علت ترس سازمان از محفل
غلامرضا یوسفی
سازمان همیشه سعی می کرد افراد را مطیع خودش نگه دارد ، چون افراد هیچ رابطه ای با بیرون نداشتند ، بنابراین شرایط طوری بود که همه بحث ها ، سیاسی ، تشکیلاتی و…. حرف هایی بود که خود آنها می زدند ، تحلیل ها ، تحلیل های مسعود رجوی بود.
از آنجایی که در طول زمان دروغ بودن و دروغ گفتن سازمان به افراد اثبات می شد و با توجه به این که رسماً می گفتند که افراد حق دارند سؤال کنند و یا نظرشان را بیان کنند ، اما به دلیل این که وقتی حرفی می زدند به شدت سرکوب می شدند، هیچوقت حرفی را مطرح نمی کردند و در نتیجه رو به محفل می آوردند با دوست و آشنا شروع به صحبت کردن در رابطه با تشکیلات ، تحلیل ها و بحث های سیاسی می کردند.
و به این ترتیب ، افراد مخالفتشان را با روابط و مناسبات نشان می دادند، البته مخالفت ها به شکل پاسیویزم در کار و مناسبات خودش را نمایان می کرد ، دستورات و فرامین اجرا نمی شد ، بعد از مدتی که با فرد برخورد می شد فرد به نقطه ای می رسید که در مقابل شان می ایستاد و در نهایت اعلام بریدگی می کرد.
سازمان برای جلوگیری از چنین وضعیتی و رسیدن افراد به این نقطه از همان ابتدا مخالف هر نوع محفل و دوستی بین افراد بود و به شدت از این می ترسید تا این که مسعود رجوی در نشست های سال 74 در بغداد اعلام کرد که محفل خوره تشکیلات و شعبه سپاه پاسداران در تشکیلات است و با افراد محفلی برخورد می شود.
بعدها اعلام کردند که آدم های محفلی نفوذی وزارت اطلاعات در مناسبات هستند ، البته که این حرف ها از طرف شخص مسعود رجوی برای ترساندن افراد و توجیه مخالفتش با محفل و دوستی بین افراد بود ، ولی واقعیت این بود که مسعود رجوی در دوستی و صحبت کردن بین افراد نابودی خودش و متلاشی شدن مناسبات تشکیلاتش را می دید.
چون که وقتی افراد با هم ، هم فکر و هم صحبت می شدند جرأت و شهامت پیدا می کردند که در مقابل شیادی و دروغ گویی ها آنها ایستادگی کنند و در نهایت راهشان را جدا کنند ، حالا چرا محفل اینقدر بد بود ، چون ماهیت رجوی و دستش برای همه رو می شد.
افرادی بودند با تجربه سالیان و آگاهی داشتند دست سازمان و شخص مسعود رجوی برایشان رو شده بود ، دروغ ها و حرف های فریب کارانه اش را باور نمی کردند در نتیجه آنها توانستند افراد کم تجربه و ناآگاه را آگاه کرده و به اشراف برسانند.
در سازمانی که اجازه حرف زدن به افراد نمی دهد و خود افراد جرأت حرف زدن ندارند ، حرف هایی که تمام حق است و هیچ سئوالی نباید پرسید. می خواهد افرادش مثل برده بمانند ، نه چیزی بگویند ، گوش بدهند ، هر کاری بگوید بدون چون و چرا انجام بدهند.هرگونه رابطه دوستی اسم محفل می گیرد.
اما وقتی افراد ببینند ، از هیچ حقی برخوردار نیستند و وقتی ببینند به اعتمادشان خیانت می شود مگر ساکت می نشینند ، خب حرف هایشان را جایی باید بزنند یا اقدام به کاری بکنند تا از آن طریق عمر هدر رفته را جبران کنند و تلافیش را در بیاورند. این است که سازمان این همه از ارتباط بین افراد و باصطلاح محفل هراس دارد.