«شارلاتانیسم رسانه ای»
مهدی عسگری، کانون هابیلیان، مشهد، بیست و سوم نوامبر 2006
ادبیات گفتاری جراید و رسانه های دیداری و شنیداری در تبادل اطلاعات و شیوه های اطلاع رسانی روز دنیا به گونه ای است که رعایت ادب در گفتار ،اخبار و تحلیل ها نشانه حرفه ای بودن آن رسانه است.
تا جایی که ممکن است یک رسانه اطلاعاتی در مواضع گوناگون با مفعولًُ بهِ خبر، سایش ها و تفاوت های گوناگونی داشته باشد ، اما رعایت حریم حرفه ای باعث نمی شود که نظرات ، آراء و تحلیل های آن رسانه در قالب هجمه زبانی بیان شود.
بلکه پردازش حرفه ای خبر حکم می کند تا تمام الفاظی که قرار است جریان مخالف به وسیله آن مورد هجوم واقع شوند اصطلاحاً به عنوان فحش های لای زر ورق تقدیم طرف مقابل شود تا هم فاکتورهای تقابل رسانه ای رعایت شود و هم از اعتبار حرفه ای آن رسانه کاسته نشود.
در برخورد با یک رسانه همیشه تکذیب خبر یا اطلاعات آن رسانه که اشتباه _ سهواً یا عمداً _ بیان شده امری عادی و جزء اصول متداول و رایج چارچوب حرفه ای رسانه است ، همچنین دسته بندی رسانه ها و مطبوعات به عنوان الگوهای طرفدار اندیشه و ایدئولوژی خاص و یا وابسته به جریانی خاص ( فرضاً چپ یا راست ) امری غیر عادی نیست.
در این بین سوگیری های سیاسی و مذهبی نیز بعضاً باعث وابستگی های خاص شده و می شود ، اما اصلی که به شدت و به طور قوی از طرف تمام این گونه های حرفه ای و فکری در بُعد رسانه ای دنبال می شود رعایت شدید ادبیات گفتاری در مباحث انتقادی و نقادی است.
به گونه ای که کاربرد الفاظ رکیک دور از شأن و سخیف جای خود را به نقد عملکرد و تحلیل های کارشناسی شده می دهد که طبعاً از لحاظ ماندگاری و تأثیر گذاری نیز موفق تر است. ضمن این که در کالبد شکافی ، آستانه تحریک یک رسانه معمولاً با بخش های خبری و تحلیل های آن سنجیده می شود.
در این خصوص و در بحث اخلاق رسانه ای موارد استثناء و نادری نیز وجود دارد و از آن جمله می توان به رسانه های سازمان مجاهدین اشاره نمود که غالباً با تحلیل های قشری و شدیداً ایدئولوژیک با تمام مسائل موجود برخورد می کنند.
رسانه های این گروه به دلیل عدم تعامل و ارتباط گیری واقعی و مناسب با جامعه و به واسطه ترد شدن از جامعه ایرانیان ، هیچگاه مطابق واقعیات و وقایع اتفاق افتاده تحلیل و تفسیری ارائه نمی دهند و مشخص است به خاطر عدم اطلاع درست از شرایط و ضعف تحلیل در بررسی مسائل داخل ایران و جهان ،به زعم خود بار تأثیر گذاری خبری را بر روی کلماتی دور از ادب و اخلاق قرار داده اند که صرفاً جنبه عقده گشایی دارد.
عصبیت ، تند مزاجی ، کاربرد کلمات سخیف و پیش پا افتاده ، الفاظ رکیک ، دروغ پردازی و ارائه تحلیل ها و آمار ساختگی و کاربرد کلیات مفهومی ، همانند مردم ، ملت ایران ، آحاد مردم و… به جای اشاره دقیق به جزئیات رویدادها ، باعث شده گفته ها و نوشته های این گروه مورد توجه نباشد و تحلیل ها و اخبار رسانه ای این گروه از سنخ تحلیل مستند اجتماعی خارج شده و حداکثر چند ده نفر هوادار این سازمان در خارج از کشور ایران چشم و گوش بسته همه گفته ها را قبول کنند.
در بررسی سیستم کار کردی این رسانه ها باید گفت بدون استثناء در تمام بخش های خبری تلویزیون مجاهدین کلیشه الفاظ خاصی به صورت نواری تکراری بر زبان گویندگان خبر این تلویزیون جاری می شود.
در نگاهی دقیق تر جزئیات این لفظ پردازی ها را می توان به سه دسته تقسیم کرد :
1. ادبیات لمپنیسم : این گویش تقریباً ویژه دولتمردان و نیروهای درون نظام جمهوری اسلامی است که در فواصل گوناگون از زبان گویندگان تلویزیون و نویسندگان نشریات مجاهدین بیان می شود.
الفاظی همچون به قلم به دست مزدور ، مزدور اجاره ای ، نوچه سیاسی ، مهره های استعمار ، مأمور ساواک آخوندی ، جاسوس بچه شناخته شده اجنبی ، سیاه قلب ، فرصت طلب ، موج سوار ، مجلس ارتجاع ، ولی فقیه ارتجاع ، معلوم الحال ، رژیم غاصب و….. غالب الفاظ این بند در گزارشات و خبرهای سازمان وجود دارد ، چنانچه در شرح یک رویداد ملی یا اعلام خبر فلان سخنران یا اظهار نظر مسئول دولتی از آن استفاد می شود.
علاء الدین بروجردی نماینده مجلس ارتجاع آخوندی از عدم استقبال عمومی نسبت به انتخابات سخن گفت. ، پاسدار احمدی نژاد رئیس جمهور ولی فقیه ارتجاع از تصمیم دولت ارتجاع برای ادامه فعالیت های هسته ای خبر داد. ، پاسداران معلوم الحال سپاه ارتجاع آخوندی در درگیری با دانشجویان دو تن را مضروب ساختند.
بیشترین حجم نوشته ها و گفته های سازمان در بحث سخن پراکنی مربوط به این دسته است که بیش از 70% کل اخبار تلویزیون سازمان را شامل می شود.
2. ادبیات خشم و غضب که در ابتدا و بیشتر ویژه منتقدان به مجاهدین و جدا شدگان از سازمان است ، اما بنابر شرایط رویداد یا موضوعی خاص به نیروهای حکومتی و دولتی داخل کشور نیز اطلاق می شود ، اشاراتی همچون : میانه باز ، مزدور خبرچین ، بی ناموس ، آدم فروش ، جاسوس ، مزدور ، خالی بند ، میمون ، فریبکار شیاد ، پیشانی سفید ، خرفت سرمست ، وابسته خود فروخته ، بریده مزدور و جاسوس وزارت اطلاعات آخوندی و…
این دسته الفاظ که بیشتر به واسطه ترس از بر ملا شدن تاریکخانه اسرار سازمان توسط جدا شدگان بیان می شود با غیظ و خشم بیشتری عنوان می شود و البته برای فرار از تبعات انتشار رسانه ای از تلویزیون سازمان بسیار کم تر پخش می شود و بیشتر ویژه نشریه مجاهد ، کتب و جزوات منتشر شده توسط سازمان می باشد.
تفاوت دیگر این بند با بند اول این است که نویسندگان سازمان از این الفاظ بیشتر در تحلیل های خود سود می جویند تا در خبرها و ارائه نظر ها ، بدین صورت که برای بیان باصطلاح موفقیت های سازمان و تداوم حرکت های رو به جلو!! اشاره ای نیز به برخی جدا شدگان می شود و افراد بریده از سازمان را با الفاظ فوق مستفیظ می سازند!
دامنه کاربرد الفاظ این قسمت همانگونه که گفته شد بسیار کمتر از الفاظ بخش اول است.
3. ادبیات شبه ادیبانه (رمانتیک) ، توأم با گلایه و اعتراضات ملایم و مبهم که بیشتر جنبه بین المللی دارد و مربوط به سران دول خارجی ، گروه های سیاسی خارجی ، برخی مسئولین از کار افتاده و یا نمایندگان باز نشسته فلان کشور می شود.
مورد دیگر استفاده از اینگونه ادبیات، که غالباً در تحلیل ها و گزارشات سازمان درج می شود مخصوص افراد و گروه هایی است که در اعلام رسمی مواضع خود نسبت به مجاهدین در برزخ قرار دارند و سازمان امیدوار است که بتواند در آینده آنها را در جبهه حامیان و یا موافقان خود قرار دهد که مصداق بارز آن نیروهای ائتلاف آمریکا و انگلیس و مقامات سیاسی دو کشور است.
در این قسمت می توان به دیدارها و سفرهای مریم رجوی اشاره کرد که با لحنی شکوه گر و البته بدون اطلاق الفاظ مورد اشاره ، صرفاً گلایه های ملایمی بیان می شود و پس از ارائه لیست خودساخته از مسائل مبتلابه در ایران خواستار حمایت و مساعدت طرف مقابل می شوند.
این بخش معمولاً با حذف جملات گلایه آمیز آن همیشه از تلویزیون اشرف پخش می شود و بیشتر از آن که به محتویات گلایه آمیز رد و بدل شده اشاره ای شود ، سعی در با اهمیت جلوه دادن دیدار و تبعات بعدی آن می شود.
در این بخش با امید به آینده و نزدیکی بیشتر به طرف مقابل از کاربرد الفاظ بندهای اول و دوم پرهیز می شود ، هر چند که در پاره ای موارد با روشن شدن مواضع ضد سازمانی طرف یا طرفین مورد بحث ، پرونده مذکور به بندهای یک و دو منتقل می شود که از مصداق های بارز آن می توان به نوری مالکی اشاره کرد که پس از اظهار نظرهای صریح در خصوص سازمان مجاهدین ، تحلیلگران سازمان پروسه تخریب شخصیت مالکی را آغاز و سعی در وابسته جلوه دادن وی به ایران و بی کفایت بودن وی دارند.
4. در بُعدی دیگر سازمان مجاهدین برای افزایش تأثیر گذاری کلام بی منطق خود ،با استفاده گسترده از ابزارها و اشارات تصویری ، به شیوه کاملاً کودکانه به دستکاری تصاویر مقامات و افراد حکومتی و مخالفان مشی خود دست می زند.
در این مورد با استفاده از فتوشاپ و ایجاد تغییر در تصاویر و عکس ها، بیننده را به یاد کودکان دبستانی می اندازد. زمانی که شخص مورد غضب خود را در تنهایی به شکلی سیاه و غیر واقعی ترسیم می کردند.
این روش در تمام تصاویری که از نیروهای حکومتی و مخالف سازمان در سایت های سازمان منعکس می شود ، به کار می رود و البته تداوم استفاده از این روش مترود و قدیمی تا کنون نتوانسته از بی محتوایی نوشته های آنان بکاهد.
5. یکی دیگر از روش های بسیار مورد استفاده توسط سازمان تهیه تصاویری است که ادعای می شود گزارشات و عکس های ارسالی مردمی توسط هموطنان مان می باشد و اتفاقاً یکی از خنده دارترین قسمت های این بخش نیز می باشد.
این قسمت البته بیشتر ویژه شروع یا پایان مناسبتی خاص در کشور است ،که با عناوینی همچون تحریم انتخابات ، اعتراضات مردمی نسبت به سیاست های رژیم و… از جمله این موارد می باشد.
در این گونه گزارشات ،(برفرض صحت، چرا که می تواند در جایی دیگر، مثلاً در اردوگاه اشرف نیز چنین گزارشی تهیه کرد) حقوق بگیران سازمان که ترس معرفی خود به مردم را دارند، گزارشات تصویری خود را به گونه ای به تصویر می کشند که به عنوان مثال تصاویر مریم رجوی یا اعلامیه تحریم انتخابات را بر روی صندوق کمیته امداد یا برگ های درختی در پارک یا نزدیک لوله اگزوز یک ماشین و یا بر روی پل هوایی _ در زمانی که عبور عابری به صورت نمی گیرد _ نصب نموده و چند ثانیه از آن فیلمبرداری می کنند.
در گزارشات تصویری ارسالی توسط هموطنان مان مصاحبه با مردم ، آن هم مردمی که همیشه مشتاق صحبت و مصاحبه هستند ، اصلاً وجود ندارد و تصویر برداری ها نیز یا به همان شیوه مذکور است و یا از ترس رسوایی از فاصله بسیار دور صورت می گیرد.
در عکس های ارسالی اوضاع خنده دارتر است ، زمانی که عنوان می شود تصویری مربوط به اعلام مخالفت های گسترده مردمی با رژیم در تظاهرات 13 آبان سال جاری است و با کمی دقت متوجه می شوی این عکس یا عکس های مشابه را در سال گذشته نیز دیده ای و جالب این که مشاهده می کنی بر روی یک پلاکارد شعاری بر ضد مسئولین نظام نوشته شده و چند نفری دور و بر پلاکارد هستند ، اما دوباره که دقت می کنی می بینی این عکس بر روی یک تپه یا کوه گرفته شده است و آنجاست که مرغ پخته به رفتارهای ناشیانه سازمان می خندد ، زیرا همه می دانند که فرضاً مسیر راهپیمایی های مناسبتی همیشه مشخص است و هیچگاه نه از مبداء کوه و تپه بوده و نه به آن ختم می شود.
آنچه مسلم است تکرار و تداوم این روش های کاملاً آماتور و پای فشاری بر تئوری احمق فرض نمودن مخاطب باعث شده تلویزیون گروه تروریستی مجاهدین و رسانه های آنان در ارزیابی های عمومی و اصول حرفه ای همیشه مردود باشند.