همنوائی شیاطین برای رویای سرنگونی

قریب به 40 سال است که فاز سرنگونی از سوی رهبران هوسران فرقه ی رجوی اعلام شده است! اما خودشان هر روز به پشت سنگرهایشان عقب نشینی کردند، هر روز مجبور شدند یک به یک از مواضع قبلی خود دست کشیده و اغلب موضع گیری های گذشته ی خود را معدوم کرده و یا کتمان کردند.
اخیرا نیز لیندسی گراهام سناتور جمهوری خواه آمریکائی در واکنش به اظهارات یک مقام ایرانی، دست به شعبده بازی و پیش گوئی نموده و گفته است:
“چیزی که برای من آشکار شده این است که رژیم ایران تنها روزهای معدودی پیش‌رو دارد. رژیم ایران تنها روزهای معدودی در پیش‌ دارد. ”
این ” روزهای معدود” دقیقا چند روز است ؟ در صورت امکان تعداد این روزها را اعلام کنند تا ما هم فکری برای خودمان بکنیم. علی القاعده روزهای معدود ، نمی تواند از 7-6 روز ودر بهترین حالت اگر بخواهیم فرصت کافی برای خود قائل شویم ، باید زیر یک ماه دولت ایران سرنگون شود!
گراهام گفته :
” برای من آشکار شده ” ! این واقعیت کجا بود که الان ” آشکار” شده است ؟ نکند در تاریکخانه ی ارواح بوده که الان برای این سناتور آشکار شده است ! چرا الان آشکار شده است ؟ چقدر با تاخیر!
روز 26 نوامبر این فرجه برای حیات حکومت ایران از سوی این پیشگوی رمال گفته شده و 11-10 روز هم می گذرد یعنی تا آخر آذرماه حکومت ایران باید سرنگون شود!
ما 40 سال صبر کردیم این 20-10 روز هم رویش ! جهنم و ضرر…
اما اگر قضیه اینطوری نشد، این گراهام باید گورش را گم کرده و خفه خون بگیرد و به سوراخ موش مسعود بخزد!
این دلارهای مریمی چه کارها که نمی کند؟ چه چیزهائی را که “آشکار” نمی کند! از اول هم مریم خانم یک معجزه گر بود، همیشه کارهائی می کرد که ما درک نمی کردیم! اصلا همین انقلابش را در نظر بگیریم، ما چندین سال که در اشرف بودیم ، وقتی می گفتیم ، این انقلاب را نمی فهمیم! می گفتند کارهای خواهر مریم اینطوری است ، ما سالها بعد آنها را درک می کنیم! من سالها صبرکردم ، اما باز نمی فهمم! من چطوری این مشکل را باید حل کنم ؟
الان هم این حرفهای گراهام را درک نمی کنم، نکند او هم مثل خواهر مریم در آینده حرف می زند و سال های نوری با ما فاصله دارد؟
امروز در ایران، گزینه هائی چون مجاهدین ، اساسا مطرح نیستند، فرقه ای که در کارنامه خود ترور و اعمال تروریستی دارد، از سوی مردم مطرود است، بارها هم در اعتراضات مردمی ثابت شده است که مجاهدین در آینده ی ایران محلی از اعراب ندارند.
امروز ایران به پیشگوئی و رمالی نیاز ندارد، مجاهدین به دلیل گرایش های سرکوبگرایانه وفرقه ای خود منسوخ شدند، گرچه در گذشته ای دور مبارزانی بودند که مردم برایشان احترام قائل بودند، اما صرف گذشته مبارزاتی، نمی توان امروز هم خود را مبارز نامید، مبارز هر روز باید تضاد حل کند ، مجاهدین در گذر زمان خود به یک “تضاد” تبدیل شدند. اما تنها آن سیستم ها، آن ایدئولوژی ها و آن دستگاه های فکری و عقیدتی می توانند استوار و پابرجا بمانند، که با واقعیت های جهان تطابق داشته باشند. و یا به عبارتی، ازعهده ی پاسخگویی و حل مسائل، برآیند. یعنی قدرت تطابقی کافی داشته باشند. مجاهدین قدرت تطابق با تضادهای مبارزاتی ایران را نداشتند و از درون متلاشی شدند، مجاهدین کسانی بودند که اعضای خود را نتوانستند به لحاظ ایدئولوژیک اقناع کنند وبرای همین هم مضمحل و نابود شدند، از آنجائی که مجاهدین از عهده ی پاسخگوئی و حل مسائل مبارزه عاجز ماندند و به مبارزه با بدیهیات و واقعیت های جهان برخاستند، از قدرت تطابقی لازم برخوردار نبودند و به زباله دان تاریخ مبارزات ایران افکنده شدند. کسانی مثل گراهام هم باید بدانند که روی اسب بازنده شرط بندی کردند و وارد یک بازی دوسر باخت شدند…
فرید

خروج از نسخه موبایل