روز کوروش، دخالت در امور داخلی عراق و جاسوسی از ایرج مصداقی
جاسوسی باندهای مریم رجوی در اروپا!
در روزهای اخیر سناریوی کودکانه ای از”کمیسیون امنیت و ضدتروریسم” شورای ملی مقاومت در سایت های مختلف مریم رجوی به نمایش درآمد که تمسخر بسیاری از هموطنان را برانگیخت. در این بازی موش و گربه، ایرج مصداقی سوژه ماجراست، و کارآگاهان مجاهد با انتشار عکسی از وی در فرودگاه آرلاندا (استکهلم – سوئد)، با این استدلال کودکانه که مصداقی در نزدیکی لاین”ایران ایر” دیده شده، مدعی شده اند که وی با جمهوری اسلامی ارتباط دارد و به ایران تردد می کند!
جاسوسی از این و آن شخصیت، اقدام جدیدی در پرونده مجاهدین خلق نیست و اساساً بدون آن قادر به موضعگیری سیاسی علیه مخالفان و منتقدان و حتی”دوستان کجدار و مریز” خود نیستند. در سالهای اخیر، مجاهدین با همکاری موساد و سرویس های جاسوسی برخی دول اروپایی، دسیسه هایی علیه دیپلمات های جمهوری اسلامی و”منتقدان جداشده از فرقه” به اجرا درآوردند که طبعاً هموطنان کم و بیش در جریان آن هستند. در این نمایش های لو رفته و تکراری، هربار یکی دو تن از هواداران مجاهدین را می بینیم که دستگاه های امنیتی برخی کشورها مدعی دستگیری آنان به جرم اقدام برای بمبگذاری مقرهای مجاهدین و یا ترور دیپلمات های خارجی بوده اند:
-اولین سناریوی مضحک مجاهدین در آمریکا با ادعای اقدام ایران برای ترور سفیر سعودی بود که سریعاً مشخص شد سوژه مربوطه یکی از هواداران قدیمی مجاهدین به نام”منصور ارباب سیر” بوده است…
-سناریوی بعدی هم در اروپا (بلژیک و فرانسه) به انجام رسید که بهانه آن، تلاش جمهوری اسلامی به بمبگذاری در ویلپنت (محل سخنرانی مریم رجوی و لابی های آمریکایی وی) بود. در این جریان دو تن به نام های”امیر سعدونی و نسیمه نومنی” دستگیر شدند که مشخص شد سعدونی از هواداران فعال مجاهدین خلق است…
-آخرین نمایش هم در هفته گذشته در آلبانی پیاده شد که مجاهدین ادعا کردند سپاه قدس قصد داشته با کمک منتقدان جداشده از فرقه، به ترور برخی از مسئولین مجاهدین دست بزند… پس از این دسیسه، گروهی از جداشدگان ضمن مصاحبه با نشریات آلبانی، نقشه سخیف مریم رجوی را افشا کردند و همزمان تعدادی از فعالین حقوق بشری ساکن فرانسه نیز با مراجعه به سفارت آلبانی در پاریس، به روشنگری و افشای اینگونه دسیسه ها پرداختند که وحشت و دستپاچگی مریم رجوی را به دنبال داشت به نحوی که در یک اقدام نابخردانه، این فعالان حقوق بشر (آقایان محمد کرمی، علیرضا نصرالهی، قربانعلی حسین نژاد، غفور فتاحیان) را به خاطر حضور و افشاگری در سفارت آلبانی، طبق معمول به عنوان اطلاعاتی معرفی کرد، بدون اینکه اشاره ای به عضویت طولانی آنان در مناسبات مجاهدین خلق و علت جدایی آنان از مجاهدین داشته باشد!. این درحالی است که آقای محمد کرمی (از زندانیان سیاسی زمان شاه و دهه 60) بیش از 30 سال سابقه عضویت در سازمان مجاهدین را دارد، که پس از سقوط صدام و فرار از قرارگاه مجاهدین، 4 سال نیز در اسارت نیروهای آمریکایی بود و از آن پس تاکنون فعالیت های حقوق بشری خود را به اشکال گوناگون ادامه داده است. آقای حسین نژاد (مترجم سابق مسعود رجوی) نیز با چند دهه عضویت در مجاهدین، پس از جدایی از آنان، چندین سال حملات مریم رجوی را به جان خرید تا دخترش را از اسارت فرقه آزاد نماید. آقایان فتاحیان و نصرالهی نیز هرکدام سالیان طولانی عضو مجاهدین بوده اند که هم اکنون به فعالیت های حقوق بشری و انساندوستانه در جهت رهایی اسیران حاضر در کمپ مریم رجوی مشغول می باشند.
به هرصورت در همه این نمایش های رسوا، رد پای موساد و مجاهدین با همکاری سرویس های امنیتی کشورهای ذیربط آشکار است که نشان می دهد بخش قابل توجهی از هواداران و اعضای مجاهدین در کشورهای اروپایی به جاسوسی اشتغال دارند و کار آنها ثبت مسیر تردد دیپلمات های جمهوری اسلامی و یا ایرانیان منتقد و مخالف سیاست های ضدایرانی مجاهدین است تا هرزمان نیاز شد – با استفاده از همین اطلاعات – با کمک برخی عناصر امنیتی در اروپا، سناریویی جدیدی را طراحی و پیاده کنند تا هم علیه جمهوری اسلامی هیاهوی تبلیغی برپا شود و هم مسائل مهم دیگر را بپوشاند (برای مثال نزدیک شدن ایران با اروپا یا عربستان را به چالش بکشند و برهم بزنند، و یا حضور مهم یک مقام ایرانی در اروپا را تحت الشعاع قرار دهند و اجازه پا گرفتن آنرا ندهند). البته مجاهدین به طور مستمر فعالیت اعضای شورای ملی مقاومت را هم زیر نظر دارند تا علیه آنان، مدارکی برای روز مبادا داشته باشند و در صورت جدایی و منتقد شدن شان، دست به پرونده سازی بزنند… بدین ترتیب، سازمانی که مهمترین کارش در اروپا جاسوسی علیه منتقدان است، دیگران را به جاسوسی متهم می کند تا فرار به جلو داشته باشد.
در بازی موش و گربه با ایرج مصداقی نیز می توان مسئله جاسوسی کردن مجاهدین از رقبای سیاسی-حقوق بشری را مشاهده نمود. کمتر کسی است که نداند مصداقی در دهه 60 بخاطر همکاری با زندانبان ها از اعدام نجات یافت و آزاد شد و آنگاه به خارج کشور رفت و در همکاری تنگاتنگ با مجاهدین به فعالیت سیاسی و حقوق بشری کشیده شد و با استفاده از امکانات و کمک های مالی همانها شهرت پیدا کرد. اگرچه بعدها مدعی شد با مجاهدین رابطه ای ندارد اما با روشنگری جداشدگان مجبور گردید اقرار کند که نه تنها با آنان همکاری داشته که کمک مالی هم دریافت می کرده است. با این وجود، پس از افشا شدن انبوه جنایت های مسعود رجوی، ناچار خود را منتقد مجاهدین جلوه داد و با آنان گلاویز شد تا بیش از گذشته مطرح شود، اما کماکان تفکرات فرقه ای خود را حفظ نمود و با حمله به جداشدگان منتقد، تلاش کرد تعادل بین”مخالفت و موافقت” خود با رجوی را حفظ کند تا کمتر زیر ضرب برود و در عین حال”شخصیت مستقل” جلوه نماید. اما رجوی که به کمتر از تسلط کامل بر اپوزیسیون رضایت نمی دهد، کوتاه نیامد و حملات خود به وی را تشدید کرد تا به قول خودش باج به او نداده باشد. با این وجود، همان اندک”اختلاف روی پوستی” مصداقی با رجوی هم باعث قطع شدن کمک های مالی به وی گردید، لذا گرایش او به نهادهای حقوق بشری وابسته بیشتر شد که نتیجه آن پیشبرد همان خطی است که آنها علیه ایران برنامه ریزی می کنند. حضور وی در برخی سایت های معلوم الحال و یا میزگردها با حضور چهره های شناخته شده وابسته به بیگانه، نشانگر این واقعیت است.
مصداقی در برابر این کنش، در یک واکنش تدافعی می گوید که برای بدرقه مادرش به فرودگاه رفته و در آنجا خود را با یکی از جاسوسان فرقه رجوی مواجه می بیند و کار به دعوا و مداخله پلیس می کشد اما این واکنش های تدافعی اثری در بازی مریم رجوی نگذاشت، چون ضعف او را به خوبی شناخته اند. شخصاً معتقدم که مصداقی هم یک قربانی است و با وجود داشتن اندک نقاط مثبت، اما اسارت وی در تفکرات نخ نمای رجوی، از وی شخصیتی دوگانه و درمانده ساخته که نمی تواند جز با نعل وارو زدن، و حمله به منتقدان جدی رجوی امور خود را بچرخاند.
با توجه به اینگونه رخدادها که عرف و قوانین کشورهای غربی را نقض می کند، دولتمردان غربی باید پاسخ مناسبی به این فرقه خطرناک بدهند و توجه داشته باشند که چنین حرکاتی، مصداق بارز جاسوسی علیه شهروندان خودشان است. سیاست دوگانه دول غربی در مواجه با مسائل امنیتی- سیاسی، ضعف اساسی این کشورهاست که جز به تقویت گروه های تروریستی در اروپا نمی انجامد. ایرانیان ساکن اروپا و یا شهروندان آنجا باید به اینگونه مسائل حساس باشند و اجازه ندهند فرقه هایی چون مجاهدین خلق، در کشورشان به جاسوسی بپردازند و مخالفان خود را تهدید، و به حریم خصوصی آنان تجاوز کنند. در این رابطه مریم رجوی هم باید مورد حسابرسی و محاکمه قرار گیرد. اعتراض هموطنان ساکن کشورهای غربی به این قبیل فکت ها می تواند گام مهمی در توجه دادن مقامات کشورهای اروپایی به خطر تروریسم اروپایی رجوی باشد. ایرج مصداقی و همفکرانش نیز باید بدانند که با سیاست یکی به نعل یکی به میخ و یا با همزمان کردن”نقد رجوی و کوبیدن قربانیان و دستمزد گرفتن از دشمنان ایران” نمی توان خود را حقوق بشری جلوه داد و تا ابد دولا دولا شترسواری کرد و از چنگ عدالت گریخت. در واقع ایرج مصداقی تاوان سیاست دودوزانه خود را می پردازد. یعنی همان چیزی امروز گریبان اش را گرفته که تاکنون خودش علیه منتقدان رجوی بکار می گرفت و آنان را مزدور می نامید. قانونمندی تکامل همین است و مصداقی باید آنرا تجربه کند و پند گیرد. هرچند بیدار کردن کسانی که خود را به خواب زده باشند از محالات است. بخصوص که کمکهای انساندوستانه صهیونیسم جهانی اینروزها کارکردهای خوبی روی اپوزیسیون نیازمند دارد.
بازی مریم رجوی با کوروش!
موضوع شگفت انگیز دیگری که در روزهای گذشته به چشم می خورد، دلبستگی مریم رجوی به”کوروش” است. گویا نفرت از مجاهدین در میان مردم ایران به نقطه ای رسیده که رئیس جمهور مادام العمر این گروه، دست به دامان”روز کوروش” شده تا از این طریق عده ای را جذب نماید. شخصاً طی 25 سال حضور در مناسبات مجاهدین و طی سالها پیگیری مواضع مجاهدین، مشاهده نکرده ام حتی یکبار رهبری مجاهدین و به طور اخص مسعود رجوی، سخن مثبتی از”ایران باستان” و”سلسله های پادشاهی” برزبان آورده باشد که بعکس باید گفت این مسئله با تفکر”رهبری عقیدتی” مجاهدین خلق در تضاد بوده و عشق و علاقه اعضای مجاهدین نسبت به سرزمین ایران هم، بازمانده از وطنپرستی مجاهدین اولیه می باشد که جان خود را فدای نفی”استبداد و استعمار” کردند و متأسفانه مسعود رجوی نشانی از آن باقی نگذاشت، و هم به”دیکتاتوری تشکیلاتی و کیش شخصیتی” زمینه بروز داد و هم به”سمبل های امپریالیسم” زانوی تسلیم و خودفروشی فرود آورد. در واقع مسعود رجوی جز خودش هیچ سمبلی را (چه کنونی چه باستانی) قبول نداشت و در نشست عمومی حتی افتخارات و سمبل های هنری و فرهنگی ایران (حافظ، سعدی، فردوسی و…) را مورد تحقیر قرار می داد و صراحتاً می گفت:”حافظ و سعدی و فردوسی به چه درد من می خورد”.
در چنین شرایطی، مشاهده سلسله مقاله ها و گزارشات مختلف از فعالیت های”7 آبان” و برجسته کردن نام”کوروش”، تنها چیزی که تداعی می کند، عوامفریبی و ریاکاری مریم برای سوء استفاده از روزی است که در اصل نه”روز کوروش” که روز آزادسازی یهودیان در بابل است و صهیونیست ها آنرا به روشنفکران وطنی بعنوان”روز کوروش” القا کرده اند و طبعاً ایرانیان دوستدار کوروش نباید به آن اقتدا کنند و باید با همفکری تاریخدانان روز مناسبی را برای بزرگداشت وی انتخاب نمایند و اجازه ندهند بیگانگان برایشان روز تاریخی ثبت کنند… در واقع هدف مریم رجوی از بازی با نام کوروش، تلاش برای تخریب فضا و کشانیدن جوانان به سمت آشوب و اعتراض های خیابانی، و تأثیرگذاری بر نسلی است که دارای هیجانات روحی است و دوست دارد آنرا با ماجراجویی و غوغا تخلیه نماید.
مضحک ترین بخش این قضیه، شعارهایی است که در تصویر فوق در دستان چند تن از هواداران مجاهدین مشاهده می شود و تداعی کننده همان جمله معروف شاه است که می گفت:”کوروش آسوده بخواب که ما بیداریم”. و حالا بعد از 50 سال، کاریکاتوری متناقض از اداهای شاه را به نمایش گذاشته اند که:”کوروش! مصدق!، می جنگیم، میمیریم، ایران رو پس می گیریم!”.
بهره برداری و نقش آفرینی مریم رجوی از آشوب های خونین عراق!
از آغاز بروز آشوب های خونین در عراق، مریم رجوی نیز به صورت کاملاً هماهنگ وارد کارزار تبلیغی شده و همسو با آشوبگران به صدور پیام در راستای تشدید خشونت ها مشغول است. دخالت مریم در امور داخلی عراق و سمت و سو دادن آن به جنگ های خونین مسلحانه، قدمتی 15 ساله از زمان سقوط صدام حسین دارد. مسعود رجوی به مدت 20 سال حامی تمام عیار صدام و عضو غیر رسمی و افتخاری حزب بعث عراق بود و بارها صدام را”متحد استراتژیک، برادر و صاحبخانه” خود معرفی می نمود و ادعا داشت که وی تنها متحد مجاهدین در جهان است و هرگز تنهایش نخواهد گذاشت و اگر جنگی با آمریکا درگیرد در کنارش خواهد ماند، اما همینکه بوی کباب حمله آمریکایی ها به مشام وی خورد، با خیانت به صدام، به دستبوسی ارتش آمریکا رفت و برای خوشرقصی بیشتر لگد زدن به صدام را آغاز کرد که هموطنان در جریان آن هستند. به یاد داریم که مریم قجرعضدانلو به صراحت سخن از”وزش نسیم دمکراسی در عراق” به میان آورد که گویی بمب های آمریکایی به عراق نسیم دمکراسی وزیده اند!. وی تا چندین سال اطلاعات نظامی گروه های مقاومت مردمی عراق را به پنتاگون می فروخت.
بدینسان اولین گام دخالت در امور داخلی عراق توسط مجاهدین کلید خورد و پس از آن نیز سازمان مجاهدین به استخدام صدها نیروی سرگردان”حزب بعث و استخبارات منحل شده” روی آورد و همزمان 300 جوان عراقی اهل سنت را نیز با پوشش”کارگر” به قرارگاه اشرف برد تا تحت آموزش های مختلف قرار دهند و آنان را برای برپا کردن آشوب آماده کنند. مریم قجرعضدانلو با روی کار آمدن دولت قانونی نوری مالکی، حرکت خصمانه علیه او را آغاز کرد و با کمک همان نیروهای آموزش دیده که لقب”گردان 300″ گرفته بودند، جنگ مسلحانه در عراق را دامن زد و تا ظهور تروریسم به حمایت از آنان پرداخت و داعشی ها را صراحتاً”عشایر دلیر عراقی” نامید. مریم پس از پیروزی حیدر العبادی و مشاهده نفرت جامعه جهانی از داعش، از دامنه ی تنش های خود با دولت کاست و مجدداً با روی کار آمدن”عادل عبدالمهدی” خصومت با دولت عراق را کلید زد که در هفته های گذشته به اوج رسیده است.
واضح است که سازمان مجاهدین خلق تنها با ایجاد تنش در خاورمیانه می تواند نیروهای خود را حفظ، و امیدوار به سرنگونی نماید و هرگونه صلح و ثبات در خاورمیانه به زیان تشکل مافیایی مجاهدین است. لذا هدف از این بازی ها و دخالت در سیاست داخلی عراق، چیزی جز بحران آفرینی و تنش زایی برای ایجاد جنگ و بهره برداری از آن در راستای براندازی که دهها سال بدنبال آن بوده اند نیست. کمتر کسی است که نفهمیده باشد، اینهمه تبلیغات رسانه های ضدایرانی (بی بی سی، ایران اینترنشنال، منوتو، صدای آمریکا) که همگی ایران را هدف قرار داده اند و تنها به انتشار شعارهای هدفمند برخی آشوبگران علیه ایران دست می زنند، چیزی نیست جز یک توطئه مشترک”امنیتی-اجتماعی” در زمانی که غربی ها بلحاظ”نظامی و سایبری” و حتی”سیاسی” در خاورمیانه شکست خورده اند و می خواهند از این طریق اقتدار ایران در منطقه را درهم بشکنند. هیاهوی هماهنگ و از قبل برنامه ریزی شده آشوبگران علیه ایران در حالی است که آمریکا نزدیک به 3 دهه است که مردم عراق را به فلاکت کشانیده و حداقل 500 هزار کودک و بیش از یک میلیون زن و مرد این کشور را قتل عام کرده است و مسبب اصلی فرقه گرایی و قوم گرایی در عراق با تقسیم بندی های سیاسی بعد از سقوط صدام است و امروز هم استقلال عراق را مدام زیر پا گذاشته و حریمی برای مردم عراق قائل نیست و بدون اطلاع دولتمردان عراق، مقامات نظامی و سیاسی خود را به این کشور گسیل می کند. همانطور که سعودی ها نیز مسبب کشتارهای وسیع و زمینه ساز حمله داعش به این کشور هستند. اما می بینیم که در این تظاهرات های ساختگی، هیچ شعاری علیه آمریکا و سعودی دیده نشده است. در چنین وضعیتی، دخالت آشکار مریم رجوی در امور عراق و مرتبط کردن آشوب ها به نفوذ ایران در این کشور، چیزی جز هماهنگی در یک سناریوی نوشته شده توسط بیگانگان نیست.
اینک، آرامش در لبنان برقرار شده و در عراق نیز در حال بازگشت است. ضروری است که دولت و نهادهای امنیتی این کشور پس از تسلط بر اوضاع، علیه دخالت های خشونت بار مریم رجوی در عراق، به نهادهای ذیربط بین المللی شکایت کنند و خواهان محاکمه وی به جرم شرکت در اقدامات تروریستی داخل عراق شوند و در این رابطه به جد روی دولت های غربی فشار آورند. در غیر اینصورت باید بدانند که او بیش از پیش به اینگونه دخالت ها دست خواهد زد و کارمندان عراقی خود را بیش از گذشته سازماندهی خواهد نمود. دستگاه های امنیتی این کشور باید شبکه های متصل به سازمان مجاهدین خلق در عراق را شناسایی و اعضای آنرا به عنوان تروریست به محاکمه بکشانند. در این رابطه خانواده های مجاهدین نیز می توانند نقش فعالی در آگاهی بخشی ایفا کنند.
حامد صرافپور