زن قهرمان

زن قهرمان
کانون قلم، بیست و سوم نوامبر 2006
این سخن در مورد زن قهرمانی است که هنگامی دخترکی بیش نبود برای مبارزه با بی عدالتی های سیاسی، اجتماعی پای بر صحنه مبارزه گذاشت. بر دل او شعار های جامعه بی طبقه توحیدی و آزادی خوش نشست. دخترک جوان قلبش برای این شعار ها و پیام های عدالتخواهانه طپیده بود. دخترک از خانه بیرون آمد، اما او در این مسیر تنها نبود و خواهر و برادرش نیز با او همراه شدند. او می خواست که برای برقراری عدالت اجتماعی، مبارزه با فقر، و برقراری آزادی تلاش کند. به همین دلیل، به قول خودش زندان، آوارگی و غربت را تجربه کرد. دخترک که حالا زن بزرگی شده بود، برای ادامه مبارزه ای که در ذهن و قلبش تصور کرده بود، به عراق رفت. اما دریغ وافسوس! او نه تنها نشانی از جامعه بی طبقه توحیدی و آزادی ندید، بلکه تبعیض و بی عدالتی را در درون و برون مدعیان جامعه بی طبقه توحیدی با تمام وجود احساس کرد. زن از فریب و نیرنگ و بی عدالتی بار دیگر برآشفته شد. او دید که بر خلاف شعار ها و تئوری هایی که شنیده و خوانده بود، رهبران در این جامعه بی طبقه توحیدی جایگاه ویژه، خاص الخاص و پیامبرگونه دارند، در فرهنگ مبارزاتی این مدعیان نه تنها رهبران خود را فدای هزاران نمی کنند، بلکه هزاران را قربانی خود می کنند، تا پیامبر و رهبر خاص الخاص بمانند. این چنین بود که زن قهرمان عصیان کرد و فریاد کشید. اما سزای فریاد و اعتراض او در جامعه بی طبقه توحیدی زندان، آوارگی و تبعید بود. زن قهرمان به همراه همسرش و البرزش به رمادی تبعید شدند. زن قهرمان در رمادی دید که قهرمانان دیگری نیز به مانند او بخاطر فریاد و اعتراض، به سیگار فروشی و باربری مشغول هستند. او می خواست از این جهنم خلاص شود، اما رهبر جامعه بی طبقه توحیدی همه راه های خروج را بسته بود. زن قهرمان با دل دریایی اش به دریا زد تا به ساحل نجات برسد. اما به او و خانواده اش در این مسیر و در مرزهای عراق و عربستان با گلوله شلیک شد و یکی از گلوله ها بر بازوی البرز نشست و قلب زن قهرمان را ریشه ریشه کرد. اما این نیز ، او در مسیر رهایی و جدایی متوقف نکرد. او ادامه داد تا به ساحل رسید، اما در ساحل نیز دست از تلاش برنداشت. او اگر چه ایرانی بود و فارسی سخن می گفت. اما در ساحل نیز با زبان مشترک انسان ها، یعنی مهر و محبت سخن گفت تا پیام خود را علیه ظلم و بی عدالتی به شهروندان هلندی برساند و این چنین بود که تاثیر زبان رسا و گیرای زن قهرمان بخوبی در چشمان پر اشک زنان هلندی حاضر در مراسم یادبود او هویدا شده بود.
از سوی دیگر دوستان ایرانی زن قهرمان نیز به یاد او بودند و یاد او را در این مراسم گرامی داشتند. اگر چه که اعضای جدا شده از سازمان مجاهدین خلق دارای دیدگاه های سیاسی و اجتماعی متفاوتی هستند، اما یک درد، تجربه یا احساس مشترک در همه آنها وجود دارد که آنها را همیشه به هم نزدیک می کند تا در غم ها و شادی های یکدیگر سهیم باشند. آن احساس مشترک نیز ناشی از درک و تجربه تلخ اسارت و بی عدالتی می باشد که آنها را استوار در زیر رگبار باران در آرامگاه شهر Harmelen در کشور هلند به احترام معصومه یگانه گرد هم آورده بود تا برای یکی از یارانشان آرزوی رحمت و آمرزش کنند که لازم است از نقش و تلاش برجسته انجمن پیوند و همچنین زحمات کانون آوا، ایران سبز، کانون رهایی در این رابطه یاد کرد. کانون قلم آرزو می کند که این آخرین غم باشد و زخم خوردگان از خشونت، بجای غم ها، همیشه در شادی ها مهر و محبت را به یکدیگر ارزانی کنند.
کانون قلم
23.11.2006

خروج از نسخه موبایل