شکستن تابوی مبارزه مسلحانه در سازمان مجاهدین خلق ایران توسط نجات یافتگان از فرقه مبارک باد
مسعود خدابنده، دوازدهم دسامبر 2006
بالاخره دادگاه لوگزامبورگ بعد از کش و قوس های یک ساله گذشته رای خود را داد. این که نتیجه این دادگاه را متاثر از روابط بین المللی بدانیم یا خیر بحثی است برای زمانی و مکانی دیگر. همینقدر می توانم بگویم که از زمانی که لیبی گوشه چشمی نشان داده دیگر تروریست که هیچ آپوزیسیون صلح طلب حکومت لیبی هم در خیابانهای لندن و واشنگتن اجازه نطق زدن ندارد. البته از طرف دیگر می توان گفت که مردم لیبی هم از روز اول نمی بایستی توقع می داشتند که سیاست مداران کشورهای دیگر (که برای حفظ منافع کشور خودشان حقوق می گیرند و در نتیجه در این رابطه است که مسئولیت شغلی و ناسیونالیستی دارند) بدنبال وضع و حال آنها باشند.
تا جایی که فرقه رجوی بر می گردد بر کسی پوشیده نیست که اگر فعالیت شبانه روزی نجات یافتگان از فرقه در داخل و خارج از کشور را حذف کنید الان رهبران فرقه و کسانی که جز آن ابزاری دیگر برای مقابله در سطح بین المللی نمی یابند امروز نه تنها در این نقطه نبودند که الان نجات یافتگان یک چیزی هم بدهکارشان بودند. رژیم ایران هم که سالهاست آب پاکی را هم روی دست طرف های خارجی و هم بقیه ریخته و حاضر نیست یک قران پوئن بجای الباقی فرقه بدهد. و البته همان بهتر. و از هر جهت هم باید گفت همان بهتر.
رای دادگاه امروز لوگزامبورگ که چندین صفحه و طولانی است و بنده هم لزومی برای ترجمه آن نمی بینم النهایه و به زبان بنده و شما اعلام کرده که بستن حسابهای سازمان مجاهدین مربوط به کشورها است و اتحادیه اروپا مسئله را به کشورها واگذار کند.
در بین همین کشورها بریتانیا که خود بصورت جداگانه آنها را تروریست می داند (از سال 0200)، کشورهای آلمان و فرانسه هم که طعم حضور تروریست ها در خاکشان را چشیده و مواضعشان در سالهای اخیر مشخص بوده، یکی دو تا کشور هم هستند مثل نروژ و… که آنها هم از اول مسئله خودشان را بیشتر با آمریکا حل کرده اند تا با اروپا ولی آمریکاچه؟ آمریکا خود آغاز گر بوده و سالها قبل از یازدهم سپتامبر یعنی از سال 1997 آنها را رسما در لیست گذاشته و کانادا هم در سال 2005 وقتی سازمان مجاهدین را در لیست گذاشت از اتحادیه اروپا اجازه نگرفته بود. بنابراین تبلیغاتی که لابی اسرائیل و نومحافظه کارانی که عاجز از دسترسی به هر گونه ابزاری براه انداخته اند طبعا مثل همیشه چیزی جز طبلی تو خالی نیست. بی جهت نیست که وقتی شخصیتی در لوگزامبورگ به خبرگزاری فرانسه می گوید که این رای ممکن است راه را برای خروج از لیست هموار کند، از ذکر اسم خودش هم ابا دارد. و تازه گیرم که اصلا همه فردا تصمیم گرفتند مریم رجوی را بعنوان رئیس جمهور مادم العمر به رسمیت شناخته و تانک و توپ های صدام را هم به او پس بدهند؟ وضعیت برای وی فرقی می کند؟ یعنی در این چهار سال گذشته حسابهای رئیس جمهور سیزده ساله شوربای ضد ملی ضد مقاومت ضد ایرانی بسته بوده؟ واقعا!!
ولی سخن من امروز در این باره نیست که یک نکته جدی ای و رسمی ای در بیانیه دادگاه وجود دارد که بسا بسا جای شکر و تبریک دارد.
بالاخره مریم رجوی بعد از چندین بار نفی و اثبات طی دو سال گذشته این بار رسما در دادگاه اعلام کرد که سازمان مجاهدین خلق ایران عملیات نظامی و مشی مسلحانه را بصورت کامل از سال 2001 نفی کرده و می کند. طبعا ما و شما و بقیه کسانی که دستشان در کار است می دانیم که این حرف مریم رجوی هم مثل حرف های دیگر خود و شوهرش است و نمی توان به پشیزی خرید. هر چه باشد این همان زنی است که بعد از کشتار اکراد عراق راست نشسته و کج می گوید که این ها عوامل رژیم!! بودند و توپ و تانکهای صدام را هم مدعی است که خودش!! خریده و…
آنچه مهم است خود رجوی نیست. آنچه مهم است عواملی است که وی را وادار کرده اند تا چنین تیشه برداشته و ریشه خود را بزند. و مهم تر از آن تاثیرات این اعلام رسمی نفی مبارزه مسلحانه بر باقیمانده فرقه رجوی و یا همان سازمان مجاهدین خلق ایران است. سازمان و فرقه ای که به هر صورت به آن بنگریم و در ارزیابی آن چه اعتقاد به مبارزه مسلحانه و چه فرقه بودن را در کشیدن کارش به این نقطه اولویت دهیم مشخصا با شکست تابوی استراتژی و ایدئولوژی مبتنی برمبارزه مسلحانه در ذهن نفرات فرقه آخرین خشت های کاخ ننگینش را از زیر دیوار انقلابات ایدئولوژیکش می کشد. شخصا فکر نمی کنم مریم رجوی با همه کمبودها و گاها کودنی های سیاسی اجتماعی اش به این موضوع واقف نباشد. پس چرا این کار را کرد؟
واضح است. بخاطر این که مجبورش کردند. و چه کسانی مجبوش کردند؟ فکر می کنم متفق القول باشیم که نه رژیم ایران و نه دول غربی و شرقی که در پایه و اساس، افشاگری ها و جانفشانی های نجات یافتگانی را باید ستود که تا به اینجا به تاکید تا همینجایش حق نجات یافتگی را در قبال دینی که به کشته شدگان داشتند ادا کرده اند. راستی چه کسی فکر می کرد یک روز مریم رجوی را مجبور به نفی مبارزه مسلحانه آن هم با چنین عجز و لابه ای بکنید؟ درست است که همه این حرفهایش از ترس تیغ قانون و محکمه و حسابرسی است ولی آیا واقعا چند سال پیش می توانستیم چنین روزی را ببینیم؟
به زانو در آوردن دیو جهل و کشتار و خشونت و مجبور کردن سازمان مجاهدین خلق ایران در تمامیتش (که شامل شورای ملی مقاومت ایران و ارتش راهی بخش ملی ایران نیز می گردد) به نفی ایدئولوری و استراتژی مبتنی برمشی مسلحانه و نفی هر گونه عملیات نظامی بر تمامی نجات یافتگان فرقه از فعال و غیر فعال، بر تمامی اسرای فرقه که بدنبال راهی برای گریز از دور باطل کشتار و خونریزی می گردند و بر همه آپوزیسیون مبارز و ضد خشونت و ترور مبارک باد.
شکستن بزرگترین تابوی درونی فرقه رجوی با دست های زخمی، شکنجه شده ولی تا بن استخوان معتقد و ضد خشونت نجات یافتگان از فرقه مبارک باد.
انشاالله پیروزی بعدی که در مقابل عبور از این مرحله بسا بسا سریع تر و هموار تر خواهد بود یعنی آزادی اسرای کمپ اشرف نزدیک است.
توکل به خدا.
قربان همگی شما
مسعود خدابنده
لیدز انگلستان، دوازدهم دسامبر 2006