کمپین نجات مرضیه
ایراندیدبان
بر اساس شناختی که جداشدگان مجاهدین از روابط و مناسبات این گروه و شیوههایی که در مسیر پیشبرد اهدافش از آن بهره میجوید، دارند، به جا و به موقع و درست در سرفصلی که بقایای رجوی قصد بهرهبرداری حداکثر از مرضیه را داشتند، به تشریح موقعیت وی در درون مجاهدین پرداختند و نکتهی قابل پیشبینی این که مجاهدین تا کنون در برابر این همه مقاله که در رابطه با وی منتشر گردید و در واقع اطلاق نام کمپین نجات مرضیه برای آن متناسبتر است، هیچ واکنشی از خود نشان نداده است.
مجاهدین به رسم همیشگی خود و آنجا که دستشان برسد برای این که سرپوشی بر روابط مافیایی درونی خود بگذارند، افراد را به پای دفاع از خود میکشانند، همانند اتفاقی که در ماههای اخیر در مورد افشاگریهای راجع به علی خلخالی (یکی از زندانبانان و شکنجه گران این گروه) روی داد و تلاش نمودند تا پاسخهایی را از زبان وی برای خنثی نمودن اثرات آن افشاگری منتشر نمایند.
از راهی دیگر تلاش میکنند تا افراد را علیه خانوادههای خود تحریک کنند و با ایجاد جنگ بین اعضاء و خانوادههایشان، کوششها و مساعی خانوادهها برای نجات فرزندشان را بیاثر سازند. نمونهی آن را هر روزه در سایت افشاگر میتوان سراغ گرفت و مشخصترین آن، نامههایی بود که از قول خواهران شالچی نوشته شد.
در مواقعی نیز، با زشتترین روشها، توسط کسانی که همچنان سرسپردهی رجوی میباشند، و خویشاوندی با افراد درگذشته، فوت شده و یا کسانی که به دست مجاهدین کشته شدهاند، دارند، به تحریف اعتقادات و سوءاستفادهی وقیحانه از آنها میپردازند. مانند آلان محمدی، آذر قراب، علی زرکش و… بسیاری از افرادی که اکنون نیستند تا زبان بر جنایات این گروه باز کنند و مانند سایر جداشدگان رو در روی این همه فریبکاری بایستند.
اما برخی از مواقع، راههای فرار بر باند رجوی از هر سو بسته میشود. یکی از این مواقع، وضعیتی است که هم اکنون در خصوص خانم مرضیه دچار آن میباشند.
بقایای رجوی را نه جرأت آن است که واقعیت مربوط به ایشان را اعلام کنند، و نه یارای آن است که موضعی صریح و علنی علیه وی اتخاذ کنند و اساساً شدیداً از این که خود را درگیر این مسأله سازند و بیش از این خود را مفتضح کنند، پرهیز دارند.
از سوی دیگر تلاشهایی که دار و دستهی رجوی برای سوءاستفاده از وی در کنسرت المپیا داشتند، با کمپین نجات مرضیه بر هم ریخت. بقایای رجوی که برای همین مراسم نیز کلی وقت و بودجه صرف کرده بودند تا شاید از این نمد برای خود کلاهی بسازند، ناتوانتر از آن هستند که مرضیه را به پای مصاحبههای اجباری و دفاع از مجاهدین بکشانند.
بر اساس تجارب و شناخت موجود از روشهای رجوی باید گفت که اگر هیچ دلیلی بر صحت و حقانیت گفتههای جداشدگان در مورد مرضیه وجود نمیداشت، همین سکوت دستگاه منگول تبلیغاتی مجاهدین که این روزها در مورد کوچکترین وقایع خود را ملزم به توضیح میبیند، علامت آشکاری در اثبات آن حرفها است.
در چنین شرایطی، با لحاظ کردن این که هرگونه موضعگیری مرضیه علیه باند رجوی – وضعیتی که مجاهدین به شدت از آن اجتناب دارند – تبعات سیاسی و از جمله بیاعتباری بیش از پیش آنها را در پی دارد، با توجه به روشهای مافیایی باند رجوی، باید خطر تهدید جانی خانم مرضیه را جدی گرفت.
لذا کلیهی ایرانیان خارج از کشور و کسانی که سرنوشت ایشان به عنوان یک انسان که اکنون در بند فرقهی رجوی اسیر شده است، برایشان اهمیت دارد، باید این کمپین را تا گرفتن تضمینهای لازم برای سلامت خانم مرضیه ادامه دهند، تا شرایطی بهوجود آید که وی، شخصاً و آزادانه با خبرنگاران در مورد آنچه بر وی گذشته است سخن گوید.