«مرزبندیها،برای جلوگیری از رویارویی با واقعیتها است»
آقای هاشمی نژاد، کانون هابیلیان، سی ام اکتبر 2006
به نام خدا
جناب آقای مسعود خدابنده ،مسئول انجمن ایران اینترلینک
با سلام ؛
در مکاتبات اخیرتان ، نکات مهمی دیگری برای تشریح و پرداختن وجود داشت که حقیقتاً نمی بایست بی تفاوت از کنار آنها گذشت.
یک نکته اساسی که به گمانم پررنگ تر از سایر مسائل در اتمسفر کلی خارج کشور وجود دارد و در همین مدت کوتاه نامه نگاری های متقابل ما، خود را بیش از پیش نشان داد ،مرزبندی ناصواب و باطلی است که بین نیروهایی که وابسته به گروه رجوی بوده و یا هستند با کسانی که به حاکمیت ایران وابسته هستند و یا وفادار به جمهوری اسلامی و یا حتی کسانی که در ایران زندگی می کنند کشیده شده است و به شدت نیز سعی می شود که این مرزبندی و به تعبیر شما سیاه و سفید کردن برقرار بماند.
من گاهی که سری به سایتها و رسانه های گروه رجوی می زنم ، تعمد و پافشاری آنها برای وارونه نشان دادن واقعیتهای اجتماعی و سانسور موفقیتها، شورزندگی و پیشرفت های مردم ایران را برجسته تر از سایر امور می بینم و به انگیزه این عملکرد که در نهایت جز بر ضرر آنها و تمامی کسانی که قائل به چنین مرزبندی هستند تمام نخواهد شد، فکر می کنم.
به نظر من ، تفکر در باب این مسئله و علت این همه اصرار برای جداسازی می تواند شاه کلیدی برای رسیدن به حل بسیاری از امور باشد
برای شما، از نحوه کارکرد این رویه و چگونگی تبدیل شدن به ضد خود، چند مثال می زنم که لابد برای شما نیز آشنا است :
یادم است که یکی از اولین سخنانی که آقای خدابنده پس از اعلام جدایی بیان داشت این بود که گمان می کردم که در ایران هر روز صبح رفتگران شهرداری جنازه های افراد کارتن خواب و یا مردمی که از فقر می میرند را از خیابانها جمع می کنند!
البته چنین تصوری جز در اثر القائات و فضاسازیهای درون گروه نبوده و نیست و تلنگرکوچکی باعث فروریختن تمام آنچه که انسان روزگار بلندی واقعی می پنداشته است می شود.
یا در نمونه دیگری یکی از اعضای جداشده گفته بود که به محض رسیدن به فرودگاه مهرآباد متوجه آزادی موجود شدم.
شکی نیست که این مدت کم نمی تواند کسی را متوجه ابعاد واقعیت موجود کند ، اما کمتر از آن می تواند باطل بودن و دروغ بودن تمامی آنچه برای مدت طولانی در مغزش فرو کرده اند را اثبات کند.
بیم من از آن است که تمامی مرزبندیهایی که به هر نحو بعضاً باعث تشویش خاطر شما و دوستانتان می باشد ، منشایی در این رویکرد و یا تحت تآثیر فضای موجود غرب داشته باشد.
بگذارید همین جا یک نکته دیگر را بازگو کنم و آن این که سایر گروههای مخالف جمهوری اسلامی در خارج از کشور و جریان خبری رسانه های غربی که مستمراً علیه ایران به سمپاشی مشغول است نیز حال و روزی بهتر از گروه رجوی ندارند.
بارها شاهد بودیم که مسافران خارجی که به ایران آمده اند ، فاصله بین توهمی که بر اثر همین تبلیغات برایشان بوجود آمده بود را با واقعیت ، غیرقابل باور اعلام کرده اند و خود از این همه تفاوت حیرت می کنند.
البته هر کسی نه تنها می تواند بلکه باید حدود و ثغوری داشته باشد ، لیکن حرف بر سر این است که از درونش و بر اساس باورداشتهای قلبی اش بجوشد و نه بر اساس حکمی که بدون داوری از قبل صادر شده است و برخی مواضع را حریم ممنوعه اعلام کرده است.
خلاصه کنم ، به نظر من این مرزبندیها تنها وسیله و ابزاری بوده است که تا کنون سران سازمان موفق شده اند جلوی مواجه نیروها با واقعیت را بگیرند. به طور قطع ترس از ارتباط نیروها با مسئولین اطلاعاتی و امنیتی نظام نیست ، بلکه یقین بدانید از تعاملی که پایانش سیه رو شدن آن که در او غش بوده است نگرانند و از این رو است که دوستانه توصیه می کنم با چنین وسوسه ای که مطمئناً با آزاد اندیشی و حقیقت باوری در تناقض است مقابله کنید.
آقای خدابنده؛
جا دارد از دو اقدام به جا و شایسته تقدیر کنم :
– گفتگوهای آقای شاهسوندی با نشریه چشم انداز ایران – اگر چه با تمام مفاد آن موافق نیستم و اگر چه که می دانید که نشریه چشم انداز نیز نه یک نشریه دولتی است و نه مواضعی نزدیک به حاکمیت. اما همین را هم می دانید که اگر تصمیم به دست اپوزیسیون باشد جرمی نابخشودنی می دانند.
– مصاحبه و گفتگوی شما با خبرنگار ایرنا در مورد دیدار مریم رجوی از سنای بلژیک
اجازه می خواهم همین جا اشاره ای هم داشته باشم به واکنش گروه رجوی به این مکاتبات که در نامه اخیر بدان اشاره داشتید.
فقط همین را بگویم ، که من و شما بهتر از همه مضحک بودن تفسیر آنان مبنی بر نیاز جمهوری اسلامی به این مکاتبات را متوجه می شویم و همین تحلیل آنها نشان می دهد که تنظیم کنندگان آن تا چه میزان در رابطه با جمهوری اسلامی و واقعیتهای جامعه ایران پرت هستند و به بیراهه رفته اند.
اشاره گذرایی به یک نکته دیگر خالی از لطف نیست و آن این که بنده بر اساس تجربه حضورم در سطح محطیهای دانشجویی و سایر مجامع و نیز بر حسب سابقه آشنایی با این موضوع :
1- اعتقادی ندارم که این مسئله ( به تعبیر شما فرقه گرایی و شستشوی مغزی )، معضلی عاجل در شرایط حال حاضر جامعه ما باشد. این که صدها سازمان غیردولتی و دولتی نیز وارد بحثهای مرتبط با آن نمی شوند ، همان است که مسئله ای مرتبط با ضروریات روز نیست و از این بابت جای خالی این گونه بحثها را در 25 سال پیش و زمانی که روحانیون را به دلیل مخالفت با اطاعت کورکورانه و تفکیک قائل شدن بین هواداران فریب خورده و رهبران فریبکار مرتجع می نامیدند احساس می کنم.
2- اعتقاد دارم و این را بارها و بارها تجربه کرده ام که اکنون تجربه سازمان مجاهدین خلق ایران تبدیل به یک عبرت تاریخی برای جوانان ما شده است و از عمق حادثه ای که اتفاق افتاد به خوبی مطلع هستند.طراوت نسل حاضر ،ذکاوت و هوشیاری فوق العاده آنان را باید از نزدیک ملاحظه کرد و به همین دلیل است که باید با ذره بین به جستجوی کسانی که نسبتی با این گونه قضایا دارند رفت.
اما در نهایت این مسئله ای مربوط به ما و شما از یک سو ، گروه رجوی و جمهوری اسلامی از سوی دیگر می باشد و باید با عقل و درایت آن را به گونه ای حل کنیم که ضمناً منافعش شامل حال همه شود و آیندگان را نیز درسی بیاموزد و به قول شما فرزندان ما لااقل دیگر با این مسائل به صورت حل نا شده مواجه نشوند.
از این رو – همانگونه که شما نیز آروز کرده بودید- هیچ مخالفتی با برگزاری جلساتی که به تفاهم بیشتر ما و تبیین مسائل تروریسم و فرقه گرایی کمک کند ، مخالفتی ندارم.
این جلسات می تواند با میزبانی کانون هابیلیان در ایران و یا انجمن ایران اینترلینک در انگلستان و یا هر کجای دیگر برگزار شود.
اواخر سال جاری ( به احتمال بسیار زیاد در اسفند ماه ) همایشی بین المللی با عنوان مبارزه با تروریسم ، چالشها و حقایق به همت دانشگاه آزاد اسلامی و همکاری کانون هابیلیان در تهران و با حضور شخصیتها و اساتید برجسته از چند کشور جهان برگزار خواهد شد.
کانون هابیلیان در زمینه تروریسم در ایران عهده دار برنامه های این همایش است ، از همین فرصت استفاده می کنم ، جنابعالی و سایر دوستانی که مایل به ارائه نظرات روشنگرانه شان در باره مسئله تروریسم می باشند را دعوت می کنم در صورت تمایل در آن شرکت کنند.
با آرزوی موفقیت
سید جواد هاشمی نژاد
مشهد مقدس
هشتم آبان 1385