آن خشت بود که پر توان زد
بهزاد علیشاهی
شاعر میگه:لاف از سخن چو در توان زد / آن خشت بود که پر توان زد
این هم حکایت مجاهدین است و خشت زدنشان و عکس العمل جدید و غیر قابل حدس زدن این سازمان در قبال مصاحبه و کنفرانس آقای محسن عباسلو و پرت و پلا گویی های بیشمار که معلوم است تحت فشار بیحد و حصری است که بر ایشان وارد شده. اجازه بدهید از اول ماجرا را بگویم.
اول شورای ملی مقاومت اطلاعیه میدهد که مزدور نامبرده برای ما شناخته شده است ولی از او اسم نمیبریم( خب این قسمت را ما هم درجا باور کردیم قطعا برای شورا باید شناخته شده باشد) یکی نیست بگوید اصلا چرا شورا اطلاعیه میدهد این شخص که به ادعای شما فقط پنج ماه در اشرف بوده چه ربطی به شورا دارد از شورا که فرارنکرده و شورا هم که نباید اورا بشناسد و لازم هم نیست که بگوید ما او را میشناسیم ولی نمیگوییم بعد هم فاتحانه به جاسوسی علیه پناهندگان اعتراف میکند و میگوید ورود او را به اروپا به اطلاع مقامات مسئول رسانده ایم وقتی او را نمیشناسد معلوم میشود که ورود همه پناهندگان را به اروپا اطلاع میدهند و برای هرکس هم پرونده سازی میکنند ، این هم یک اعتراف روشن که در اثر فشار روحی مرتکب آن شدند.
بعد هم ادعا کردند که در کنفرانس او هیچ خبرنگار و روزنامه نگاری نیامده و بایکوت شده و از این ادعاها ، که بلافاصله در اطلاعیه های بعدی شروع شد به فحاشی به رادیو بی بی سی که چرا بازتاب داده و انعکاس داده و از این حرفها بعد هم خبرگزاری بلغار و بعد هم رادیو بلغار و بعد هم رادیو فردا اما اینجا هم نمیدانم چرا سازمان به رادیو بی بی سی میگوید که خرمرد رندی کرده اما به رادیو بلغار و خبرگزاری بلغارستان چیزی نمیگوید و مسکوت میگذارد؟ شاید بخاطر اینکه بلغاریها قرار است کنترل اشرف را به دست بگیرند از آنها میترسد.
بعد هم شروع کرد به عوض کردن صحبتهای آقای عباسلو و از قول او گفتند که گفته در اشرف به همه آمپول عقیم کنندگی میزنند اولا کارشما کم از زدن این آمپول ها نیست دوما ایشان مورد خودشان را که توسط بهداری ارتش امریکا هم مورد تایید قرارگرفته و سند آن هم هست را گفتند.
بعد هم ادعا کردند که پدر و بستگان ایشان بسیجی هستند گیریم که درست باشد و گیریم که پدرشما هم بود فاضل از فضل پدر شما را چه حاصل!؟ و مگر نه اینکه مادر خود مسعود رجوی کلی به مسعود رجوی در مصاحبه اش با تلویزیون جمهوری اسلامی بد و بیراه گفت و از جمهوری اسلامی هم تعریف کرد.
بعد هم سازمان ادعا کرد که او به کمک وزارت اطلاعا ت از کمپ امریکایی ها فرار کرده و به ایران رفته خب چرا وقتی با صلیب سرخ به راحتی میشد به ایران رفت وزارت اطلاعات باید همچین ریسکی را بپذیرد و مزدور خودش را اینطوری فراری بدهد که چه بشود لطفا در دروغگویی هم قوانین ساده را رعایت کنید. در ثانی ایشان هم در اربیل و صلیب سرخ کردستان پرونده دارد هم در ترکیه و پلیس ترکیه و صلیب سرخ ترکیه و در فرانسه هم که اورا دیدید. پس این پرت و پلاها را از کجا به هم بافته اید ؟
بعد هم در اطلاعیه های متعدد گفتند که اینکار یعنی کنفرانس اقای عباسلو در زمانی برگزار میشود که پرونده ایران به شورای امنیت رفته و حجت زمانی اعدام شده و روز زن نزدیک است و چهارشنبه سوری هم در انتظار است و غیره
نمیدانم که سازمان چطور بین این اتفاقات میخواهد رابطه برقرار کند و اینهمه سیاستمداری را از کی یاد گرفته؟ میگویند جلوی یک بابایی که نیمچه خل هم بود را پلیس در حال رانندگی میگیرد و میگوید لطفا گواهینامه ، کارت بیمه ، کارت ماشین و مدرک شناسایی اون راننده بیچاره که رابطه بین اینها را نمیفهمد میگوید با اینها که گفتی باید جمله بسازم؟ حال فکر کنم دبیرخانه شورا هم با این مناسبتها که گفته بد نیست که جمله بسازد چون قطعا رابطه ای بین آنها نمیتواند پیدا کند. و میشد مثلا بگوید در آستانه آمدن بلغاری ها به اشرف و پایان مدت پاسپورت مریم رجوی و شروع دادگاه مریم این اتفاقات دارد میافتند.
و آخر سر هم اینکه در اطلاعیه شورا نوشتند که او یعنی آقای عباسلو در نیمه شهریور هشتاد ویک به اشرف آمده و بعد از پنج ماه اخراج شده است بعد هم در اطلاعیه بعدی سخنگوی سازمان اعلام کرد که اودر هشت بهمن هشتاد و دو به اردوگاه آمریکاییها فرستاده شد ه است. یا باید حساب و کتاب سازمان اینقدر ضعیف باشد که هست چون قبلا هم گفته بود شش ماهه سرنگون میکند ولی الان بیست و شش سال گذشته و شش ماه تمام نشده و یا اینکه باید فشار خیلی زیاد باشد که هست و به این پرت و پلا گویی افتاده است چون از شهریور که او به ارتش آزادیبخش آمده تا اخراج او به ادعای سازمان یعنی پنج ماه بعد میشود بهمن ماه پس او بهمن ماه هشتاد و یک باید اخراج شده باشد اما سخنگوی سازمان میگوید که بهمن هشتاد و دو تحویل کمپ آمریکاییها شده یعنی با یک سال اختلاف لطفا بگویید که اقای عباسلو این یک سال کجا بوده ؟ آنهم در زمانی که قرارگاه توسط ارتش آمریکا کنترل میشده این شکنجه گاههای شما کجاست که میتوانید یکسال یک نفر را پنهان کنید ؟
در آخر هم بر مثل آن آفتابه داری که گفت آقا اون قرمزه را بردار و وقتی تعجب مشتری را دید ، جواب داد خب گفتم برای اینکه بدانی من اینجا کاره ای هستم. سایت آفتابه داران شروع به اظهار فضل کرده که بدانیم کاره ای هست و عجیب اینکه مقاله ای راچاپ کرده که به نقل ازسایت همبستگی ملی است اما تا الان در سایت همبستگی ملی این مقاله وجود خارجی ندارد این مقاله که به لحاظ محتوایی کمی درهم ریخته است از ذهن صاحبش حکایت میکند و به اصطلاح طنز است وپر از غلط املایی و انشایی مثلا بجای ساق دوش در مراسم عروسی نوشته صاحب دوش و خلاصه نشان داده که با فرهنگ ایرانی هم بکلی بیگانه است چون مثلا نوشته که در مجلس بله برون که عروس بله را گفت نه آقا لااقل از مادر محترمتان میپرسیدید کجا بله را گفته است ولی از سر تیتر این سایت پیداست که برای چه این مقالات را درج میکند زیرا در سرتیتر نوشته برای آزادی باید پیکار کرد (یعنی کاری که به اصطلاح آقای جمشید پیمان دارد انجام میدهد) پیکاری جدی و پرهزینه ( یعنی که آقای مجاهد پول رو برسون این کار خرج داره.)