کنند. فرد به همسرش تلفن مي زند يا عليه او در لجن نامه مجاهدين مطلبي مي نويسد و او را بريده و مزدور و مأمور سفارت آخوندي و خائن و كثيف مي نامد
از نمونه مردان ، مي توان همسر ناهيد حسيني را نام برد به نام سليمان حيدري و از نمونه زنان مي توان مهين نظري همسر هادي شمس حائري و نسرين يونسي همسر حيدر بابائي را نام برد كه بي وقفه همسرانشان را به باد ناسزا مي گيرند.
سازمان مجاهدين نسبت به زنان و مرداني كه زير بار فتواي طلاق هاي عمومي نرفته اند يا انتقادها و اعتراضات ديگري دارند ، به شدت انتقام جويانه و كين توزانه برخورد مي كند
موضوع طلاق هاي اجباري كه هم در عراق قابل رؤيت است و هم در شهادت زنان و مرداني كه به اجبار از همسرانشان جدا شده اند و به وفور در سراسر جهان پراكنده اند.
به نظر من اين بهترين موقعيت است كه آقا و خانم رجوي رسماْ از نظريه هاي طلاق در رسانه هاي عمومي اعتراف كنند كه اشتباه كرده اند.
سازمان مجاهدين فرزندان اين زنان و مردان متمرد نسبت به فتواي رهبري را هم به گروگان گرفته است. رجوي قيم زنان ايران نيست كه به خود اجازه بدهد (شوهاي )زنانه راه بيندازد واز نام وحرمت زن ،درعين ناجوانمردانه ترين بي حرمتي ها به او،براي خود پلكان بسازد. تعليم و تربيت در دستگاه رجوي يعني فحش و كتك و تحقير و توهين و اجبار و فشار ، نه محبت و روابط عاطفي.
رجوي در فضاي خارج كشور ، به اين حركت نظامي ديوانه وار مي گفت عمليات فتح تهران ؛! اما در دستگاه خود او معروف بود به عمليات فروغ جاويدان به هرحال ليست شهداي رجوي براي دريافت پول هاي بيشتر و شهيد نمايي در محافل ديپلماتيك وسيع تر شده بود.
رجوي هميشه دستش را دراز مي كرد مي گفت :بده بده بيا بده در راه خدا فقط من اين دلت را مي خواهم فقط براي خودم مي خواهم. يك چيز عادي بود.در نشستهايش.
از تابستان سال 67 تا تابستان سال 1368، نظر مسعود رجوي صد و هشتاد درجه تغيير كرد تا تابستان سال 1368 از نظر او زن با مرد كامل مي شد.اما از مهر 1368 ، زن فقط با ( رهبر ذيصلاح ) به كمال مي رسد.
در اواخر تير ماه و اوايل خرداد ماه سال 67 ، معركه ازدواج هاي اجباري در دستگاه رجوي چنان گرم بود كه به قول خودش ازدواجهاي جمعي راه مي انداخت..در اينگونه مراسم گاهي فقط در يك شب بيست و پنج عروسي ، در يك جا و يك سالن انجام مي گرفت.
اما ناگهان ورق برگشت و ( رهبر) بنا به موقعيت خطرناك خود سعي كرد با استدلال مذهبي خانواده را بي بها كند و زنان را زير فشار تلقين و توجيه و ايجاد هيجان و شست و شوي مغزي ، قانع كند كه تنها ( رهبري ذيصلاح ) مي تواند آنان را كامل كند ، نه همسر و فرزند و خانواده! البته زمينه هاي ( ايدئولوژيك!) اين حركت كه به مات شدن خود ( رهبر ذيصلاح ) انجاميد.قبلاْ در ذهن ديكتاتور و در جلسات محرمانه او با ( محارم ) فراهم شده بود.
جلسه عمومي معروف به (نشست طلاق ) را هم روز جمعه بر پا كردند تا فردايش روز كار باشد و زنان و شوهران فرصتي نداشته باشند كه همديگر را ببينند و با هم تبادل نظر كنند.اين ( نشست طلاق )درارديبهشت ماه سال 70 برای سراسر اعضا اجباری شد. عنوان سر فصل طلاق همگاني تشكيل شد و نوار ويدئوئي آن هم به سرعت در پايگاهاي خارج كشور براي نيروهائي كه در مأموريت خارج كشوري بودند به نمايش در آمد.
شکست فروغ جاویدان ، خالي در آمدن وعده هاي ( آخرين نبرد ) تغيير مجموعه شرايط به زيان مسعود رجوي ، بيكاري نيروهائي كه براي تعيين تكليف مملكت دم گلوله رفته بودند ارضاي نفس رجوي ، دلايل اين تصميم شتابزده بود كه شديداْ توصيه مي شد به خارج از سازمان درز نكند.
حتي مريم رجوي اصرار داشت كه فعلاْ بايد خبر اين ( انقلاب دروني ) را از مردم مخفي نگهداشت تا خود او در فرصت مناسب اين را به آنها بدهد.
در ابتدا ( عمليات!) طلاق روي شورای مرکزی و سپس ( بدنه ) سازمان صورت پذيرفت و سپس طلاق تا پائين ترين لايه هاي سازمان به مرحله اجرا در آمد.
توجيه اصلي هم اين بود كه همه عواطف متعلق به (رهبري ) است ، پس هيچ عاطفه و عشقي به زن و شوهر و بچه ها نمي رسد و فقط بايد در يك سمت كاناليزه شود.
رجوي در اين مورد خاص سوره ( فلق ) را به سود خود تحريف كرد و گفت : زن ها مانند جن هائي هستند كه مردان صالح خدا را از راه راست باز مي دارند و آنان را افسون مي كنند.
در اين مرحله من بايد در ته دل هاتان باشم و قلب تان با من بزند.
شما رستگار خواهيد شد و به بهشت خواهيد رفت.( واقعاْ كه انگار پيامبر اسلام براي مؤمنان مذكر و مونث پيام صادر مي فرمايد!)
در انتشارات رجوي از قول كميسيون تروريسم او نوشته مي شود كه اعضای جداشده محاهدین مأمور وزارت اطلاعات و فاسد هستند و همه آنهائي كه به ( خط ) و خطابه رهبري تف كرده اند و از او جدا شده اند ، بريده و مزدور هستند
علت شكست هاي شما در جنگ ها ، در درجه اول به خاطر عدم حل تضاد جنسيت و تلاش در حفظ خودتان بود از خارج شدن از قلعه الموت اشرف با خريدن تهمت هاي ناجوانمردانه ( خائن ) و ( مزدور ) و ( پاسدار )
.صدها مجاهد جدا شده هم شهادت مي دهند كه آقاي رجوي اول زنان و مردان را در قرارگاه اشرف ( اصل امامت )و امام بودن خود ،وادار به ازدواج و ازدواج هاي مكرر كرد ، بعد هم وادارشان كرد طلاق بدهند.
در زمان حکومت صدام سازمان مجاهدین از زنان به حد کامل برای اهداف سیاسی استفاده می کرد و اگر زنی قصد جدا شدن از سازمان را داشت با انواع تهدیدات مبنی بر اینکه زنها مورد تجاوز جنسی عراقی ها قرار می گیرند سعی داشتند زنان را در قرارگاههایشان با شیوه های مختلف تا حد اکثر ممکن نگه داشته و مانع از خروج آنان شوند. حال نیز بعد از سقوط صدام و مخفی و بازداشت شدن رجوی افراد خسته و روحیه باخته دنبال راه گریزی میگردند تا از این ورطه هلاک سکت گونه فرقه رجوی رهایی جسته. رهبری سازمان با دنائت و دجالیت خاص خودش فیلمهای زندان ابوغریب که زندانیان توسط سربازان آمریکایی شکنجه و تجاوز می شوند را در قرارگاه نشان می دهند تا کسانی که قصد جدا شدن از سازمان را دارند، را بترسانند و با این ترس مواجه باشند که در کمپ آمریکاییها توسط سربازان آمریکایی مورد تجاوز قرار میگیرند.
6/مارس/2006