هشدار به افکار عمومی
شانتاژ در سوئیس برای اِحیای تروریسم در عراق
محمد حسین سبحانی
24.09.2006
تروریسم برای ادامه حیات خود به نیروهای فدایی و انتحاری جهت عملیات تروریستی نیاز دارد.، طبعاً رهبران فرقه ها و گروه های تروریستی برای هدایت و کنترل افـکار اعضای خود و پرورش نیروهای فدایی و انتحاری احـتیاج به یک محیط جغرافیایی بسـته و توتالـیتر دارند. روشن است که هر چه نیروهای فدایی و انتحاری در یک ساختار و تشکیلات بسته تر و با ویژگی های فرقه گرایانه غلیظ تری، پرورش یابند، این نیروها سهل تر خود و دیگران را به آتش می کشند.
بنابراین در نخستین گام فرد باید از محیط خانواده و جامعه آزاد خارج شود. بریدن از جامعه و خانواده یکی از اصول اولیه یک فرقه تروریستی می باشد، شاید بتوان گفت بعد از اصل بنیادین وجود رهبر انتصابی و مادام العمر، بریدن از خانواده و جامعه، دومین اصل حیاتی برای ساختار و سامان گرفتن یک فرقه و طبعاً عملیات تروریستی علیه خود و دیگران می باشد. به همین دلیل اعضای فرقه به نیروی کار جامعه نمی پیوندند، و باید بطور تمام وقت و حرفه ای در اختیار شبکه تشکیلاتی فرقه قرار گیرند و در خانه های جمعی زندگی! کنند تا بخوبی برای اجـرای فـرامین رهـبری فـرقـه پرورش یابند. از این جهت، رهبر مجاهدین خلق ، بهترین گزینه را برای محل استقرار این فرقه، کشور عراق می داند. در عراق فرد به صورت جدی از محیط جامعه و ارتباطات خانوادگی گسسته خواهد شد و فرقه مجاهدین در این کشور برای کنترل و هدایت نیرو به سمت تروریسم و خشونت، نسبت به اروپا، دست بازتری دارند. ضمن اینکه سازمان مجاهدین تنها در عراق می تواند همچنان از ابزار خشونت و ترور و استراتژی مبارزه مسلحانه علیه رژیم جمهوری اسلامی استفاده مادی کند و راه را بر استراتژی ضد خشونت ببندد.
اما بعد از سرنگونی صدام حسین در عراق، سازمان مجاهدین وارد یک چالش اساسی شده است و دیگر نمی تواند با دست باز به زندان سازی و زندان بانی به مانند گذشته در عراق ادامه بدهد. بویژه که با روی کار آمدن دولت منتخب عراق، و موضع گیری شفاف دکتر المشهدانی رئیس پارلمان و دکتر المالکی نخست وزیر عراق علیه حضور مجاهدین در عراق، این چالش به شکل فزاینده ای در حال فزونی است.
بعد از اعلام نظر شفاف مسئولین دولت منتخب عراق در دفعات متعدد که حضور گروه تروریستی مجاهدین در این کشور را خلاف قانون اساسی عراق اعلام کرده اند، رهبری سازمان مجاهدین برای حفظ شرایط و ادامه حضور نیروهایش در عراق، دو تاکتیک تروریستی را با سرعت و شدت بیشتری نسبت به گذشته، به موازات هم مورد استفاده قرار می دهد.
تاکتیک اول، اقدامات اخلالگرانه و تروریستی در عراق:
در این تاکتیک، دامن زدن به بحران های داخلی عراق با همکاری و پشتیبانی بقایای صدام حسین و گسترش ناآرامی ها و عملیات تروریستی در این کشور استوار می باشد تا بدین ترتیب دولت منتخب مردم عراق بی ثبات جلوه داده شود تا حضور نیروهای خارجی در عراق توجیه داشته باشد. سازمان مجاهدین می پندارد که تا زمان حضور آمریکا در عراق، می تواند روی حضور خودش در این کشور، محاسبه کند و زمان خروج آنها از عراق به تاخیر بیفتد.
تاکتیک دوم، شانتاژ سیاسی و تروریستی در اروپا:
سازمان مجاهدین این تاکتیک را در اروپا تحت عنوان پروژه کارزار بین المللی دنبال می کند و در صدد فشار و شانتاژ برای ادامه استقرار در عراق تحت عنوان پناهنده می باشد. سازمان مجاهدین مدعی است که رژیم صدام حسین به آنها پناهندگی داده است. اگر منظور مجاهدین رابطه مزدورانه با ارتش و نیروهای امنیتی صدام حسین در سرکوب اپوزیسیون وقت عراق که هم اکنون در قدرت می باشند، حرف دقیقی است، اما اگر منظور این فرقه از پناهندگی، کنوانسیون ژنو در سال 1951 می باشد که هیچکدام از اعضای سابق و فعلی سازمان مجاهدین، از جمله نگارنده، هیچ گونه پرونده پناهندگی نزد سازمان ملل یا سایر نهاد های بین المللی در 25 سال گذشته در عراق نداریم. اگر هست سازمان مجاهدین به پرونده پناهندگی یکی از اعضای خود در رژیم صدام حسین در عراق نشان بدهد.
بنابراین سازمان مجاهدین تلاش می کند ، مزدوری خود برای رژیم صدام حسین، پناهندگی نشان دهد و بر همین اساس با پیشبرد این تاکتیک در اروپا، و همچنین به موازات آن استفاده از تاکتیک مورد استفاده اش در عراق مبنی بر گسترش تروریسم، بمب گذاری و درگیری های خیابانی، دولت منتخب عراق را مجبور به پذیرش این گروه تروریستی در عراق کند.
در راستای شانتاژ سیاسی و تروریستی در اروپا، سازمان مجاهدین از حدود دوماه قبل طرح جدیدی را در شهر ژنو در سوئیس آغاز کرده است. این گروه با جمع آوری تعدادی از اعضایش در مقابل کمیساریای پناهندگان در ژنو، مدعی شده است که:
خانواده های اعضای مجاهدین در قرارگاه اشرف نمی خواهند فرزندانشان به اروپا بیایند و مایل هستند که همچنان در عراق بمانند و به همین دلیل نیز در مقابل کمیساریای عالی پناهنگان در شهر ژنو دست به تحصن زده اند.
نگارنده به همراه سایر دوستان جداشده از سازمان مجاهدین، هنگام برگزاری اجلاس حقوق بشر سازمان ملل متحد در هفته گذشته از نزدیک این شانتاژ سیاسی و تروریستی را مشاهده کردیم. سازمان مجاهدین روز جمعه 22 سپتامبر 2006 با جمع آوری نیروهایش از سایر کشورهای اروپایی این شانتاژ سیاسی و تروریستی را توسط محمد علی توحیدی و پرویز خزایی تئوریزه کرد. سازمان مجاهدین که این تحصن را مانند یک بمب ساعتی زمانبندی کرده و روز شماری می کند، از زبان محمد علی توحیدی، از مسئولین ارشد این فرقه، اعلام کرد که مدت زمان تحصن به عدد 52 رسیده است.
بدون تردید سازمان مجاهدین قصد دارد بزودی این بمب ساعتی را منفجر کند. اخباری که از درون تشکیلات سازمان مجاهدین به دست آمده، نیز این مسئله را تایید می کند. اخبار رسیده از درون مجاهدین توسط اعضای ناراضی، حاکی است که سازمان مجاهدین در مرحله دوم قصد دارد این تحصن را تبدیل به اعتصاب غذا کند. همچنین گام آخر را نیز قرار است در مرحله سوم بردارند.
مرحله سوم بمب ساعتی مجاهدین بعد از تحصن و اعتصاب غذا عملیات خودسوزی به مانند ، خودسوزی های سال 2003 فرانسه می باشد.
من وظیفه اخلاقی و انسانی خود می دانم که برای پیشگیری چنین حرکت های تروریستی هشدار های لازم را به افکار عمومی و مقامات مربوطه بدهم. باید از هم اکنون رهبران فرقه مجاهدین که دستور خودسوزی های پاریس را در سال 2003 صادر کرده اند، به دلیل جرم مشهود و عمل تروریستی مورد تعقیب قرار گیرند. در این مرحله نیز مقامات قضایی برای پیشگیری از خودسوزی و قتل های جدید در ژنو، باید هشدارهای جدی به رهبران این فرقه، در فرانسه و سوئیس بدهند.