جام جهانی ،محک غیر مردمی بودن مجاهدین
ایران دیدبان
برای آنان که در آغوش سربازان آمریکا ، خواب حمایت خلق ایران را می بینند.
حمایت مردم را در پشت سر خود داشتن ، ظاهراً تنها گزینه ای بود که می توانست ، آمریکا را به حمایت رسمی و علنی از یکی از گروههای معتقد به براندازی حکومت ایران برساند، اما آمریکایی ها با صدها طرح و برنامه علیه انقلاب ایران ، هر چه جریانی را که بویی از این ویژگی برده باشد، بیشتر جستند، کمتر یافتند.
حتی سلطنت طلبها، با این که از اساس مورد حمایت آمریکا بودند و پایگاه سنتی کشورهای سلطه طلب در ایران محسوب می شدند ، نیز به همین دلیل تا کنون مورد توجه و حمایت رسمی قرار نگرفته اند.
به هر حال دوست و دشمن حکومت ایران ، امروز بر روی این واقعیت توافق دارند که مردم تعیین کننده وضعیت حکومت ایران هستند.
از سویی حکومت ایران با توجه به قدرت بسیج توده ای و به صحنه آوردن مردم( که سخت مورد سانسور اپوزیسیون حکومت می باشد) اهداف و شعارهای خود را در برابر آمریکا پیش می برد و از دیگر سو ، مخالفان حکومت ، مدعی اند که این مردم هستند که در نهایت باید حکومت را سرنگون سازند، بگذریم از این که تا چه میزان نسبت به این شعار پای بندی عملی دارند.
گروه تروریستی مجاهدین ، جریانی است که با آگاهی کامل از عدم وجود پایگاه اجتماعیش در بین ایرانیان ، می کوشد تا با شعارها ، موج سواریها و مشتبه سازیها ، این واقعیت را وارونه جلوه دهد و از این رهگذر حمایت امپریالیسم را جلب کند و یا بنا بر تعبیر رهبران مجاهدین ، با این تاکتیک خود را به آمریکا تحمیل نمایند!
برگزاری تجمعات اخیر مجاهدین در کشورهای مختلف که عموماً هم به مناسبتهای سازمانی و کاملاً ضد ملی این گروه برگزار می شود ، نشانگری است که سهم پایگاه اجتماعی آنان حتی در خارج از ایران که چند میلیون ایرانی زندگی می کنند را نشان می دهد.
به عنوان نمونه ، تجمع تشکیلاتی مجاهدین در آمریکا که دستگاه تبلیغاتی این گروه تلاش داشت با عنوان کنگره ایرانیان آن را به خورد چند نماینده کنگره آمریکا بدهد ، از 100 مهمان تشکیل شده بود که جمعی از اعضای این گروه و خانواده های وابسته و مهمانان خارجی بودند!
محک مناسب تر و میدان جدی تر آزمون بی اعتباری مجاهدین در بین ایرانیان در سرتاسر جهان، تحولات منتهی به برگزاری جام جهانی و کوشش هایی بود که مجاهدین تلاش داشتند برای برهم زدن مسابقه تیم ایران انجام دهند.
عدم برگزاری تجمع مجاهدین در نورنبرگ (بنا به هر دلیل ) بطور دقیق نشان می دهد که دار و دسته رجوی با بحرانی عمیقاً جدی در بسیج نیرو مواجه است.
دشمنی با مردم ،سنتها و مناسبتهای ملی ، ریشه های عمیق در ایدئولوژی مجاهدین دارد ، یأس و ناتوانی تشکیلاتی مجاهدین در دوره اخیرنیز، البته این بحران را حادتر ساخته و پرت افتادگی و انزوای فرقه ای مجاهدین را هر چه بیشتر نمایان می سازد.
اجرا نشدن تجمع مجاهدین در آلمان شکاف عمیق بین مجاهدین با مردم ایران به نمایشی عام گذاشت و ناظرینی که مجاهدین بنا داشتند با حرکتهای آنارشیستی و ضد ملی خود ، توجه آنها را به گروهشان جلب کنند ، عکس آن را مشاهده نمودند.
از سوی دیگر در تجمعی که بنا است روز 17 ژوئن مجاهدین در پاریس انجام دهد ، قطعاً قادر خواهد بود تعدادی از اعضاء و هواداران خود و مهاجرین استیجاری را به صحنه آورند ، چرا که تجمعی است ، کاملاً بسته و تشکیلاتی که هیچ ارتباطی با ایران و ایرانیان ندارد و از جمله نمایشات تکراری مجاهدین در خیابانهای فرنگ خواهد بود.
با توجه به همین رویدادها می توان وضعیت آینده استراتژی مجاهدین را که با تمام ظرفیتهای تشکیلاتی و امدادهای پنهان صهیونیستها دنبال می شود ، می توان به خانه ای بر روی آب تشبیه کرد که بنا شدن آن را باید محال دانست.
باند ضد مردمی رجوی ، تمام تلاش خود را به کار بسته است که خود را به آمریکا آویزان کند و از این طریق برای خود فرجه بقاء بخرد ، لیکن نه حمایت آمریکا و نه هیچ قدرت دیگری در جهان ،نمی تواند نقصان ذاتی غیر مردمی بودن این گروه را جبران کند و الزاماً به شکست و بن بستهایی عمیق تر از آنچه امروز باند رجوی در آن بسر می برد ، راه پیدا خواهد کرد.