مروری برنهادینه کردن دیکتاتوری در مجاهدین (2)

مروری برنهادینه کردن دیکتاتوری در مجاهدین
(بمناسبت سالروز معرفی مریم رجوی به عنوان رییس جمهور مادام العمر )

بخش دوم – بررسی حوادث 1375-1385
میلاد آریایی
27-10-2006
سال 1376 : سرفصل تاریخی در مجاهدین
در سال 1376 مسعود رجوی خروج هر فردی از سازمان را تا سرنگونی که وعده هزار بار داده شده ای بود ممنوع اعلام کرد این همان سازمانی بود که مدعی بسته بودن درب های ورودی سازمان و باز بودن درب های خروجی اش بود.واقیعت های سرسخت رهبری رجوی ها را آچمز کامل کرده بود وفریب افراد وخواهش و تمنا برای ماندن در عراق و ادامه ماندن در کنار رجوی پیوسته و دم افزون جلو میرفت نقش مریم رجوی بخصوص در این سالیان که گردانی ازگرگ های دست پرورده خود را پرورش داده بود بی جایگزین است بگونه ای که گاها مسعود رجوی را نیز انگشت به دهان بر جای میخکوب میکرد.
در همین رابطه حضور و راه یافتن گرگ زاده ای چون مهوش سپهری به سیستم فرماندهی از نمونه آنهاست وی با ولع ای باور نکردنی وبا رکیک ترین الفاظ و فحش ها فرهنگ تازه ای را وارد تشکیلات مجاهدین کرد و اگر چه مجال پرداختن به پرورش چنین افرادی فرصت دیگری را می طلبد ولی بایست خاطر نشان کنم که نام وی جزو افرادی است که به دستور سازمان باید مخفی بماند و از ذخیره های عقیدتی این فرقه محسوب میشود.
فرقه مجاهدین بواسطه چنین افرادی بوده و هست که اکنون سرپاست وافکار وعقاید و انتقادات افراد با خشونتی بر گرفته از رجوی ها از هم دریده میشد و مجال پاسخ نمی یافتند و این است راز خودکشی افراد که معصومانه آخرین پرتو های وجود خود را در مناسبات این فرقه مذهبی خاموش میکنند و هر لحظه به بلایی گرفتار می آیند و این چنین ناراضیان سازمان زیر انواع فشار های طاقت فرسا خرد شده و مجبور به مانندن در عراق و عدم ترک کردن این تشکیلات جهنمی میگردیدند.
پس از ممنوع اعلام شدن خروج از سازمان پدیده شوم و غده چرگین ای که در اثر ممنوع اعلام کردن ازدواج ها در سازمان پدید امده بود سر باز میکند و اینک به شکل تعرض و تجاوز های جنسی در چهاردیواری بسته سازمان نمود پیدا کردند و همه اینها نماد روشنی از عدم پذیرش مغزشویی های سازمان و شخص مریم رجوی به نام انقلاب ایئولوژیک بود
بررسی روانشناسانه این پدیده شوم که روابط بالنسبه سالم بین مردان و زنان تا آنزمان را در سازمان ، بشدت لکه دار کرد بخشی دیگر از ترهات رجوی به نام پالایش ایدئولوژیک بود. ولی برای مهار این مساله که به هر قیمت ممکن برای پوشاندن آن تلاش میشد تا مخفی مانده و جایی درز نکند مجاهدسن تا بدانجا پیش رفتند که که حتی خیابان های قرارگاه اشرف زنانه – مردانه کردند و این درحالی بود که حاکمان در تهران تهاجم میکردند که چرا اتوبوس ها را زنانه و مردانه کرده است.
در گام بعدی اطراف محل استقرار زنان در اشرف سیم خاردار کشیده شد.
تنها پمپ بنزین پادگان اشرف ساعت بندی گردید و 2ساعت 2 ساعت بین زنان و مردان تقسیم شد.
هرگونه تماس با جنس مخالف ممنوع اعلام گردید.
من که خود در ستاد تبلیغات بودم حتی آبدار خانه زنان از مردان جدا شده و این خط تا بدانجا پیش رفت که در راهروها ستاد تبلیغات زنان از سمت راست و مردان از سمت چپ باید حرکت میکردند و برای این منظور جابجا فلش زده بودند.
عجیب تر اینکه یک مرد و یک زن حق نداشتند در یک اتاق تنها باشند و این توهین آشکار به تمامی افرادی بود که آنان را گوهران بی بدیل مریم رجوی میخواندند.
ساعت 12 شب همه باید محل کار را ترک میکردند و کسی حق نداشت در راهروها حضور داشته باشد.
تماس حضوری با خواهران ممنوع بود و درخواست هر نوار وفیلم آرشیوی را که براداران میخواستند از طریق تلفن باید انجام میگرفت و درخواست کننده نوار راباید در قفسه پشت اتاق فرد مزبور قرار میداد وهر گونه تماسی حتی در حد سلام و صبح بخیر ممنوع اعلام شده بود و اگر کسی به این موارد را نادیده میگرفت و انواع تهمت های جنسی در نشست تشکیلاتی که هر شب برگزار میشد نثارش میگردید عجیب تر اینکه این فشارها در مورد زنان بیش از مردان اعمال میشد.
افکار ارتجاعی و بسا عقب مانده مریم رجوی تحقق واقعی یافته بود سرکوب دو جنس مخالف راه کار اصلی برای باصطلاح رهایی آنان بود وفرقه رجوی هر تاریکی را روشنی و هر سیاهی را سفیدی جلوه میداد.
اینها همان رهایی بود که بواسطه مریم رجوی و دیکتاتوری نوظهورش برای سازمان مجاهدین و اعضایش رقم زده شده بود و جالب تر اینکه همه این مزخرفات تهوع آور هر روز و هر شب در ذهن افراد حقنه میشد.
اجبار و سرکوب تنها راه نجات تشکیلات از بلایی خانمان سوز که همانا ارتباط دوجنس مخالف بود تلقی شده بود.
تکان دهنده تر آنکه نقطه سرآغاز روابط جنسی نامشروع بین مردان و زنان ابتدا از طرف فرماندهانی شروع میشد که دست باز تری برای انتخاب افراد زیر دست شان برای ایجاد این رابطه جنسی داشتند. ذکر دهها نمونه از این دست همراه با شاهدانی که هم اکنون در اروپا حضور دارند قابل ارائه برای کارشناسان مسایل مجاهدین است.
اما قطع کردن رابطه بشکل سیستماتیک بین زنان و مردان گره ای از کار آنان نگشوده بود بلکه مخفی کاری را رواج
داده وبالعکس با مخالفتی روز افزون کل تشکیلات مجاهدین بواسطه اعضایش به جنگ و چالش کشیده شده بود.
پس از گذشت مدتی از شروع این اقدامات در اخباری تکان دهنده رابطه جنسی بین مرد با مرد در درون تشکیلات ومناسبات مجاهدین علنی گردید و افراد قدیمی تر از این بابت بشدت شوکه شده بودند و همگان را از این مطلب هوشیار نمودند.هر چه لایه های تشکیلاتی سازمان پایین تر میرفت این مسایل در آنان بیشتر موج میزد و قربانیان اولیه این فساد اخلاقی متاسفانه بچه هایی بودند که با نام میلیشیا از خارج کشور وارد سازمان شده بودند و قدت دفاعی کمتری در این رابطه داشتند.
کنترل غرایز آگاهانه انسان که حس طبیعی در درون هرانسانی بود بدلیل عملکرد و شناخت غیر واقعی از این پدیده ونسخه هایی که مریم و مسعود رجوی برایش تجویز کرده بودندعملا راه به رابطه های نامشروع جنسی برد. معماران و طراحان این پدیده شوم مسعود و مریم رجوی از این حوادث دچار شوک و سرگیجه وسخت کلافه شده بودند و این در حالی بود که مسعود رجوی تا همان زمان سه بار ازدواج کرده بود و بر خلاف تمامی اعضا همسرش را طلاق نداده بود و در آموزش های فرقه که توسط خود مسعود رجوی مدون و مریم آنرا تکرار میکرد تمامی زنان در مجاهدین و ارتش آزادیبخش برای مسعود حلال بودند و این حق را مسعود رجوی برای خودش محفوظ نگاه داشته بود.
این همان آموزش های فرقه ای و مغز شویی سیستماتیکی است که افراد را اینگونه به بند کشید و رهبری آنان آنچه را که برای اعضا ی خود نمی خواست و روا نمیدانست ، هزار هزارش را برای خودش حلال اعلام کرده بود.
انقلاب مریم به بحرانی ترین اوج فساد خود رسیده بود حرکتی را که وی با طلاق های اجباری آغاز کرده بود اکنون اینگونه ثمر تشکیلاتی اش نمایان شده بود. فساد جنسی تمامی روح وروان افراد را تسخیر کرده و بدان جهت بود که نشست های معروف به غسل هفتگی از جانب مسعود رجوی که افراد مجبور به بیان خواسته های جنسی خودشان در جمع های 30-40 نفره میشد وادار میشدند آغاز گردید با این تصور که افراد دیگر مرتکب آن نشوند ولی این مساله بیشتر ذهن برخی از افراد را به سمت موارد مشوئزکننده تری از جمله رابطه جنسی افراد با حیوانات رهنمون کرد.
انقلاب مریم رجوی از درون شروع به پوسیدن کرد و راهی برای مهار این اوضاع نبود.
نشستهای 30 تا 40 نفره ای که برای مهار افراد در سال 1376 جریان داشت در سال 1380 بدل به محاکمات300-400 نفره شد که هر شب در سالن چهل ستون برقرار بود. شکست ها و وعده وعیدهای سرنگونی که هرگز عملی نشده بود طیف گسترده ای از افراد را به نقطه انفجار کشاند تا اینکه بحران به جایی رسید که مسعود رجوی برای مهار اوضاع علنا خودش با کنار زدن پرده ها به صحنه آمد ودرمحاکماتی که گاه تا 2000 نفر را در آن جمع میکرد به محاکمه افرادی چون مهدی افتخاری دست زد وی از فرماندهان سال 1360 با لقب قهرمان بود که مسئول عملیات پرواز و فرار مسعود رجوی به پاریس شناخته میشد.وی در این محاکمات بدلیل مخالفت هایش با سازمان و شخص مریم رجوی با هزاران تهمت و ناسزا وی را که از بیماری قلبی سخت رنج میبرد در سن نزدیک به 60 سالگی با رذالت تمام لقب سر طعمه را دادند و تا میتوانستند بر او ستم کردند.
طنز تاریخ را بنگرید که مسعود رجوی نجات دهنده خودش از دست حکومت تهران را در جلوی چشم هزاران نفر به محاکمه می کشید و فرمان اعدام وی را صادر میکرد ولی نمتوانست بی سروصدا چون علی زرکش او را خاموش کند.
آری اینها تنها گوشه هایی از سیر وقایع تاریخی انتصاب مریم رجوی به جایگاه رهبری مجاهدین است.
اما واقعیت سیاسی امروز ایران چیست ؟ پس از 13 سال پیش تاکنون هیچ جریان سیاسی ایرانی نه تنها چنین
انتصابی راهرگز قبول نکردند وپشیزی برای آن ارزش قایل نشده بلکه به تمامیت آنرا محکوم کرده و بار دیگر این حقیقت تاریخی را به مجاهدین گوشزد نمودند که پدیده انتخابات و رای مردم آن هم بر سر موضوعاتی که نماد سیاسی یک جامعه را رقم میزند ن حقیقتی است که توسط مردم شناخته و به رای گذارده میشود و آنچه در را که در مجاهدین تاکنون شاهد آن بودیم نه تنها رای گیری بوده بلکه بیعت گیری های مشمئزکننده ای که عقده های فرو خورده و خود بزرگ بینی بیماران سیاسی را به نمایش گذاشته است.
 

خروج از نسخه موبایل