جریمه ‎ی نان به نرخ روز خوری!

جریمه ‎ی نان به نرخ روز خوری!
ایران‎دیدبان
حکایت دار و دسته‎ی تروریست رجوی که اکنون به‎وسیله‎ی خود یکایک موضع‎گیری‎هایی که پیش از این آن‎ها را جزو افتخارات‎شان می‎دانستند، لجن‎مال می‎کنند و در قبال اتخاذ چنان مواضعی به غلط کردم گویی افتاده‎اند، چیزی نیست جز حکایت جریمه‎ی یک جریان بی‎هویت و نان به نرخ روز خور که می‎خواهد سوار بر امواج بادها و با ظاهری پرطمطراق برای خود موقعیتی دست و پا کند.
سازمان مجاهدین خلق ایران که با شعارهای گوش فلک کر کن دعاوی ضدامپریالیستی خود را مطرح می‎نمود و به کشتن چند امریکایی افتخار می‎کرد، اکنون حتی حاضر نیست تا در این باره چیزی بشنود و همانگونه که در چند سال اخیر سعی کرده است آن اقدامات را به حساب بخش منشعب سازمان بگذارد، به‎نظر می‎رسد اگر زمینه‎ای پیدا کند که از شر آن سوابق خلاص شود، چند تن از اعضای خود را برای محاکمه به امریکایی‎ها خواهد داد تا به‎زعم خویش قال قضیه را بخواباند!
مواضع پس از انقلاب مانند موضع‎گیری‎های فرصت‎طلبانه در دفاع از رهبر انقلاب و مخالفت‎های بلاوقفه با امریکا و حمایت از حرکت دانشجویان در تسخیر سفارت امریکا را که کلاً منکر می‎شوند و می‎گویند ما منظورمان چیز دیگری بود و اصلاً قصد اسائه‎ی ادب به ساحت گران‎قدر امریکا را نداشتیم.
حکایت از چپ غلطیدن آنها به راست و پشیمان شدن از مراوده با احزاب سوسیالیستی و رفتن در بغل مشمئزکننده‎ترین احزاب راست اروپایی و شخصیت‎هایی که صراحتاً از استعمار ایران سخن می‎گویند و از مجاهدین به‎دلیل حراج ایران حمایت می‎کنند نیز از جمله‎ی همان غلط کردم گویی‎ها است که در وقت خود برای دادن پز دموکراتیک، مدتی را به ارتباط با آن احزاب گذراندند.
حکایت غلط کردن‎های پنهانی آنها از عملکرد تروریستی‎شان در ایران هم، موضوعی است که هم‎اکنون روی میز حامیان اروپایی آنها است و شرط استمرار حمایت همین چند نفر سیاست‎مدار ورشکسته از آنها نیز، بیان آشکار و با صدای بلند ِ ندامت و پشیمانی از آن اعمال پلید است.
از همه مضحک‎تر، هم‎خونی و عقد اخوت با صدام بود که یک‎شبه رنگ باخت و تبدیل شد به پذیرایی از اشغال‎گران عراق که مجاهدین پیش از آن، به‎مدت ده سال برای برداشتن تحریم‎های عراق، از آنان انتقاد می‎کردند.
البته حکایت به همین پذیرایی ختم نگردید و ماجرای دامن پوشیدن و سایر قضایا نیز پیش آمد…
اما مجاهدین فکر می‎کردند گرد و خاکی که سروران جدیدشان به‎راه انداخته‎اند، همان راه نجاتی است که می‎تواند آنها را از گرداب خوار کننده‎ی بن‎بست‎ها برهاند و بی‎محابا و بدون عبرت‎گیری از فرصت‎طلبی‎ها و نان به نرخ روز خوردن‎های گذشته، از یک‎سو مراتب چاکری خود را به پنتاگون اعلام کردند و از طرح‎های مشترک برای حمله به ایران استقبال کردند و از دیگرسو با ارتباط گیری با بقایای حزب بعث و گروه‎های تروریستی عراق در زیر سایه‎ی پنتاگون، گمان بردند که به‎وسیله‎ی این حرکات، بهتر مورد قبول واقع می‎شوند و لابد امتیاز بیشتری دریافت می‎کنند!
اما این هم دیری نپایید و یک‎بار دیگر گردانندگان عقب‎مانده‎ی باند رجوی به فکر تعویض تاریخچه‎ی ننگین خود و وارونه‎گویی درباره‎ی آن افتاده‎اند.
پنتاگون را که مطلقاً از همان ابتدا پدیده‎ای می‎دانسته‎اند که نباید به آن نزدیک شد!!
هیچ ارتباطی هم با افسران و رابطان اطلاعاتی پنتاگون نداشته‎اند و اصلاً به گروه خونی این دار و دسته‎ی محترم نمی‎خورد که چنین غلط هایی بکند و از پنتاگون درخواست حمایت در ازای جاسوسی بنماید و حتی در قبال حفظ سلامت رهبر فرقه، نیروهای مستقر در عراق را معامله کند…!
اما وارونه‎گویی جدیدتر بقایای رجوی، علیرغم گزارش‎های متعددی که خود طی سه سال گذشته از دخالت آشکار و مستقیم همراه با بقایای حزب بعث و احزاب تندرو اهل سنت در عراق داشته‎اند و هتاکی‎هایی که علیه دولت‎مردان و مسؤولین عراقی انجام داده‎اند، اظهار ندامت و تکذیب دخالت در امور داخلی عراق و هم‎دستی‎شان با گروه‎های تروریستی به قصد تضعیف دولت عراق است.
مواضعی که تا همین ماه قبل می‎توانست برای آنها نان و آبی به همراه داشته باشد، اکنون تبدیل به زهر ماری شده است که بلای جان بقایای رجوی شده و باعث هلاکت آنها خواهد گردید.

خروج از نسخه موبایل