نامه ای دوستانه به خانم فریبا هشترودی

نامه ای دوستانه به خانم فریبا هشترودی
سرکار خانم فریبا هشترودی
با عرض سلام و احترام
نام شما، یاد و خاطره درخشان علمی و اجتماعی پدر محترمتان مرحوم پرفسور هشترودی را در ذهن هر ایرانی زنده میکند، هر چند خودتان نیز از پدر ویژگی های بسیار مثبتی را به ارث برده اید که دلیل نوشتن این نامه شده است.
من در سالن المپیای پاریس به هنگام برگزاری کنسرت خانم مرضیه توانستم از نزدیک جسارت شما را در انتقاد به شیوه های سازمان مجاهدین در برخورد انحصار گرایانه و غیر دمکراتیک آنان با اعضاي جداشده مجاهدين دیدم. همچنین صراحت شما را در اعلام عدم عضویت شما در شورای ملی مقاومت، در مقابل سؤال و اعتراض من و سایر دوستانم شنیدم، و با زبان و از دل بر شما آفرین گفتم.
سرکار خانم هشترودی
حمایت و همراهی شما با سازمان مجاهدین خلق در طول سالیان گذشته، چه به عنوان یک شهروند و چه به عنوان یک شخصیت سياسي، اجتماعي قابل فهم است، چون من و سایر دوستانم نیز با همین انگیزه، و برای رهایی مردم ایران به صفوف مبارزه گام نهادیم. اما انسان در طول فعالیت سیاسی، اجتماعی خود متوجه رفتار و کرداری می شود که آن را با انگیزه و اهداف اولیه خود در تعارض می بیند.
من نیز با اینکه پله های دروغین ترقی و رشد تشکیلاتی در سازمان مجاهدین را تا سطح معاونین هیئت اجرایی و عضویت در شورای مرکزی سازمان طی کرده بودم، ولی در عمل و بتدریج مشاهده کردم که روش های بکار گرفته شده در مناسبات درونی و بیرونی سازمان مجاهدین،استراتژی مبارزه مسلحانه و همچنین روابط تنگاتنگ سازمان مجاهدین خلق با رژیم صدام حسین، با اهداف اولیه من که به خاطر آن مبارزات خود را با رژیم جمهوری اسلامی آغاز کرده بودم، در تضاد آشکار می باشد.
اما مهمترین مانعی که باعث می شد من در برداشتن گام های نهایی در جدایی از سازمان مجاهدین تردید کنم، باور نادرستی بود که فکر می کردم این سازمان، تنها راه و ظرفی می باشد که من می توانم بر وظیفه اخلاقی و انسانی خود برای کمک به مردم ایران عمل کنم. شکل گیری این باور غلط در محیط بسته تشکیلات سازمان مجاهدین در عراق امری طبیعی بود، زیرا بر اساس نگاه دو قطبی به مسائل فعالیت در هر حزب ، سازمان، یا هر نهاد اجتماعی دیگری غیر از سازمان مجاهدین همکاری غیر مستقیم و مستقیم با رژیم جمهوری اسلامی تبلیغ و القا می شد، در صورتیکه واقعیت غیر از این بود. آری! دنیای واقعی هزار رنگ زیبا دارد.
سرکار خانم هشترودی
مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت نه ماهیتاً یک جریان دمکراتیک هستند و نه حتی قادرند به صورت مقطعی خود را مقید به اصول و ارزشهای دمکراتیک نشان دهند، این مسئله را شما به راحتی در ارتباطات خودتان با مسئولین سازمان مجاهدین درک کرده اید. آنها قصد دارند نارضایتی شما از سیاست ها و روش های موجود در شورای ملی مقاومت را مشمول مرور زمان کنند و دست آخر نیز با تخریب شخصیت اجتماعی شما بگویند که مدت های زیادی بوده که وی از مقاومت و مبارزه بریده و از شورای ملی مقاومت اخراج شده و… کاری که در مورد آقای بنی صدر، آقای خانبابا تهرانی، خانم مریم متین دفتری و آقای دکتر متین دفتری و سایرین انجام داده است. وظیفه اخلاقی و اجتماعی شما است که در شرایط کنونی سکوت نکنید و آنچه در قلب دارید بر زبان بیاورید.
آیا ورود شما به شورای ملی مقاومت همراه با سکوت سیاسی و تبلیغاتی سازمان مجاهدین بود که خروجتان در سکوت برگزار شود؟
آیا سازمان مجاهدین با روش های منحصر به فرد خود از عضویت شما در شورای ملی مقاومت به عنوان فرزند پرفسور هشترودی ، یکی از مفاخر علمی ایران، سؤاستفاده نکرد؟
پس از زن فرهیخته و خوشنامی مانند شما بیش از این انتظار مي رود و شایسته است که جدایی خود را رسماً و با ذکر دلایل اعلام کنید تا خطاهای سیاسی و اجتماعی سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت به حساب شما گذاشته نشود.
خواهش می کنم مطالب ذکر شده را توصیه هایی دوستانه از جانب یک قربانی به یک دوست تلقی کنید. برای شما آرزوی سلامتی و موفقیت می کنم.
محمدحسین سبحانی
26.05.2006

خروج از نسخه موبایل