مرز وطن فروشی و وطن خواهی
اولین ویژگی در وجود کسی که خودش را جوان مرد می خواند عشق به میهن و مردم است.اما آیا کسی که روزگاری به واسطه ی درخشیدن در ورزش کشتی خود را در میان جوان مردان جا داده و بعد هم به فرقه ای پیوسته که سال هاست فاتحه ی جوانمردی و غیرت را خوانده و روش رایجش مزدوری برای دشمنان وطن و ملتش است، باز هم جوان مرد است؟؟!! پیوستن به فرقه ای که درست در اوج نیاز وطن به حضور جوان مردان برای دفاع از خاک که شرف و حیثیت و ناموس انسان است. لباس جاسوسی و سرسپردگی صدام متجاوز را به تن می کند و به جای بودن در جبهه ی مدافعان شرف و سربلندی در جبهه ی ذلت و پستی صدام می ایستد و تمام توان خویش را به جای دفاع از میهن، در جهت رضایت دشمن میهن به کار می گیرد. باز هم جوان مرد است؟!!
آقای فیلابی اگر خانه ات در محاصره ی دزدان باشد و آنان قصد اهانت و تجاوز به حریم شخصی ات را داشته باشند، آیا صرف داشتن اختلافات زیاد با خانواده ات حاضر می شوی که با دزدان هم دست شده و به تماشای تجاوز آن ها بنشینی؟!
اگر جوابت به این سئوال منفی است ، پس آیا خاک وطن در حکم خانه و خانواده ات نیست؟! اگر هم با دزدان در چنان شرایطی هم کاسه می شوی، پس بودن و ماندنت در کنار فرقه ی فرومایه و تروریست رجوی عجیب نیست!؟!
مگر شما آن زمان که در روی تشک کشتی می رفتی، آرزویت سربلندی و سرافرازی میهن نبود؟ پس چگونه امروز غیر از آن عمل می کنی و امروز به جای این که برای راه یافتن تیم ملی کشورت به جام جهانی که برای همه ی مردم و جامعه ی ورزشکاری افتخار بزرگی است شادی و شعف داشته باشی، فقط به خاطر مخالفت با حکومت ایران و برای کسب یک امتیاز دیگر در مسابقه ی وطن فروشی، خواهان راه ندادن تیم ملی به میدان های جهانی ، می شوی؟!
بنابراین یک بار بیاندیش و ببین آیا با سرافرازی ایران در قلب خویش احساس شادی می کنی؟ اگر جوابت منفی بود به حال زار خود گریه کن و ، اما در غیر این صورت برای احیای هویت جوان مردانه ات و تا وقتی که آن را کامل از دست نداده ای، فرقه و رجوی را با آمال و آرزوهای دست نیافتنی و خود خواهانه اش به حال خود رها کن!