پدر خوانده رفت
ادوارد ترمادو، ششم نوامبر 2006
دادگاه جنایات جنگی در عراق صدام را به اعدام محکوم کرد؛ اگر چه من شخصآ مخالف اعدام و کشتن هستم اما معتقدم هر کسی که جنایتی انجام دهد بایستی روزی پاسخگوی آن هم باشد.
دادگاه صدام حسین بعنوان یک دیکتاتورویک جنایتکارجنگی خیلی زود تمام شد ودادگاه تنها به کشتار دجیل وتا حدودی هم به موضوع اکراد بسنده کرد درحالیکه جرائم صدام بیش از اینها بود؛ در یک کلام دادگاه پرونده صدام را بطور دقیق مورد بررسی قرارنداد اگر چه اگر پرونده وی بطور دقیق هم بررسی می شد بازهم منجر به صدور همین حکم می شد اما برای روشن شدن افکار عمومی این بررسی لازم بود.
پس از دستگیری صدام وآغازجلسات دادگاه ایران شکایات خود دررابطه با جنگ ایران وعراق راتسلیم دولت جدید عراق نمود تا درمورد شروع کننده جنگی که منجربه کشته ومجروح شدن یک میلیون انسان بی گناه ازدو طرف و ویرانی شهرها وروستاهای ایران وآواره شدن صدهاهزارزن وکودک بی گناه شد ویا باعث شد که جوانان هر دو طرف به اسارت طرفین در آیند ازصدام باز جوئی بعمل بیاورد.
دادگاه جنایات جنگی عراق بایستی صدام را بخاطرحمایت ازسازمان تروریستی مجاهد ین که درطول حکومت این دیکتاتور سنگ دل که در واقع پدرخوانده مجاهدین محسوب می شد وتحت حمایت وی باعث کشتار وخونریزی چه در ایران وچه در عراق بودند مورد محاکمه قرار می داد تا برای افکارعمومی خصوصآ مردم عراق وایران مشخص شود که سازمان مجاهد ین تحت حمایت صدام وبا پول مردم عراق که این مردم خود محتاج وگرسنه بودند هم اکراد مخالف صدام و هم شعیان در جنوب عراق راچگونه در زمان قیام آنها بر علیه صدام سرکوب کرد وبا حمایت نظامی صدام دست به بمب گذاری و عملیات تروریستی در ایران زد و چگونه این سازمان که خود رایک سازمان سیاسی ومبارز وآزادیخواه می دانست مخالفین خود در درون سازمان را سرکوب کرد وبه زندان های ابوغریب وفضیلیه ووو فرستاد تا توسط ماموران بعثی وبا کابل و چوب تن وجانشان خرد وخاکستر شود ودستمزد خدمت به مجاهد ین را درزندان های صدام دریافت کنند.
البته برای تمام مردم دنیا روشن است که چرا دادگاه صدام به این موارد اشاره ای هم نکرد.
اولآدرمورد شکایت ایران اگر اقدامی نشد به این دلیل بود که رابطه ایران وامریکا تیره است وامریکا اجازه نمی دهد که ایران درعراق امتیازی کسب کند درحالیکه اگر موضوع شکایت ایران مورد بررسی قرار می گرفت زمینه گرفتن غرامت جنگی از عراق برای ایران فراهم می شد وعراق بعنوان آغازگر جنگ ویرانگر هشت ساله شناخته می شد.
دوم اینکه موضوع حمایت صدام از سازمان مجاهد ین اگر سرش هم باز نشد باز به رابطه ایران و امریکا بر می گردد چون در این بحبوحه که امریکا و ابران درگیرمسله هسته ای هستند سازمان مجاهد ین که ابزاری در دست صدام بود پس ازسرنگونی پدر خوانده خود و خلع سلاح توسط نیرو های ائتلاف خود را تبدیل به آلتی در دست قدرت های بزرگ کرده و امریکا هم در پشت پرده از این سازمان حمایت می کند و ازآنان چون ابزاری دردست استفاده می کند البته امریکا و اروپا سازمان مجاهد ین را درلیست تروریستی قرار داده اند اما هرگاه که لازم می دانند در میدان مانور ازآنان استفاده می کنند وگرنه بطور واقعی دردادگاه صدام ودرکناروی بایستی رجوی ها وسران سازمان مجاهد ین قرار می گرفتند تا پاسخ همکاری های ننگین خود با صدام واستخبارات عراق که برضد مردم ایران وعراق انجام شده را می دادند.
به هرحال پدرخوانده که رفت اما نوبت فرزند خوانده ها کی میرسد؟